یاد یار مهربان آید همی
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
از وقتی شعر «بوی جوی مولیان» را شنیدم، دلباختهاش شدم. عشق
نازنینی درونش نهفته است. گویی عاشق را به معشوقش فرامیخواند. این شعر از ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمان بن آدم متخلص
به «رودکی» و مشهور به پدر شعر پارسی و استاد شاعران (زادهٔ
۲۴۴، رودک - درگذشتهٔ ۳۲۹ مهشیدی) است. وی، نخستین شاعر مشهور زبان پارسی است که
در دوره سامانی در سده چهارم میزیست.
داستان سرایش این شعر زیبای رودکی از این قرار است:
نصر بن احمد، معروف به امیر سعید، یکی از پادشاهان سامانیان بود که
در هشت سالگی، جانشین احمد بن اسماعیل، معروف به امیر شهید شد و سی سال و اندی بر
سرزمین پارسی حکم راند. در آن زمان، بخارا، پایتخت دولت سامانیان بود. امیر در یکی
از سفرهایش به هرات به دو روستای زیبا رسید که چون از آنجا خوشش آمد، دستور داد
با همه لشکریانش در آنجا اقامت کنند. این اقامت به دلیل اینکه بر سراسر سرزمین
سامانی آرامش حاکم بود، بیش از چهار سال طول کشید.
امیران لشکر و سربازان که دلشان برای خانواده خود تنگ شده بود، از
وزیر امیر خواستند تدبیری بیندیشد و امیر را راضی کند از هرات دل بکند. به وی
گفتند که در مقابل این کار به او سکههای زیادی خواهند داد. وزیر نزد رودکی رفت؛
چون کسی نزد امیر، محبوبتر از رودکی نبود. رودکی که موسیقی نیز خوب میدانست، صبح
روزی با در دست داشتن چنگی، این ابیات را میخواند. چون به این بیت رسید: «میر،
سرو است و بخارا، بوستان / سرو سوی بوستان آید همی»، امیر از شدت خوشحالی سوار اسب
شد و تا زمانی که به بخارا رسیدند، به جز ضرورت، هیج جای دیگر توقف نکرد. رودکی
نیز چند برابر سکههایی که به او قول داده بودند، از امیران سپاه گرفت.
بوی جوی مولیان (1) آید همی
یاد یار مهربان آید همی
ریگ آموی (2) و درشتی راه او
زیر پایم، پرنیان (3) آید همی
آب جیحون (4) از نشاط روی دوست
خِنگ (5) ما را تا میان آید همی
ای بخارا، (6) شاد باش و دیر زی (7)
میر، (8) زی (9) تو میهمان آید همی
میر، ماه است و بخارا، آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر، سرو است و بخارا، بوستان
سرو سوی بوستان آید همی
آفرین و مدح سود آید همی
گر به گنج اندر زیان آید همی
1. رودی کنار قلعه بخارا که سامانیان در آنجا باغ بزرگی
داشتند.
2. آمودریا یا جیحون، پرآبترین رود آسیای میانه است که از کوههای پامیر سرچشمه میگیرد و۱۱۲۶ کیلومتر
از آن در قسمت مرزهای شمالی افغانستان با تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان جاری
است.
3. حریر.
4. همان
آمودریاست.
5. اسب.
6. شهری است مشهور از سرزمین فرارود
(ماوراءالنهر) و مشتق از «بخار» است به معنی بسیارعلم؛ چون در آن شهر، علما و فضلا
بسیار بوده اند. به آن، «بخارای شریف» هم میگویند.
7. دیر
زندگی کن.
8. امیر
نصر بن احمد سامانی.
9. سوی.
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/post-99.aspx