صفحه نخست > دیدگاه > آنچه از حادثه افشار باید آموخت!

آنچه از حادثه افشار باید آموخت!

محمد جواد سلیمی
يكشنبه 10 فبروری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

درتاریخ ۲۱دلو (بهمن) ۱۳۷۱ هجری شمسی درمنطقه ای افشار که درغرب کابل پایتخت افغانستان موقعیت دارد فاجعه ای به وقوع پیوست که با جرأت می توان گفت یکی از وحشتناکترین وخونبار ترین فاجعه ها درتاریخ معاصر افغانستان می باشد .

این تراژدی غمناک که توسط اشخاصی چون احمد شاه مسعود رهبر شورای نظار، عبد الرب رسول سیاف رهبر گروه اتحاد اسلامی ، محمد قسیم فهیم رئیس استخبارات حکومت ربانی ، سید حسین انوری رئیس شورای مرکزی حرکت اسلامی به رهبری شیخ آصف محسنی برای نابودی بخشی ازمردم افغانستان یعنی «هزاره ها» طراحی واجری گردید و اکنون به عنوان جنایت مسلم وانکار ناپذیر در حافظه تاریخ مردم افغانستان درج شده است .

شامگاه ۲۱ دلو افشار از زمین وهوا هدف رگبار آتش و حملات توپ خانه ای دولت آقای ربانی ومتحدینش قرار گرفت وتا شام فردای آنروز به قبرستان ساکنین آن تبدیل شد ، وتمام خانه های آن به شمول ساکنینش ، تبدیل به تلی ازخاک گردیدند،روز۲۲ دلو ، افشار درمیان خون وآتش می رقصید ،بوی مرگ وباروت ، فریاد زنان وکودکان مظلوم افشار وفساوت وبی رحمی ودرنده خوئی سربازان احمد شاه مسعود وسیاف غرب کابل را به ماتم سرای تاریخ تبدیل کرده بود،مطابق آماری که پروژه ای عدالت انتقالی درافغانستان آن را ارائه کرده است ، درآن شب دوازده هزار نفر، شامل کودکان، زنان وپیر مردان که همه هزاره بودند، با بی رحمی تمام، درزیرساتورهای جلادان ،شورای نظار، اتحاد سیاف وحزب حرکت شیخ آصف محسنی تکه وپاره شدند ،از سوی دیگر درافشار سینه های زنان وسرهای جوانان را نیز بریدند .

گرچه قساوت وبی رحمی های زیادی درتاریخ افغانستان، بالای مردم هزاره صورت گرفته است، واین مردم باربار شاهد جنایت وخیانت حاکمان سده های اخیر تاریخ این سرزمین بوده اند،چنانچه گروه جنایت کار طالب ،درزمان حاکمیت شان درمزار شریف،یکاولنگ، وکندی پشت درمسیرشاه راه کابل وقندهار دست به کشتار مردم هزاره زدند، وامیرعبدالرحمان خان خائن ۶۲٪مردم هزاره را نابود کرد،آنها را از سرزمین آبائی شان بیرون کرده دارائی واملاک شان را به قوم وقبیله ای خودش یعنی پشتونها توزیع نمود،بسیاری ازمردان،زنان،وکودکان مردم هزاره را به بردگی گرفتند ودربازارهائی قندهار وپشاور آنزمان به هندوها وسیک ها به فروش رساندند، ولی با همه ای اینها در افشار علاوه برکشتار دسته جمعی،برزنان وکودکان نیز تجاوز شد وجنایت حادی بشری دیگری برجنایت های گذشته در تاریخ خونبار هزاره ها افزوده شد .
تفاوت های چشم گیری میان فاجعه افشار وفجایع دوران گذشته وجود دارد ما بادرک ودریافت آن تفاوتها می توانیم موقف وموقعیت خودرا درافغانستان درک کرده ومی توانیم که ازتکرارمجددآن حوادث که قلب هر انسان منصفی را بلرزه درمی آورند جلوگیری نماییم ، وپیش ازاینکه به این تفاوتها بپردازم لازم است به نکته ای دراینجا اشاره نمایم، وآن این است که ما اگر تاریخ افغانستان رابدقت مطالعه نماییم می بینیم که سخن رهبرشهید عبد العلی مزاری (ره) : درافغانستان شعارها مذهبی وعملکرد ها نژادی است . درک بسیار عمیق ودقیقی را ازتاریخ به نمایش می گذارد، حادثه ای افشار به خوبی این واقعیت را انعکاس می دهد .

یک ـ قرن۲۰ این یک واقعیت گریزناپذیراست که زندگی بشردرتمام ادوارتاریخ خود بدون جنگ، خشونت و جنایت نبوده است واین نیز مسلم است که تمام رخدادهای زندگی بشردر یک ظرف زمانی اتفاق می افتد ونمی تواند خارج ازچارچوب زمان ومکان صورت بگیرد،اما هرچه تاریخ بشر رو به جلوحرکت می کند،افکار واندیشه های بشری نیزتحول پیدا کرده وشیوه های بهتری را برای آرام زیستن ولذت بردن از صلح وامنیت درکنار همدیگر با داشتن سلیقه ها وتفکرات مختلف کشف می کنند،جامعه ای بشری آرام وفارغ ازجنگ وخشونت آرزوی هر انسانی بما هو انسان است وهمین آرزو واشتیاق انسانها برای زیستن درصلح وامنیت می باشد که، باعث تأسیس سازمانها ومجامع گوناگون برای دفاع ازصلح سراسری در عالم گردیده است، وهم چنین علت وسبب نوشتن پیمانها وتعهدات بین المللی برای تضمین حقوق فطری وذاتی هر انسانی می باشد،در زمانیکه عبدالرحمان جابر برهزارستان لشکر کشی نمود۱۸۹۲ میلادی ومردم هزاره راقتل عام کرد با تاریخ فاجعه افشار که در۱۹۹۲ میلادی اتفاق افتاد،ودوازده هزارانسان بیگناه هزاره به خاک وخون کشیده شد، دقیقا میان این دو یک قرن یعنی صد سال فاصله ای زمانی وجود دارد، ولی نماد ها وشعار های مخالفین هزاره هیچ تغییر چشم گیری پیدا نکرده، ازهمان عناوین ، شورشگر،یاغی،برهم زننده ای امنیت،مخالفین حکومت مشروعه ای اسلامی فقط با اضافه شدن پسوند های جدیدی ایسم،مغولیسم،کمونیزم، مائویزم، وهمان شعار مذهبی [ شیعیان رافضی] ولی با نام جدید نوکران ایران بعد ازیک قرن تکرارشد وبا همین عناوین انسان هزاره مستحق قتل دانسته شده وهر نوع قساوت وبی رحمی درحق آنان مجاز شمرده می شود، چنان خشونت درواقعه ای افشار بوقوع پیوست، که بکلی تفاوت میان انسانهای افغانستان قرن ۱۹ وقرن ۲۰ را ازبین برد، درحالیکه دردیگرنقاط جهان تفاوت چشم گیری میان آدمهای قرن ۱۹و۲۰ وجود دارد .

دو ـ عاملان افشار عقده ئیهائی جاهل تاریخ: افغانستان بدون شک یکی ازکشورهای کثیرالملیت درمیان کشورهائی جهان است، ولی هیچ ملیتی درآن برخلاف شعار های گمراه کننده ای حاکمان پشتون ازاکثریت مطلق برخوردار نیستند،اما از آنجائیکه حدود سه قرن واندی می شود که حکومت وقدرت دردست یک قوم خاصی بوده است، با استفاده ازابزارهای زر وزور تزویر دروغ بزرگ اکثریت بودن قوم افغان و به تبع آن برادر بزرگتر وحق بیشتر را به خورد سایر مردم وملیتهای غیر افغان داده اند،وبا همین دروغ بزرگ صد ها سال است که تمام هست وبود این کشور را تحت قیمومیت خودشان قرار داده اند، وبه عناوین مختلف ملیت های دیگر افغانستان را ازتمام مزایا وحق وحقوق شان محروم کرده اند اگرچه مراتب این محرومیت درمیان اقوام مختلف افغانستان درجات متفاوتی داشته است، بعضی ازمیلیت ها نظیر تاجیکان، به خواطر ترس قوم حاکم ازشورشهائی سرتاسری وعدم قدرت مقاومت شان دربرابر آنها ، مورد لطف حاکمان قرار می گرفته اند و ازپسمانده ها وگندیده هائی قدرت برآنان با دیده ای منت بخشیده اند وآنهم عده ای خاص که ازمسلک عزت وغیرت بیگانه بوده اند ممنون احسان شاهان چوپان صفت بوده اند وبدین وسیله درحق خلق محروم تاجیک جفا هائی بسیار روا داشته اند اما ملت های دیگر به خصوص مردم هزاره حتی از ریزه هائی سفره ای حکومت وقدرت هم محروم بوده اند،ولی با کمال تأسف عاملان حادثه ای اسفناک افشار بدون درنظرگرفتن محرومیت های تاریخی اقوام دگر فرصت بوجود آمده را باخود خواهی واستبداد ازبین بردند وبزرگترین جفا وخیانت را درحق تمام میلیت های رنج کشیده ای تاریخ افغانستان به شمول تاجیک مرتکب شدند، ودیوار اعتمادی را که با خشت های محرومیت تاریخی درمیان ملل غیر افغان بنا گردیده بود چنان ازتهداب ویران کردند که بنا کردن مجدد آن غیرممکن به نظر می رسد .

سه ـ افشار رسوا کننده ای چهره ای نفاق :بدون شک فاجعه ای افشار خیلی درد ناک وتراژیک بود وبرای همیشه این زخم عمیق برقلب هر انسان با وجدانی سنگینی خواهد کرد، ویاد آوری آن اشک برگونه ای هر انسانیکه درد انسانیت دا شته باشد جاری خواهد ساخت ، اما درعین حال یک روشن بینی خیلی عمیقی را در جامعه ای هزاره ایجاد کرد تا بتوانند دوست ودوشمن خویش را تشخیص دهند، وچهره های نفاق وهیولاهائی پنهان درلباس دوست را نشان داد ، وبادریدن عباء وعمامه ای مذهبی دانه های چرگین در پیکره ای جامعه هزاره که ازخون مذهبی این مردم سالها تغذیه کرده بودند را،به وضوح آشکار ساخت، زیراکه شواهد ومدارک ودلائل غیر قابل انکار نشان می دهد که یک ضلع مهم جبهه ای که افشار را به خاک وخون کشیدند،ودد منشانه ترین جنایات بشری را درتاریخ افغانستان رقم زدند، کسانی بودند که سالها در میان مردم هزاره زندگی می کردند و گوشت و پوست و خون شان از سفره ای همین مردم رشد ونمو کرده بودند، مردم هزاره آنان راجزء ازخودشان می دانستند، وخودشان را در غم وشادی آنا ن شریک می دانستند اما در جنگ افشار پیش قراولان دشمن شدند وهمین ها بودند که راه ورود آزادانه ای دشمن را درافشار هموار کردند،اگر غیرازاین بود چرا درجنگ های بعد ازواقعه افشار که درغرب کابل برمردم ما تحمیل گردید دشمنان مردم حتی نتوانستند یک قدم به غرب کابل نزدیک شوند، ونتوانستند حتی یک سنگری کوچک ازدلیرمردان غرب کابل و فرزندان مزاری را فتح کنند، با توجه به اینکه از زمین وهوا غرب کابل را زیر گلوله ورگبار می بستند ،این افشار بود که چشمان مردم مارا نسبت به گذشته با زترکرد و به ما فهماند خطر دشمنان درونی به مراتب بیشتر وویران کننده تر است ازدشمن بیرونی واین نکته را نیز روشن ساخت که هم مذهب بودن، به هیچ وجه نمی تواند یکی ازمؤلفه هائی هویت مارا تشکیل دهد ومذهب نمی تواند درد مشترک در میان انسانها ایجاد کند، وانسان ها را وادرا نماید که برای این درد مشترک با هم ودرکنارهم درمان مشترک را پیدا نمایند،متأسفانه مذهب همیشه ابزاری برای فریب انسانهای مؤمن بوده است، البته معنی این سخن نفی مذهب نیست، بلکه یک هوشداریست برای جامعه ای مذهبی هزاره که هم مذهبی آنان، با اتنیک های دیگر درروز حادثه آنان را نه تنها درپشت سرشان قرار نداده ونمی دهد بلکه ممکن است دقیقا، روزنه ای برای ورود دشمن باشد، چنانچه قبل ازفاجعه افشار نیز بنا بر شهادت تاریخ، همیشه شکست مردم ما ازطریق کسانی رقم خورده اند که بنام هم مذهب بودن ، با مردم ما درسر یک سفره می نشستند،اما راه بلد دشمنان مردم درلباس دوست بوده اند ولی فاجعه ای افشار تمام پرده ها را کنار زد ونشان داد که اتکاء به مذهب مردم ما را هم ازدرون وهم از بیرون ضربه پذیر می سازد، ولی با کمال تأسف باید گفت هنوز کسانی زیادی درجامعه ای هزاره دنباله روهمان کسانی هستند ، که خون زنان وکودکان مظلوم وبی گناه افشار ازدستان آنان می چکد ،دراینجا لازم است، به این واقعیت تلخ ودردناک اعتراف کنم که جامعه هزاره هنوز به آن مرحله از بلوغ ودرک سیاسی نرسیده است که دوست را ازدشمن به صورت واضح وشفاف تفکیک نمایند، هنوز تعدادی زیادی ازهمین جامعه که شاید وارثین شهدائی افشار نیز باشند درزیر علم شیخ آصف محسنی وسید حسین انوری سینه می زنند ، بدا به حال مردم وملتی که قدرت تشخیص دوست ازدشمن را نداشته باشد .

محمد جواد سلیمی ۸.۲.۲۰۱۳

من آنم که ازسنگ آئینه سازم*من آنم که اززهر نوشینه سازم.

آنلاین :

nawayeandisha

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • The Afshaar horrible massacre was a historical cruelty against the Hazara community. For Hazaras to stop such a repeat, they first and foremost need to uproot this AIDS from amongst them: the Sayeed religious rulership, even if it means giving up on this entire Shia way of Islam. Because it is Shiaism that puts by default the Sayeed supremacy over the rest of Shia population. It is the Shia belief system that gives the Sayeeds such a strong position. To survive, one needs to sacrifice and sacrifice even if is a belief system. There are a million other ways to worship Allah and it doesn’t have to be Shiaism.

  • بلی عطش قدرت پول ونام بعضی انسان ها را به گرگان درنده و مزدوری گرگان چون سید انوری ومحسنی و شیخ الریش و پولدوست سیاف و اینها انسانیت را پشت پا زده و خون همنوعان خود را میخورد. ولی بالاخره یا توسط انتحاری یا غضب دیگر خداوندی به قعر جهنم خواهند رفت . خداوند ظالمان را به سزای اعمال شان خواهند رساند.وعده خدا حق است.

    آنلاین : http://djdhhhdd

  • پرويز بهمنک مفعول!!!
    يكي از جاوسوسان بلند بالاي ر‍ژيم سفاك جمهوري اسلامي ايران است
    افشاگری جنایات و جنایاتکاران جنایت بشری علیه هزاره ها در افشار کابل
    Crime Against Humanity To Hazaras in Afshar Kabul 1994 (18+ ) part 1/2-
    دراینجا به فهرستی استناد می شود که به وسیلۀ یک سازمان بین المللی (پروژۀ عدالت برای افغانستان) ارائه داده شده است:(۱)
    یک:
    فرماندهــــان جمیعت اسلامی(شورای نظار) که درعملیات تهاجمی برافشارسهم عمده داشتند، از اینقراراند:!!!!!
    ـ احمد شاه مسعود فرمانده عمومی ( و منسوبان قرارگاه او)****
    ـ ملامحمد قسیم فهیم ،رئیس ادارۀ استخبارات حکومت اسلامی ،مسئول کشف که دربرنامه ریزی عملیات وجریان آن نقش عمده را بعهده داشت.
    ـ انوردنگرفرمانده جهادی فرقۀ شکردره
    ـ ملاعزت فرمانده فرقۀ جهادی پغمان
    ـ محمد اسحاق پنجشیری فرمانده لوای جهادی
    ـ حاجی بهلول پنجشیری فرمانده لوا
    ـ بابه جلندرپیجشیری فرمانده لوا
    ـ خنجراحمد پنجشیری فرمانده غند
    ـ مشتاق لعلی فرمانده کندک
    ـ بازمحمد احمدی بدخشانی فرمانده فرقۀ قرغه
    ـ بسم الله خان محمدی فرمانده ریزرفهای تهاجمی
    ـ محمد صالح ریگستانی رئیس اپراسیون
    همچنان دراین عملیات محمدیونس قانونی ،داکتر عبدالرحمان، داکتر عبدالله عبدالله، بابه جان ،حاجی الماس وگل حیدرو شمار دیگر نیزسهم ویژه را ایفا نموده اند

    آنلاین : http://www.ariaye.com/dari9/si...

    • قرار خان! تو اول غم خوده بخور که جواسیس رژیم آخوندی تا بیخ گوش ات خانه کده توره به افشار چی
      رژیم سفاک آخوندی ایران درحال حاضر آنقدر در درون اوغان خر نفوذ کرده است که به اشخاصی چون پرویز بهمن هیچ ضرورت ندارد. تاکنون درشهرقندهار قنسول جمهوری اسلامی ایران آقای ذوالفقار شاهی چند تا دختر باکرهء ازقبیلهء بارکزی را از دم تیغ پرانده و درقید صیغهء در آورده است. برو درقندهار تا اندازهء جواسیس رژیم سفاک آخوندی ره دربین اوغانهای غول ببینی. برپدر شما بیغرتها لعنت که مانند سگ برمائوویستها هم می تازید.
      بخوان این راپور را که درقندهارتان هم از انقلاب اسلامی ایران تجلیل بعمل آمده است:
      کندهار افغانستان- په کندهار ولايت کي د ايران د اسلامي جمهوريت کونسلګرۍ ددغه هيواد د اسلامي انقلاب د برياليتوب ٣٤ کليزه ولمانځله.
      دغه لمانځغونډه نن د کندهار په يوه شخصي سالون کي جوړه سوې وه چي ورته د ايران د کونسلګرۍ په بلنه باندي کندهار والي، د يو شمېر اداراتو رئيسان، قومي مخور، ديني عالمان او د نورو هيوادونو سرکونسلان راغلي ول.
      په کندهار کي د ايران هيواد سرکونل ذوالفقار امير شاهي ددې غونډي په پيل کي د ايران د اسلامي انقلاب په باب ګډونوالو ته معلومات ورکړل او له هغه وروسته يې د يران حالات تر پخوا ډېر ښه تعبير کړل.
      نوموړي زياته کړه چي له دغه انقلاب وروسته يې په هيواد کي ډېر زيات تغيرات راغلي او د پرمختګ لوري ته يې نور ګامونه پورته کړي چي ورسره سم يې د افغانستان په ګډون د نورو هيوادونو سره هم اړيکي ښې سوي دي.
      کندهار والي پوهنوال ډاکټر توريالي ويسا په دې غونډه کي د ايران د کونسلګرۍ له لاري په کابل کي د ايران سفارت او له هغه طريقه ددغه هيواد دولت او ملت ته د اسلامي انقلاب د برياليتوب د ٣٤ کليزي مبارکي وويله.
      نوموړي ايران او افغانستان د دوو ښه همسايه هيوادونو په توګه ياد کړل او زياته يې کړه چي دواړو هيوادونو د تاريخ په اوږدو کي له يو بل سره په اکثرو مواردو کي مرستي او همکارۍ کړي دي.
      هغه نن په دې غونډه کي د ايران کونسلګرۍ له هغو مرستو او همکاريو چي دلته يې د وېزې ورکولو په برخه کي له افغانانو سره کړي مننه وکړه او په عين حال کي يې ترې وغوښتل چي په دې برخه کي نور ګامونه هم واخلي

  • برادرنیکه مطلب افشار را نوشته اند باید یک طرفه قضاوت نکنند در همان وقت نیروهای مزاری قرارگاه شان در علوم اجتماععی بود که همه مردم فامیلی های انجارا به زور مهاجر ساخته بودند و هزاران جنایت از طرف نیروهای مزاری در منطقه صورت گرفت خانمیکه در حضور افراد مسلح وحدت در حضور شوهرش به اجبار ولادت داده شد از الماری های پوهنتون کابل مرده های زنده به گور شده بیرون اورده شد که در جمله یک زن با طفل تازه بدنبا امده اش به خبرنگاران وقت نشان داده شدند حالا بگوید که مسعود وهمکارانش به صفت حکومت چه باید میکردند

  • ضمن عرض سلام خدمت دوستان . من در جواب آقای کریم خان عرض کنم که پوهنتون کابل بعد از سقوط حکومت داکتر نجیب اله بدست نیروهای حزب وحدت افتاد یعنی بدون کدام درگیری یا جنگ و تقریبأ تا اواخر سال ۱۳۷۳ بدست این نیروها بود و دراین مدت زمان پوهنتون کابل مطلقأ تعطیل بود و در آنجاه هیچکس درس نمیخواند . حالا جسد یک زن با طفل تازه بدنیاه آمده در پوهنتون آنهم در داخل الماری به عقل انسان جور در نمیاید . دروغ به این بزرگی .واقعأ که عجب آدمهایی پیدا میشود. .

  • جعفرجان!
    نشود که تعصب ‍قومگرایی هزاره گی ترا به این درجه برساند که آهسته آهسته دعوا کنی که قوماندانان عبدالعلی مزاری اصلا شامل لست جنایتکاران جنگی نمیشوند وهرگز آنها یک مرمی هم بطرف مخالفان شان فیر نکرده اند وهمهء شان زمانیکه قوتهای دولت ربانی بالای شان حمله ور گردید خلع سلاح بودند.
    شما لا اقل مصاحبه های زلمی آرا را هم تایید نمیکنید که تفنگداران مزاری بالای وی چندین خندق را حفر کردند. واقعا کور خود بینای مردم استی.
    کریم از محل پوهنتون سخن نزده است بلکه ازمرکز نظامی عبدالعلی مزاری که درانستیوت علوم اجتماعی درافشار جابجا گردیده بود سخن زده است. این جنایت را نه تنها کریم خبردارد بلکه تمام آنانیکه درآن زمان درمناطق کارتهء مامورین وباغ بالا زنده گی داشتند خبر دارند از آن حادثه خبردارند ومن نیز آنرا تائید میکنم وتاکسی رانی که آن خانم حامله را میخواست به زایشگاه نقل دهد از اقارب خودم می باشد وی میگوید:
    زمانیکه تفنگ بدستان مزاری موتر مرا توقف دادند آن خانم وشوهرش را که من ازکوتهء سنگی بالا کرده بودم وازراه سیلو وکارتهء پروان میخواستم به شفاخانهء زایشگاه ملالی درقوای مرکز برسانم درسه راهی پل تخنیک موترم را تفنگ بدستان مزاری توقف دادند وآن زن وشوهر را باخود بردند. آنها میگفتند که ما همین جا زایشگاه داریم. هم نرس داریم وهم قابله شما ضرورت ندارید که آنطرف خط بروید شوهرش هرقدر به زاری واستغاثه پرداخت ولی فایده نکرد وتفنگ داران مرا تهدید نمودند که اگر بیشتر باقی بمانم بالایم فیر میکنند من ناگزیر آنها را ترک داده و خالی این طرف آمدم. ولی وی بعداز دیدن آن حادثه کوچ وبار خودش را ازکابل به پاکستان منتقل ساخت.

  • جناب آقای جواد سلیمی سلام برشما!
    مقالهء جناب عالی دارای تناقضات خیلی آشکار است ولی بصورت خلص خدمت جناب عالی عرض می کنم که نظر به محتوای این مقاله یقین ندارم که اشخاصی مانند جناب عالی وکاظم وحیدی ویا تظاهرکننده گان استان بامیان ازگذشت روزگار چیزی آموخته باشید.

    • بهمنک ، نسل کشی افشاریان توسط شورای دزدان و شخص احمق شاه مسعودوف لکه ننگین تاریخی است و مردم این جنایت هولناک را به آسانی فراموش نخواهد کرد. در قرن بیست و یک نسل کشی به این شیوه ننگین که کل یک منطقه با خاک یکسان کرده باشد در هیچ جای جهان صورت نگرفته است که توسط همتباران شما صورت پذیرفته است. شما کوشش نکنید که با پست کردن عکس مزاری آب را گلالود کرده ماهی گنده و دلخواه تان را بگیرید. (مغلطه مصادره به مطلوب)

  • این قلم نیز نخست خدمت خانواده های شهدا وبازمانده گان شهدای افشار وبعد خدمت همهء بازمانده گان شهدای گلگون قبای جنگهای تنظیمی کابل عمیق ترین تسلیتهای قلبی خویش را ابراز نموده وآرزو مندم که آینده گانیکه سرنوشت این ملک را رقم میزنند با عبرت از آن حوادث درپی التیام ومرهم گذاری به زخمها وجراحات وارده برپیکر وحدت وهمبستگی خلقهای محکوم کشور برایند.
    ثانیا خدمت چوب شکن عزیز عرض ادب واخلاص دارم؛ ولی درپاسخ شان همین قدر عرض میکنم؛ که حادثهء افشار نتیجه حاکمیت قبیلوی دوصد وشصت سالهء " افغان" می باشد؛ نامی که متاسفانه ازنظر لغوی درزبان انگلیسی با سگ گره خورده است وازنظر عملی هم طی این دوصد سال نه تنها که خود افاغنه بحیث یک حیوانات غالب درین جنگل عمل کردند بلکه تخم وحشت وبربریت را میان ملیتهای غیر افغان نیز کاشتند وحاصل آن همان جنگ افشار ویا تراژیدی افشار ویاهم کربلای افشار می باشد که در ذیل به صورت مستند دلایل اش را ارائه میدارم.
    واما خدمت آقای جواد سلیمی وآن دوستان عزیزیکه دربامیان خواهان محاکمهء عاملان تراژیدی افشار شده اند باید عرض نمایم که این عالی جنابان همچنان مانند دوستان دیگر چون آقایان عباس دلجو وکاظم وحیدی بر جادهء یکطرفه پرسه میزنند. زمانیکه کسی ازمحاکمه ودادگاه صحبت میکند باید بداند که تنها یکطرف قضیه در دادگاه کشانیده نمیشود بلکه طرفین درگیر درمیز محاکمه حاضر میشوند.
    شاید این دوستان بیانات آتشین آقای محقق را چندسال قبل که یکجا با آقای سیاف ودیگر رهبران جهادی درفضیلت مصالحه وهمدیگر بخشی ایراد نموده فراموش کرده باشند. این دوستان حالا شاید فراموش کرده باشند که وارثان شهید مزاری یک منشوری را از پارلمان کشور به امضا رسانیده اند وآنرا توسط رئیس جمهور توشیح نموده اند که درآن همهء جنگهای کابل وحتی جنایات حزب خلق وخادیستان نجیب الله احمدزی نیز مورد عفو قرار گرفته است. منشوری که تاکنون درتمام حلقات مدنی افغانستان وهمچنان بیرون از افغانستان جنجال برپا کرده وحل نگردیده است. اگر این دوستان عزیزیکه ندای افشاررا سرداده اند قبل ازهرکس دیگر باید مانند سازمان راوا بالای عکسهای محقق وخلیلی یک چلیپای سرخ کش کنند وعکسهای شهید مزاری را در آتش بیندازند وبالای عکسهای وی نیز چلیپای سرخ کش نمایند؛ شاید آنوقت تا اندازه ایی صداقت شان ثابت شود که این ها واقعا خواهان محاکمهء عادلانهء تمام جنگ سالاران می باشند.
    ازنظر حقوقی؛ هم نظامیان مربوط به دولت آقای ربانی وهم نظامیان وتفنگداران آقای عبدالعلی مزاری؛ دوطرف درگیر جنگ بودند؛ هردو درپی محکم نمودن مواضع و استحکامات نظامی خویش درکوه بادام باغ و ارتفاعات مشرف به ساحهء افشار بودند.
    فرق میان مسعود وعبدالعلی مزاری درین است که مسعود قبل ازوقت عمل کرد ولی مزاری به آرزویش نرسید؛ حالا فرض بفرمائید که نظامیان وتفنگ داران آقای مزاری اگر وقت تر عمل میکردند وآن موضع استراتیژیک کوه بادام باغ را بدست می آوردند وسلاح های ثقیله ای خویش را آنجا جابجا می نمودند؛ بدون شک همان تراژیدی افشار؛ درخیرخانه وتایمنی و وزیر اکبرخان هم اتفاق می افتاد چنانچه درغرب کابل اتفاق افتاد.
    بدین معنی که همان تفنگ بدستان آقای مزاری غرب کابل را خالی ازسکنه نمودند؛ هرچه تاجیک وپشتون وپغمانی وپنجشیری وشمالی وال که بود یا مجبور به فرار گردیدند ویا هم به ناموس وعزت شان تجاوز صورت گرفت؛ غرب کابل به منطقه ای از اشباح تبدیل گردید؛ هرکی که سرش به تن اش می ارزید توسط یک تفنگ بدستی که سن وسالش ازهژده سال پائین تر بود و کوچکترین نفرت و عقده ایی ازپنجشیری ویا پشتون در دل دماغش پیدا شده بود آن بیچارهء مظلوم را به جرم تاجیک بودن وپشتون بودن رهسپار دیار عدم ساخت.
    بناء زمانیکه ازمحاکمه حرف زده میشود ؛ نباید ازبرائت افراد نظامی خودی چشم پوشی صورت بگیرد؛ من از آقای جواد سلیمی می پرسم که : برای یک افشاری مظلومی که سالها درکابل در زیر سایهء هررژیم وهرحاکمیت ازپدر وپدر کلان زنده گی کرده چه تفاوت دارد که ازطرف تفنگداران مزاری خانه اش چور شده باشد وبه بهانه اینکه حتما با مجاهدین خودی همکاری کند باید خانه اش را درخدمت آنان قرار دهد تا از آن بحیث یک سنگر جنگی کارگرفته شود ویا اینکه ازطرف قوای شورای نظار از ارتفاعات کوه بادام باغ مورد راکت وموشک وخونپاره قرار گرفته باشد ودر اثر آن عضوی ویااعضای ازخانواده اش را از دست داده باشد؛ بالاخره همهء این مصیبتها بالای آن افشاری مظلوم تحمیل گردیده ودرحقیقت او بوده است که بار چنین ظلم و وحشت ونامردمی را برتن ضعیف خویش حمل کرده است؛ یکی به بهانه اینکه میخواست هویت هزاره بودن خویش را تثبیت کند ودیگر بخاطر اینکه دولت اش مشروعیت داشت وآقای مزاری را میخواست مجازات نماید که چرا از پیمان وتعهدش برگشته وبدشمن دیرینهء آن دولت ؛ گلبدین پیوسته است؛ پیمانی که اول پای آن ورق امضا کرده بود که آری! من بریاست جمهوری آقای ربانی مشروعیت قایلم وسپس ازعهد وپیمانش بخاطر وزیرنشدن جنرال خدایداد برگشت وساحات شرق کابل را درهمدستی باگلبدین حکمتیار آماج راکتهای کور قرار داد.
    بالاخره این جنگها ودعواها به آن افشاری بیچارهء مظلوم چه ارتباط میگیرد که یکی ازآنطرف کوه های هندوکش آمد ودیگری ازآنطرف هزارستان ومزار وبلخ؛ همه مسلح گردیدند وخانه وکاشانه وی را تباه کردند؟ آیا کسیکه بر افشار قبلا مسلط بود ( منظورم آقای مزاری وحزب وی می باشد) و بخاطر رسیدن به اهداف سیاسی وگروهی خویش به سربازگیری اطفال خورد سال ازمیان ساکنان افشار مبادرت ورزید میتواند برائت حاصل کند؟
    آیا همهء ساکنان افشارراضی بودند که خانه وکاشانهء شان به خندق ها وبلنداژهای نظامی تبدیل شود؟
    صاحب این قلم که درآن سالها درمنطقهء تایمنی کابل سکونت داشتیم و پدرم درآن سالها در رادیو تلویزیون کارمیکرد؛ روزی درسرک تایمنی بایک دوست افشاری برخورد؛ اگرنامش را درست به حافظه سپرده باشم فکر کنم که یحیی بود ویکی از همکاران پدرم در رادیو تلویزیون بود؛ خوب بیاد دارم که جنگ میان قوتهای مسعود ومزاری هنوز آغاز نشده بود بلکه اولین جرقه های جنگ میان افراد سیاف ومزاری را مردم درغرب کابل تجربه کرده بودند.
    پدرم ازیحیی پرسید چطور است حالت مهاجرت ؟
    یحیی با مظلومیت سرش را تکان داد که خوب است؛ میگذرد؛ توکل بخدا ببنیم که چه میشود.
    آن مامور سابقه دار رادیو که حالا نمیدانم کجا است دراولین جرقه های جنگ میان افراد وحدت واتحاد سیاف؛ خود واولادش را کشیده بود ودرخانه یکی ازهمکاران دفترش درتایمنی جابجا ساخته بود. یحیی که افشاری اصیل بود منظورم این است که وی هزاره نبود به پدرم حکایت نموده گفت:
    زنده گی درافشار ناممکن شده است؛ ما مجبورهستیم که مطابق فرامین ودساتیر نظامیان حزب وحدت اسلامی عمل کنیم؛ باید اسلحه برداریم ویا اینکه برای جنگجویان ونظامیان غذا تهیه کنیم. برای من وخانمم چنان زنده گی خیلی مشکل ورقت بار است. من که برای دولتهای قبلی یکبار عسکری کرده ام درین سن وسال دیگرتوان عسکری کردن دروجودم نمانده است.
    ازسخنان یحیی چنان معلوم شد که خانواده هایکه توان برامدن را داشته بودند درهمان مراحل نخستین جنگ میان نیروهای سیاف ومزاری خانه وکاشانهء شان را در منطقهء افشار ترک داده بودند.
    بناء آنچنانیکه نویسنده گان وابسته به جناح شهید مزاری ازمنطقهء افشار تصویرپردازی میکنند ؛ خواننده فکر میکند که نویسنده باید دربارهء نوارغزه وکرانه های غربی رود اردن که هرازگاهی توسط بم افگن های اسرائیلی آماج قتل عام قرار میگیرند نوشته باشد. درحالیکه حقیقت غیر ازین است.
    مسخ نمودن تاریخ خودش یک جنایت است. بازی با کلمات درمواردی چون افشار درحکم خیانت علمی محسوب میگردد. نوشتن مقالات احساساتی ویکجانبه که سرشار ازحب وبغض شخصی باشد آینده گان را بسوی گمراهی می کشاند.
    واقعه نگاری اگر مبتنی برحقایق مستند نباشد درحقیقت کاشتن تخم نفاق وبدبینی برای نسلهای آیندهء هزاره وتاجیک محسوب میشود. چنین اعمال ننگین یعنی جعل نمودن تاریخ را نویسنده گان قبیله گرای اوغان کرده اند ولی هموطنان هزارهء ما تازه میخواهند ازآنها تقلید نمایند. من مضامینی ازین دست را ولو هرقدر با نیات پاک ومخلصانه هم نگاشته شده باشد بدیدهء شک به آن نگاه میکنم . منظورم این نیست که درافشار غیرنظامی وطفل کشته نشده است بلکه میخواهم بگویم که بسا اطفال زیر سن مسلح ساخته شده بودند. یا به زور با به رضا.
    [نوارهای ویدیویی تبلیغاتی حزب وحدت اسلامی درسایت یوتوب نیز نشان میدهد که جنگجویان وتفنگ بدستان حزب وحدت اسلامی برهبری شهید عبدالعلی مزاری؛ بسیاریهای شان حتی ریش وبروت نیز نیاورده اند. تسلیح وتجهیز اطفال وبهره برداری اطفال برای مقاصد نظامی خودش مطابق معاهدات ومواثیق بین المللی درمورد اطفال جرم پنداشته میشود.خلاصهء سخن این است که اگر آقای جواد سلیمی میخواهد مقاله بنویسند باید درنظر بگیرند که طرف مقابل آنها نیز کشته وزخمی داده وبسا افراد بنامهای[ پنجشیریها وتاجیکهای مایوویست سربه نیست گردیده اند؛ ]بناء اگرقرار باشد محاکمه ایی برگزار گردد آنانیکه وارثان زنده یاد عبدالعلی مزاری اند وقوماندانهای حزب وحدت اسلامی که نامهای شان در لست سازمانهای حقوق بشر درج است باید به میز محاکمه کشانده شوند هرچند آوازه ها وادعاهای تائید ناشده این است وگمان میرود که یکی ازنهاد ها که حالا ریاست آنرا خانم " سیماثمر" بعهده دارد؛ قومی عمل کرده است و بسیاری نامها را بدلایل اشتراکات قومی و وابستگی های تنظیمی ازآن لست حذف نموده است. الغیب عندالله. ولی ازنظرمن چنین عملی درجامعهء ایلی وقبیلوی افغانستان قابل درک است ولی سخن هرچه باشد؛ باید تمام جنگهای کابل مورد بازنگری قرارگرفته وعاملان آن به میز محاکمه کشانیده شوند.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • بهمن به این جنایات رهبران دلخای خود میگه، آنها " بعضی اشتباه ها " کردند.
    بیستمین سالگرد جنایات افشار: بامیانی ها دست به راهپیمایی اعتراضی زدند!
    افشاگری جنایات و جنایاتکاران جنایت بشری علیه هزاره ها در افشار کابل!!!
    youtube
    Crime Against Humanity To Hazaras in Afshar Kabul 1994 (18+ ) part 1/2-
    دراینجا به فهرستی استناد می شود که به وسیلۀ یک سازمان بین المللی (پروژۀ عدالت برای افغانستان) ارائه داده شده است:(۱)
    یک:
    فرماندهــــان جمیعت اسلامی(شورای نظار) که درعملیات تهاجمی برافشارسهم عمده داشتند، از اینقراراند:!!!!!
    ـ احمد شاه مسعود فرمانده عمومی ( و منسوبان قرارگاه او)*****
    ـ ملامحمد قسیم فهیم ،رئیس ادارۀ استخبارات حکومت اسلامی ،مسئول کشف که دربرنامه ریزی عملیات وجریان آن نقش عمده را بعهده داشت.
    ـ انوردنگرفرمانده جهادی فرقۀ شکردره
    ـ ملاعزت فرمانده فرقۀ جهادی پغمان
    ـ محمد اسحاق پنجشیری فرمانده لوای جهادی***
    ـ حاجی بهلول پنجشیری فرمانده لوا***
    ـ بابه جلندرپیجشیری فرمانده لوا***
    ـ خنجراحمد پنجشیری فرمانده غند***
    ـ مشتاق لعلی فرمانده کندک
    ـ بازمحمد احمدی بدخشانی فرمانده فرقۀ قرغه***
    ـ بسم الله خان محمدی فرمانده ریزرفهای تهاجمی***
    ـ محمد صالح ریگستانی رئیس اپراسیون
    همچنان دراین عملیات محمدیونس قانونی ،داکتر عبدالرحمان، داکتر عبدالله عبدالله، بابه جان ،حاجی الماس وگل حیدرو شمار دیگر نیزسهم ویژه را ایفا نموده اند

    • این صحنه های سازیها وبهره برداریهای مسخره ازنام افشار وافشاریها هرگز اذهان مردم را ازعمق قضیه منحرف ساخته نمیتواند. جنگ افشار؛ کدام سوژهء شعری وحماسی نیست که درآن هرکسی مانند کربلای حسینی خیالات شاعرانه اش را ابراز کند ومنقبد سرایی کند تا مردم را بیشتر به گریه وا دارند؛ وهرفردی را که دوست ندارد درلست یزید ویزیان جانیان جنگی بیفزاید.
      پرسش این است که دربیستمین سالگرد حادثهء افشار چرا این تظاهر کننده گان برضد محقق وامضا کننده گان منشور مصالحه پارلمان شعار نمیدهند. مگر اینها تازه ازخواب بیدار شده اند. قطار کردن نام افراد واشخاص آسان ترین کاری است که یک طفل صنف هشتم هم آنرا میتوانند انجام دهد. ولی زمانیکه بحث حقوقی مطرح میشود؛ هرکسی نزد خود سند وبرهان ودلیل دارد. شما میتوانید به عوض قطار نمودن این لست تکراری به مطالب پیام قبلی ام جواب بگوئید. درغیر آن بار دیگر حرف ام را تکرار میکنم که: تا زمانیکه نام افغان است کشور درفغان است. بیائید درقدم نخست نام سگ را ازسر اقوام وملیتهای ساکن این کشور برداریم
      با احترام
      پرویز بهمن

    • دوست عزیز پشتون که ازیکسرنامهای قوماندانهای تاجیک بدخشانی وپنجشیری را قطار کرده ایی درلست قوماندانهای مهاجم بر افشار نام این قوماندانهای پشتون سیافی نیز آمده است که خودت از ذکر نامهای شان إمتناع ورزیده ایی. این نامها را هم باید می نوشتی . بخوان اینها ازکدام گروه قومی بودند:
      فرماندهــــان تنظم اتحاد اسلامی که درعملیات تهاجمی برافشارنقش عمده ایفا نموده انداینها اند:
      ـ عبدالرب رسول سیاف رهبراتحاد اسلامی ،سوق و ادارۀ قطعات عملیاتی خود را به عهده داشت.
      ـ احمدشاه احمد زی وزیر داخله
      ـ حاجی شیرعلم فرمانده فرقۀ پغمان
      ـ زلمی توفان فرمانده لوای 597 که درکمپنی پغمان موقعیت داشت
      ـ داکترعبدالله فرمانده غند مربوط لوای 597
      ـ جگرن نعیم فرمانده غند مربو ط لوای 597
      ـ فرمانده ملا تاج محمدکه دربرنامه ریزی واجرای عملیات سهم داشت
      ـ فرمانده عبدالله شاه با قطعه مربوطه اش
      ـ فرمانده خنجربا قطعۀ مربوطه اش،که روزدوم به جبهۀ جنگ درافشارسوق گردید
      ـ عبدالمنان دیوانه فرمانده غند،با قطعه اش روزدوم به عملیات سوق گردید
      ـ امان الله کوچی فرمانده غند با قطعه اش روزدوم به عملیات سوق گردید
      ـ شرین فرمانده غند با قطعه اش روزدوم به عملیات سوق گردید
      ـ ملاکچکول با قطعه اش روزدوم به عملیات سوق گردید
      ســه:
      : فرماندهـــان جبهۀ مقابل،حزب وحدت اسلامی که درعملیات تدافعی افشار،سهم داشتندقرارذیل اند
      ـ فرماندهی عمومی حزب وحدت اسلامی را شخص عبدالعلی مزاری و(شورای رهبری) آن ومشاور ارشد نظامی ،سید یزدان پناه ،هــاشمی که ازقرارگاه عمومی درعملیات انستیتوت علوم اجتماعی جوارافشارموقعیت داشت به عهده داشتند.
      قطعات وجزوتام ها وفرماندهـــان شرکت داشتۀ حزب وحدت عبارت اند از:
      ـ قطعات وجزوتام های مربوط فرقه 95 تحت قوماندۀ علی اکبرقاسمی که درساحۀ اطراف پولیتخنیک جا بجا بود.
      ـ جزوتام های فرقۀ 096 تحت قوماندۀ حاجی امینی
      ـ قطعات مربوط فرقۀ 097 تحت قوماندۀ ابوذر
      ـ جزوتام های دارای اسلحۀ ثقیل تحت فرمان سخی خان
      ـ برعلاوه سید علی علومی منشی،عیدی محمد،ابراهیمی (خادم حسین ،اخلاص جاغوری،جان محمد ترکمنی،عباس جعفری) نیزسهم داشتند.

  • واقعیت این است که در جنگ های کابل دو طرف اصلی وجود داشت کسانیکه یکطرفه قضاوت میکند همه اش چوپ نژاد پرستی را در کون خود درون کرده و یا هم در حال درون کردن است.ولی واقعیت این است که رژیم نجیب چون پشتوانه خارجی یعنی شوروی را که از درون فرو پاشیده بود از دست داده بود ورهبران حزب نجیب با کودتا شهنواز تنی خلقی که در تبانی با ای اس ای پاکستان صورت گرفته بود بعد از کودتا دولت نجیب هم ضعیف شده بود و هم اعضای ان اعتماد به نفس را از دست داده و به شکلی راه گریز و فرار را در اختلافات و سازش های قومی با گروپ های مخالف شان جستجو میکرد و نظامیان و جنرالان نجیب نیز دنباله رو رهبران فرکسیون باز خلقی وپرچمی شان بودند.و در جانب مقابل دو گروه عمده مخالف دولت یعنی جمعیت برهبری مسعود و حزب اسلامی برهبری گلبدین در صدد قبضه قدرت در کابل از هر طریق ممکن بودند ولی با تجربه کودتا تنی یکتعداد جنرالان پرچمی نیز اغوش مسعود را راحت تر احساس مینمودند و با تفاهم رهبران سیاسی بخش پرچم جنرالان پرچمی با اتحاد دوستم و نادری وسر کشی مومن در حیرتان با مسعود در تماس شده و زمینه عینی قطع شاهرگ نجیب از شمال و سقوط انرا مهیا و هزاران سرباز دوستم و حزب وحدت و شورای نظار در شمال و شمالغرب کابل توسط طیارات نظامی دوستم و جنرال فتاح پرچمی از بگرام و مزار به میدان هوایی کابل پیاده گردید وازینطرف خلقی ها وزارت داخله و دفاع را تسلیم گلبدین کردند و وزارت داخله دفاع به زور افراد دوستم شورای نظار ووحدت تصفیه و نقاط حساس توسط دوستم شورای نظارووحدت به کنترول در امد و خلقی ها گلبدینی ها شکست خوردند و قرار گفته های شاهدان عینی جناح مسعود فورا تعینات دولتی نموده و عموم وزارت خانه هارا عمدتا از بخش شورای نظار پر نمودند و متحدین خود رامسعود که در گرفتن کابل با ایشان کمک کرده و قبلا در جبل السراج معاهده همکاری امضاه و بخاطر شکستن طلسم انحصار قبیله خاص که در طول تاریخ افغانستان را در قبضه خود داشت وتقسیم قدرت موافقه کرده بودند خصوصا حزب وحدت که عمدتا هزاره بودند و سالها در تاریخ محکوم و محروم و خواستار شریک شدن در قدرت سیاسی مطابق نفوس شان بودند و ازبک ها برهبری دوستم هم محروم ومحکوم بودند و خواستار شریک عادلانه در قدرت ولی مسعود بعد از کنترول نقا ط مهم دولتی ووزارت خانه ها اولا حزب اسلامی که تقریبا نماینده پشتون ها بود با ایشان در گیر شده و در صدد حذف کامل گلبدین از ساختار قدرت مرکزی بر امد ودر نتیجه گلبدین تمام ادارات دولتی را زیر حملات راکتی از چهار اسیاب قرار داده که بعضی راکت ها از هدف منحرف شده و باعث تلفات مردم ملکی گردید در نتیجه بعد از نصب ربانی به ریاست دولت مسعود در صدد قبضه کامل قدرت و انحصار توسط جمعیت و گروپ شورای نظار بر امد و یک متحد اصلی خود را علیه اش که دوستم بود جهاد اعلان کرد و با مهارت خاص جنگ نیابتی را علیه متحد دیگرش حزب وحدت توسط سیاف براه انداخت و بعدا خودش مستقیم در جنگ علیه حزب وحدت جنگ افشار و متباقی جنگ را غرض امحای حزب وحدت براه انداخت. که مجموع این در گیری ها و جنگ ها از طرف اقای مسعود به عنوان وزیر دفاع و ربانی به عنوان ریس جمهور انحصار قدرت و نادیده گرفتن سایر گروه ها و خصوصا متحدین اولی و اصلی شان حزب ووحدت و جنبش دوستم بود.ولی با بازی های منطقه یی و جناح های داخلی بالاخره گروپ طالبان که عمدتا پشتون بودند جان فدا بعضی را با چال فریب وبعضی را با جنگ تقریبا ا ز صحنه نظامی و سیاسی افغانستان حذف کرده بودند که بالاخره وا بستگی به ترور و افراطیت طالبان و تاریک اندیشی این گروه و یکدنگی و کله خری این گروه باعث سر نگونی شان توسط خارجی ها گردید. نتیجه تا همه اقوام گروه ها مطابق به واقعیت عینی و نفوس و زبان و قوم حقوق یگدیگر را نا دیده بگیرند ممکن در یک مقطع کوچک زمانی صاحب قدرت سیاسی به قیمت بد بختی تمام مردم افغانستان شود .ولی بزودی به سر نوشت مسعود و طالبان مواجه خواهند شد. با احترام حلیم

    آنلاین : http://fffffffuuuuaaa

  • مقایسه مسعود فقید بامزاری مرتجع ومزدور جمهوری اسلامی ایران احمقانه است . مسعود عنصر مقاومت ورهبری بود. مزاری چهره فرصت طلب ، مکار وفتنه انگیز بود . مزاری را باید درخباثت ، دورویی ، فریب ونیرنگ جستجو نمود ولی مسعود را درایستاده گی ، شهامت ، صلاحیت وتدبیر سراغ گیریم . برای مزاری همین بهتر که مریدانش روضه بخونند واورا درمقام خدا قرار دهند . ولی برای مسعود ارزنده اینست که اورا درپهنه ای زنده گی مورد مطالعه قرار داده از او بیاموزیم .

  • با سلام واحترام به محترم پرویز بهمن!
    ضمن تشکر ازاینکه زحمت خواندن نوشته بنده را به خود دادید وبرای رد آن نظریات خودرا نیز ارائه کردید، جناب محترم شما ‍معتقدید که فاجعه ای افشار نتیجه حکومت دوصد ساله ای فاشیستان پشتون است، این سخن درجای خود درست است اما درمورد افشاروقتل عام مردم آن هر‍گز قابل انطباق نیست، ثانیا شما‍می گوئید که ما نباید تاریخ را تحریف کنیم جناب محترم انصافت کجا رفته است به نظر می رسد این شما هستید که حاضر نسیتید اشتباهاتی را که حکومت ربانی به سر گردگی احمد شاه مسعود در دهه ای هفتاد مرتکب شد به خواطر مسائل اتنیکی بپذیرید خواهش می کنم یک بار هم که شده دست ازتعصبات قومی بردارید وواقعیت های موجود درتاریخ افغانستان را بپذیرید ثالثا شما می فرمائید ما با کلمات بازی می کنیم خیر اینطور نیست، شما را دعوت می کنم به مطالعه جلد دوم کتاب ارزشمند « جنگهای کابل» نوشته ای سید عبد القدوس سید که مسلما هزاره هم نیست ودرآنجا به وضوح وصراحت عاملین فاجعه ای اسفناک افشار را نام برده است.

    • سلام به جناب محمد جواد سلیمی!
      دوست عزیز! کوشش میکنم که حرفهای را که زده ام بار دیگر تکرار نکنم. ولی این را بدانید که اگر جناب عالی، بنده را متهم به عدم اعتراف به خبط ها واشتباهات آقای مسعود بدلیل اینکه او از قوم وتبارمن است میکنید به خطا رفته اید.
      من با مسعود نه کدام قرابت ایتنکی دارم ونه هم کدام خویشاوندی که بنده را درصف حامیان آن شهید بزرگوار در آرد.
      هرچند جنگهای تنظیمی کابل را سازمان " راوا" سگ جنگی نام نهاده است ؛ ولی من میخواهم بگویم که این سگ جنگی ها ریشه در دل تاریخ این کشور دارد. این سگ جنگی ها دلالت به این میکند که در افغانستان آنطوریکه شهید مزاری نیز تاکید کرده بود که شعارها مذهبی ولی عملکردها قومی می باشد؛ من حالا میخواهم چنین بعرض برسانم که بعدازسقوط طالبان؛ شعارها ملی وسیکولاریستی ولی عملکردها همه قومی و تباری وابزاری می باشد.
      آن کسی که نغمهء غم افشاررا سرمیدهد وبیستمین سالگرد افشاررا تجلیل میکند نه بخاطر قربانیان افشار بلکه بخاطر کسب امتیاز ازرهبران تاجیک تبار چون: دکترعبدالله واحمدضیا مسعود وامرالله صالح ومارشال قسیم فهیم ومحمد یونس قانونی می باشد. ورنه چه کسی نمیداند که آقای محقق وجناب آقای خلیلی؛ بحیث وارثان شهید مزاری خود از امضا کننده گان منشور بحث انگیز عفو عمومی استند که سازمان " راوا" آنرا منشور عفو جنایتکاران جنگی میان همدیگر خوانده است.
      شاید جناب عالی یکی ازپیامهای مرا در ذیل مقالهء آثار الحق حکیمی؛ درجواب شخصی بنام " هوشنگ" خوانده باشید ویانه که بنده با الفاظ صریح وکلمات روشن خبط ها واشتباهات آقای مسعود؛ وبرجستگی های آقای مزاری را بازگو کرده ام. من ضمن اینکه این را حق خویش میدانم که به مسعود بزرگ ازصمیم قلب اخلاص وارادت داشته باشم ؛ به مخالفان ومنتقدان وی نیز این حق را میدهم که عملکردها واشتباهات وی را به نقد بگیرند. اما به نقد گرفتن عملکردها تا جنایت کار خواندن وقاتل خواندن وی که بیشتر ازطرف دشمنان عنعنوی قومی وی علیه وی عنوان میشود اززمین تا آسمان فرق دارد. روی همین منظور است که هموطنان پشتونیست من مرا نمی بخشند؛ وازهرطرف زیرنامهای رنگارنگ دشنام ناموسی میدهند که من از خواندن چنین دشنامها هرگز ازپا نمی افتم. گاهی مرا هزاره خطاب میکنند وگاهی تاجیک دو رگه وزمان دیگر پنجشیری وکابلی وغیره. زمانیکه تمام تیرها بهدف اصابت نکرد؛ نوکر رژیم سفاک آخوندی وجاسوس ایران که آسان ترین اتهامی است که برمن وارد میکنند که گویا این بندهء فقیر بغرض نفاق اندازی میان ملیتهای مختلف افغانستان کمربسته ام. درحالیکه یک جمله ویا یک حرف را برای اثبات مدعای شان ازمیان ده ها وصدها پیام ومقالات من آورده نمیتوانند.
      ولی ازخلال این دشنام دادن های ناموسی وفحاشی هموطنان اوغان خویش؛ چند چیزرا درک کردم وبه آن حالا یقین وباور پیدا کرده ام.
      اول اینکه : هرقدر نفرت شان را علیه من زیر لفافهء قربانیان افشار وشهدای افشار بروز میدهند؛ کور هم میداند که چنین دشنامهای ناموسی را هرگز یک هزاره به من نمیدهد. زیرا هزاره ها هیچ انگیزه ایی برای چنین دشنامهای ناموسی وبروزعصبانیتهای قبیلوی بخاطر دفاع از نام " افغان" ندارند. هزاره ها خود قربانیان ستم تاریخی یک قوم حاکم گردیده اند که متاسفانه نام این قوم درزبان انگلیسی با نام " سگ" گره خورده است. بناء هرکی بمن دشنام ناموسی میدهد معلوم میشود که جز " افغان" کس دیگری نیست. بیشتر این " افاغنه" را بازمانده گان کارکشتهء دستگاه استخباراتی " خاد" مربوط جنرال نجیب الله احمدزی تشکیل میدهند که خود درزمان حیات خویش بر " گاو" بودن خویش اعتراف کرده بود.
      دوم اینکه : این دوستان " افغان" هرقدر بدادخواهی حادثهء افشار گلو پاره کنند؛ خودشانرا رسوا می سازند زیرا همه میدانند که چنین گلو پاره کردنها بانیات صادقانه همراه نیست؛ جز اینکه با استفاده ازهمان روشهای خادیستی خویش این بار میخواهند ازطریق کابل پرس? به بازیهای اوپراتیفی نفاق افگنانه میان هزاره ها وتاجیکها با بهره برداری از وضع پیش آمده آتش نفاق وشقاق را میان تاجیکها وهزاره ها هرچه بیشتر چاق سازند.
      بازمانده گان جنرال نجیب الله احمدزی ؛ طوری وانمود میکنند که آنها در درگیریهای تنظیمی میان مجاهدین هیچ نقشی ندارند؛ ومردم عادی کابل بخاطر امنیت نسبی پایتخت که درزمان نجیب موجود بود وپیش گویی هایش دربارهء مجاهدان؛ وی را برائت داده اند. درحالیکه قضیه کاملا برعکس است:
      جنرال نجیب الله احمدزی؛ درزمان قدرت تگ فردی وتگ حزبی خویش ؛ نخستین رئیس جمهور دولت تحت الحمایهء شوروی بود که؛ بعداز حملهء امریکا به عراق درزمان پوش پدر؛ مخفیانه به ایران سفرکرد وبرای اولین بار بازهم نخستین رئیس جمهور پشتون تبار بود که با عبدالعلی مزاری درمشهد ملاقات نموده و وعدهء برسمیت شناختن مذهب شیعه را توأم با إعطای خودمختاری مناطق هزارستان به وی داد.(منبع: سایت فارسی بی بی سی. ازشاهی تاجمهوری انقلابی؛ اظهارات اسد کشتمند کاردارسابق افغانستان درتهران)
      اینکه چرا آقای مزاری بعدازسقوط جنرال نجیب الله احمدزی با احمدشاه مسعود سرناسازگاری را گرفت؛ ریشه درهمان امتیاز دادنهای بود که اولش را نجیب الله احمدزی آغاز کرده بود وآخرش را گلبدین حکمتیار بازهم به نماینده گی ازبرادر بزرگ به آقای مزاری ادامه داد ؛ و وعده داده بودند ودهن مبارک وی را با همان وعده های چرب ونرم شیرین ساخته بودند که گویا هزارستان حکومت خودگردان پیدا میکند ومذهب شیعه هم رسمی میشود. درحالیکه وضعیت احمدشاه مسعود؛ هم با نجیب الله احمدزی وهم با گلبدین فرق داشت؛ مسعود باوجودیکه مرتکب خطاها واشتباهات زیادی شده است ولی دربارهء عملی نساختن خواست عبدالعلی مزاری کمتر میتواند بار ملامتی را حمل نماید.زیرا وی قبل ازهرچیز دیگر خودش مورد سوء ظن برادر بزرگ قرار داشت که میخواهد انتقام شکست حبیب الله خادم دین رسول الله را ازپشتونها بگیرد؛ ازجانب دیگر، دوستم ومزاری نیز با داخل شدن پای رهبران جهادی خصوصا حضرت صبغت الله مجددی وآقای ربانی؛ دیگرنیازی به احمدشاه مسعود احساس نمیکردند.
      سخن هرچه باشد؛ مطابق گفتهء سازمان " راوا" درین سگ جنگی ها و دادن امتیازات و خود مختاری وبرسمیت شناختن مذهب شیعه برای هزاره ها ازطرف پشتونها درهر وقت وزمان باعث آن شده است که میان تاجیکان وازبیکها ازیکطرف وهزاره ها ازسوی دیگر درز واختلاف ایجاد گردد.
      پشتونها خودشان را صلاحیتدار این موضوع دانسته اند ومیدانند که درحقیقت امر این آنها اند که توانایی إعطای خودمختاری ویا برسمیت شناختن یک مذهب را برای اقوام غیر افغان دارند؛ نه دیگران.
      مطابق تیوری نویسندهء کتاب سقاوی دوم ؛ هرگاهی که هزاره وتاجیک وازبیک یکی شده است؛ زمین وزمان را فتنه وفساد گرفته است. پشتونها درزمینهء تطبیق این تیوری همیشه از روشهای ماکیاولیستی کارگرفته اند:
      به هزاره ها گفته اند: تاجیکها مردم بد عهد وبدقول اند؛ آنها صاحبان اصلی این ملک نیستند؛ پدران شان از آنطرف دریای آمو مهاجر گردیده وتوسط پدران ونیاکان ما درین خاک قبول شده اند ولی حالا دعوای پادشاهی دارند. هرگز به وعده های آنها اعتماد نکنید؛ این ماوشما هستیم که درطول تاریخ باهم زیسته ایم؛ گاه باهم جنگیده ایم وگاهی هم درصلح وصفا بسربرده ایم؛ بناء خیر وشر ما همه یکی است؛ به هیچ صورت به فارسها اعتماد نکنید.
      به ازبکها گفته اند: شما مثل ما زبان تان وفرهنگ تان محکوم بوده است ؛ شما درطول دوران حاکمیت های تاریخی تان زبان فارسی را به اوجش رساندید؛ ولی امروز همین تاجیکها شمارا ازبیکهای کله خام صدا میزنند. بیائید که ما وشما دست بدست هم داده وتاجیک را سرجایش بنشانیم.
      به تاجیکها میگوید: اگر ما پشتونها نباشم؛ این بقایای چنگیز دمار ازروزگارتان می برارد؛ این پشتونها اند که میتوانند ازبیک وهزاره را به شما منقاد نمایند. گذشته ازین میان ما وشما اشتراکات مذهبی وفرهنگی هم وجود دارد همهء ما اولادهای .آریایی هستیم
      بناء از دید من حادثهء افشار نیز تسلسل همین بازیهای سگ مانند است که بوقوع پیوسته است. من این حادثه را نه نسل کشی میدانم ونه هم تنها وتنها یک فرد مشخص ویایک جهت مشخص را آنهم از عینک سید عبدالقدوس سید ویا سازمان راوا ویا بقایای نجیب الله احمدزی محکوم میکنم. من خود شاهد آن حوادث بوده ام؛ برعلاوه اینکه به صدها کتاب ومقاله وفلم ویدیویی را درین رابطه زنظر گذرانیده ام. بیائید که درقدم نخست نام "سگ" را ازسر کشور وملیتهای ساکن این کشور برداریم؛ تا باشنده گان این کشور احساس انسانیت نمایند. تا زمانیکه نام کشور افغانستان است این کشور درفغان ست.
      با احترام
      پرویز بهمن
      چهرهء افغان اصیل:

  • مردم خیرخانه از فتح افشار توسط نیروهای دولتی استقبال کردند و میکنند. این باعث شد راکت پراگنی های مزاری مزدور متوقف گردد. زنده باد مجاهدین پروان، کاپیسا، پنجشیر، کوهدامن

  • جناب استاد محترم پرویز بهمن به مردم عاقل همين قدر دلايل كافي است واي به مردم جاهل,بيسواد,مردم قرون اوليه كه هزارها دليل اسناد معتبر ارائه كنيد فايده ندارد.جون كور هستند و يا هم خود را به جهالت ميزنندانها
    بیائید که درقدم نخست نام "سگ" را ازسر کشور وملیتهای ساکن این کشور برداریم؛ تا باشنده گان این کشور احساس انسانیت نمایند. تا زمانیکه نام کشور افغانستان است این کشور درفغان ست.
    بهمن عزیز خداوند شما را سلامت داشته باشد ما با تو هستیم

  • هموطنان یک قصه بسیار جالبی رابرایتان یاد آورشوم البته واقعت است منظور شرارت و یا بی احترامی به کدام قوم نیست با یکی از هموطنانم چند سال قبل در یکی ازشهر های انگلستان سر خوردم دراصل ازبرادران پشتون ما از قندهار است اما فارسی زبان از زمانهای بسیار قبل در شهر کابل زندگی کرده اند ودر کابل معلم فارسی بوده البته ازقول خودش میگفت من فکر نمی کردم قندهاری باشد چونکه تمام خوی خواصش به مثل مردم عادی فارسی زبانان وکابلی بود البته رفت آمد خانواگی هم داشتیم قصه صحبت میکردیم از کابل جنگ های کابل میگفت که هزاره ها در غرب کابل بسیار ظلم کردند ومن برایش گفتم که در افغانستان کی ظلم نکرد طالبان حزب اسلامی و دگران ظلم نکردند چون پشتون بود یک دفعه خونش بجوش آمد گفت حزب اسلامی طالبان هر قدر ظلمی کرده باشند به اندازه هزاره ها ظلم نکرده و گفتم جطور گفت برو پشت گپ نگرد اگر من در افغانسان قدرت میدا شتم همه هزاره ها را از بین میبردم وتخمی ازینها رادر افغانستان نمی ماند م و بنده بسیار متعجب وشوکه شدم وبرایش گفتم برادر چرا در برابر ازین ملیت هموطنت فکر بد داری .... ادامه دادگفت حالا ازظلم قوم مغول برایت میگو ئم زمانیکه غرب کابل به دست اینها بود بسیاری از هموطنان مارا با میخ کو بی به فرق سر بریدن سینه زنان قتل دسته جمی در کانتنر ها و بیشترمردم پشتون را میکشتند اگر کسی به مناطق تحت کنترول هزاره ها می رفت اولین سوال شان این بود که بگو قروت اگر شخص دستگیر شده نتواند قروت بگوئید کوررت می گفت بدستور قوماندان محلی اگر پشتون بود باید به دهانش بشاشند و بعدأ دسته جمی به داخل کانتینر ها انداخته با راکت انداز و کله شینکوف تیر بارن میشدند من برا یش گفتم که این قضاوت شما عادلانه نیست چطور تو به خود ت جرأت میدهید بخاطر یک گروپ یا یک قوماندان جنایت کار هزاره شما تمامآ ملیت هزاره که ها را از بین ببرید بدور از انصاف است .... ومیگفت هزاره ها مسلمان هم نیستد اگر پشون بود اما کافر نبود چطور به دهان یک مسلمان اینها شاشه میکردند گفتم حرف شما درست امااگر یک هزاره به دهن یک پشتون شاشید او یک قوماندان یا گروهی هزاره است گناه دگه هزاره ها چیست یک نفر یا یک گروپ جنایت کار است نه اینکه تمام هزاره ها چپ شد و بنده بخانه برگشتم اما دگر کاری نداشتم

  • زاهدی از تخلص کثیف ات معلوم است که یکی از زیر لنگ خواب های شورای نصوار و از زنان سید مزدور انوری استی .فرق مسعود و مزاری وخودت در این است که مسعود ظالم وتشنه ا نحصار قدرت بود وهمه را که مخالف انحصار طلبی وی بود میخواست نا بود کند و مزاری مدافع قشر مظلوم و طرفدار شراکت عا دلانه در قدرت بود. و خودت مانند سید مزدور انوری اقایت کدام مفکوره خاص نداشتی و هر کس که ظالم خدا نا ترس بود خایه اش را بدست گرفته وزن میکردی وپول میگرفتی و میگیری و به جانبداری از ایشان غف غف میکردی و میکنی.

    آنلاین : http://mnmnkjjjiiiiiiiijijijipopo

  • احمد بچیم مثل مادر فاحشه ات که بعد از دادن به دیگران به پدرت دروغ میگفت و فریب میداد تو هم مادر مانند استی . این میخ زدن ها به کون مادرت و سینه مادرت را مالیدن توسط وحدتی ها و میخ زدن در کون و سر مادرت بخش از جنگ های روانی و سر پوش گذاشتن جنایات شوروای نصوار علیه هزاره ها بود .ورنه مادرت بقدر کافی در غار های خود میخ رنگارنگ خورده بود و هیچ نوبت به هزاره ها وبقول خودت مغول ها نمیرسید تا غار مادرت بیشتر از ان میخکوبی شود.

    آنلاین : mcnvbnbnbnbnbnbnbnbnbnnbnbnbbn

  • در افغانستان هر حالت که بالای هر قوم افغانستان است. از دست خود ایشان است.کوچی اصلآ در افغانستان نیست. پشتون های که بنام کوچی در مناتیق شمال میایند. پشتونهای استند که در صوبه سرحد پاکستان زندگی میکنند از خود خانه دارند.این ها از طرف حکومت افغانستان روان میشوند نه به دل خود میایند.تا آیسته آیسته این ها را در شهر های تاجیک نشین و هزاره نشین جای کنند.و این پلان ۲۰۰ ساله حکومت محامدزی بود.که زیاد فالیت های فاشیستی خود را نادر خان انجام داد.و آقای کرزی ادامه میدهیش. چرا تنها طالب میتواند در مناطق جنوبی فالیت کند . این ها از طرف افغان ملت راهی میشود که بازی خود را بالای مردم خود کنند در مناطق پشتون نشین تا مردم منطقه خانه های خود را رها کرده با کمک افغان ملت در کابل بیایند به نام مهاجر.چرا که این یگانه راهی است برای این ها که میتوانند مردم خود را در شمالی و کابل جا به جا کنند.اما باز هم مردم ما تاجیک هزاره هوشیار نشدند. با اوجود که چندین بار به طور مسقیم در زمان نادر خان طالبان ظلم دیدیم .و فیلأ هم با دوستی دوستی قمندان های ما را و رهبران ما را میکشند.ما را میگویند ما برادر استیم باز خود ایشان فالیت های خود را میکنند بر ضد تاجیک هزاره.یگانه راهی حل برای ما فدرال یا تجزیه است که این نظام میتواند حق را به حقدار اش بدهد.
    دعا کنید که تاجک هزاره ازبک و ... دیگر فریب دشمنان را نخورند هر کاری از دست شان بیاید در حق مردم میکن

  • بس کنید دیگه ما الان چندین ساله با خودمون می جنگیم
    آخه مگه ما همگی همون هایی نیستیم که شوروی رو شکست دادیم
    درست یه عده یه کاری کردن و یک فاجعه غیر انسانی رو به وجود آوردن شما داریم
    الان دارین در مورد سال 71 صحبت می کنید در حالی که همین الان در خاک هرات و بقیه شهر های کودکانی ربوده می شوند به زنانی تجاوز می شود بین مردم عامه دعوا های بی اساس است بین اقوام اختلاف های مذهبی و بین مردم که هر کدام از یک نژاد و یا یک قوم و قبیله هستند دعواست
    من خودم به نوبه خودم از همه دوستانی که این متن را می خوانند خواهش دارم به مشکلات همنی الان افغانستان فکر کنند و راه حلی بیندیشند
    همه تون یه صفحه صحبت کردین که چرا اون اتفاق تلخ در 21 دلو 1371 افتاد ولی کسی نیست صحبت کنه چطوری وضع الان کشور رو تغییر دهیم
    خودتون فکر کنید .....

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس