صفحه نخست > دیدگاه > یاد یار، ایران من!

یاد یار، ایران من!

میراحمد لومانی
شنبه 6 آپریل 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

تاکسی حامل من با سرعت نی چندان زیاد، خیابان های کابل را یکی پی هم، پشت سر میگذارد. و من غرق در دنیای خاطرات از گذشته ها ی نه چندان دور خویش ...آ..خ.. خدای من! این جا دانشگاه هوایی کابل است..؟ به راستی که این جا روز و روز گاری چند، برایم همچون خانه یی بوده است، که من در ان چیز ها یی آموخته، و در محیط آن نفس کشیده ام. با یک عالمه بچه ها « دانشجویان» و مرحوم زر پاشا و..!.. خیابان ها یکی پی دیگر طی میشوند و.. بعد، گردنه باغ بالا؛ دانشگاه پل تکنیک« پلتخنیک»، سیلو مرکز...و کمی آنطرف تر افشار عزیز..! .این ها هر کدام برایم یک عالمه خیال اند و خاطره!. چه خاطره شیرین و دل انگیز، و فراموش نا شدنی یی..انگار همین دیروز بود!..فکر؛ چورت، ویتامین، کیف، مزه و... همه این ها اسم های مستعاری اند که ما بچه ها در آن روز بالای همدیگر گذاشته بودیم. و حالا، هر یکی مان در گوشه دور افتاده از این وطن و سرزمین، حیات به سر می بریم..! بلا خره تاکسی حامل ام در محله پل سوخته کابل توقف نموده و من از آن پیاده میشوم. با وجود آن که فصل زمستان و بارنده گی ها است، اما باز هم گرد و خاک، تا به اعماق گلو و ریه هایم نفوذ مینمایند. آخ که ماحول ام در این جا کثیف اند. گویی همه چیز و همه کس بر کثیف بودن این شهر متعهد گردیده اند. تل از کثافات و اشغال توام با فضله آدم ها در حاشیه و زیر پل سرخ چقدر چندش آور و زننده که به چشم نه میخورند..! راستش از شما چه پنهان، این جا دیگر خودم را در میان این مردم در محیط و فضای خود مانی تر ی احساس مینمایم! این جا چهره ها، ما سوای چهره ترور، انتحار، گردن بریدن و زور گفتن های تاریخی به چشم میخورند! آدم های این جا اکثریت قریب به اتفاق شان هزاره اند؛- و هزاره یعنی این نماد رنج تاریخی در این کشور.. چهره هزاره؛ چهره رنج است و زحمت است و تلاش! و قامت خمیده در زیر سنگینی یک استبداد تاریخی ! آدم های این جا سند زنده یک تبعیض و ستم عریان تاریخی در این کشور میباشند..! کمی آنطرف تر در زیر پل سرخ؛ جمع از مرده گان متحرک « معتادین خانه بدوش» و سوخته گان ی مدفون در لای لجن و اعتیاد در زیر پل سوخته، و در حال سوختن و دود شدن زنده گی خویش...! در جمع هزاره ها بیشتر احساس امن به من دست میدهد..! چقدر بدور از واقعیت های عینی جامعه ما گفته اند: که افغانستان کشور یک پارچه، متحد و دارای وحدت و تفاهم ملی و.. میباشد ...! حتی اگر در همین کابل پایتخت این کشور با دقت در بافت اجتماعی آن نظری بیندازیم، مرز بندی های مشخص جغرافیایی نژادی و منطقه یی را با چشم سر مشاهده مینماییم. آنهایی که در پی تحکیم دیکتاتوری قبیله خویش بوده اند، برای فریب و اغفال این مردم ، افغانستان را کشور متحد، در تنوع نژاد و فرهنگ به توصیف گرفته، و مردم افغانستان را گلهای " رنگارنک یک چمن، به تعریف نموده اند. اما نظر حقیر به گونه دیگر است> افغانستان تا هم اکنون کشور گلهای رنگارنگ نه، بلکه کشور.داس و شبدر، کشور تبر و باغ و جنگل بوده است. کشور استبداد و قتل عام بوده است...!

در پل سوخته از تاکسی پیاده میشوم! مانده ام تا به کجا بروم. آخر نزدیک به بیست سال از این شهر و دیار و مردمان آن به دور بوده ام..! بار سنگینی از آواره گی و تنهایی، بیگانه گی و نا آشنا بودن بر روی شانه هایم سنگینی مینمایند! .آ..خ.. که تلخ است و سنگین است و کمر شکن..!! به راستی که این جا افغانستان است، و سرزمین آبایی من است و این هم کابل پایتخت آن است؟؟! و اگر آری! پس من چرا این قدر در آن تنها و بیگانه و نا آشنا مینمایم...؟! مانده ام که چه کنم و به کجا بروم؟.. فکری به سرم میزند، میرم سراغ اینترنت کلوپ های محل. از طریق فیسبوک میدانستم که یکی از وابسته گان مان در همین محدوده ها اینترنت کلوپ ی دارد. پس چی بهتر تا سراغ وی را بگیرم. اما وی را نمیابم. از هر اینترنت کلوپ ی میپرسم، کسی نمیداند... در یکی از همین اینترنت کلوپ ها وارد میشوم. میبینم چند تا جوان هزاره نشسته و هریکی مصروف کاری هستند.سلام و احوال پرسی نموده و برای شان میگویم : - بچه های قوم! از جای دوری آمده و در شهرتان مهمان هستم.. و.... میبینم که همه گی شان به جنب و جوش آمده، و به گونه یی میخواهند به من کمک و هم دردی نشان بدهند. بلا خره از طریق فیسبوک و بعدا تلفن آدرس را برایم پیدا مینمایند. برایم تاکسی میگیرند و از راننده تاکسی با اسرار میخواهند تا از من کرایه کمتر بگیرد. راننده قبول نه میکند. اما آن ها آنقدر اسرار میکنند تا راننده بیچاره میپذیرد، و من سوار تاکسی میشوم ....

این چنین من خواهر زاده ام آقا نعمت را پیدا میکنم! وی، خانم و بچه هایش! آ..خ.. خدای من که چه انسان های شریف و مهمان نوازی. یک عالمه اخلاص و صمیمیت؛- فقط و همین..!

باز گویی یک تراژیدی، و شکفتن یک لبخند!

نزدیک به سه دهه میگردید که خواهرم را ندیده بودم! ان یگانه یادگاری که از یک پدر و یک مادر هستیم! میدانید...؟!..بگذریم..! ماشاءالله یک عالمه برادر و خواهر دارم! اما « تنی » فقط همین را دارم و بس! آخرین بار که دیده بودم ش، دختر خانم خانه بود. اما حالا پسرش ماشاءالله دوش به دوش من در خیابان های کابل قدم میزد و در آتیه های نه چندان دور، به امید خداوند برای خودش مرد ی میشود. در عالم خلقت هستی، فکر میکنم هر کسی برای انجام امری خلق شده است. و خواهرم خلق شده است تا یک رنج عظیم را همواره بردوش بکشد! صبور، ساکت و آرام..! کمتر از سه سالش بود که رنج تلخ یتیم بودن را به چشیدن گرفته و بدون مادر زانو ی غم به بغل فشردن..! پدر داشتیم؛ اما انگار نداشتیم.. خدایش رحمت کند! حدود سی سال قبل، آخرین بار که با خواهرم خدا حافظی کرده بودم، برای وی و تنهایی هایش یک عالمه اشک تلخ ریخته بودم!. خوب یادم هست، انگار همین دیروز بود. باید میرفتم. به دنبال زنده گی و سرنوشت خویش باید میرفتم، و مجبور بودم که میرفتم. میدانستم، که همچون مورچه یی بال در آورده ام، بال اندیشیدن، آرزو، و آمال و...! باید در پی تقدیر و سرنوشت مختوم خویش همچون پرستو مهاجر، پرواز میکردم..! اما وی را به کی باید میسپردم. وی میماند و تنهای ها و بدون سرنوشت بودنش؛ بدون پدر و مادر؛ تنها و بدون هیچ کس!. چون پدر نیز دیگر وفات کرده و به رحمت حق پیوسته بود! هنگام خدا حافظی، غرق در انبوه از درد، دلهره و تلخی ها..! بغیر از اشک چیزی دیگری برای گفتن به وی نداشتم! همین اشک بود که به دادم میرسید، و همین طوری قطره- قطره به جای سخن، درد م را فریاد می گرفت..!! ..آ..خ.. ممنون اشک عزیز؛ گاه چه به موقع به دادم میرسی؛ رفیق!!

و حال بعد از این همه مدت ها، وی را از نزدیک میدیدم و لمس اش میکردم. با وی هم صحبت میشدم و باهم درد دل می نمودیم! وی نیز در این شهر مهمان آمده بود و من نیز مهمان بودم! در محله دور افتاده از کابل در خانه کسانی که هرگز نه دیده بودم و نه میشناختم شان. مهمان بودیم؛ و چه مهمان نا خوانده یی...! پیر زن ضعیف و بیش حد از حد ضعیف صاحب خانه، میزبان مان بود و با مهربانی خاص از ما پذیرایی مینمود و... هر گاه اون ها یی که عاطفه و احساس انسانی در وجود شان نه مرده است، درد و اندوه عظیم نهفته در نهانم را از ورا این سخن ها درک مینمایند ..! یکی از انسانی و پرصواب ترین عمل مسافرت ام در افغانستان همین انجام عمل صله ارحام « بازدید با خواهرم » بود .... ادامه دارد...

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • قلمت رسا وعمرعزیزت دراز باد جناب لومانی عزیز که چه بجا ومنطقی فرموده ایی:
    "چقدر بدور از واقعیت های عینی جامعه ما گفته اند: که افغانستان کشور یک پارچه، متحد و دارای وحدت و تفاهم ملی و.. میباشد ...! حتی اگر در همین کابل پایتخت این کشور با دقت در بافت اجتماعی آن نظری بیندازیم، مرز بندی های مشخص جغرافیایی نژادی و منطقه یی را با چشم سر مشاهده مینماییم. آنهایی که در پی تحکیم دیکتاتوری قبیله خویش بوده اند، برای فریب و اغفال این مردم ، افغانستان را کشور متحد، در تنوع نژاد و فرهنگ به توصیف گرفته، و مردم افغانستان را گلهای " رنگارنک یک چمن، به تعریف نموده اند. اما نظر حقیر به گونه دیگر است> افغانستان تا هم اکنون کشور گلهای رنگارنگ نه، بلکه کشور.داس و شبدر، کشور تبر و باغ و جنگل بوده است. کشور استبداد و قتل عام بوده است...!"
    بنازم قلم ات را دوست عزیزکه با چه زیبایی دردهای نهفتهء مردم مظلوم را به تصویر نشسته ایی؛
    با احترام
    پرویز بهمن

  • سلام بر همه خواننده ها مخصوصا به لومانی صاحب ! براستی که ما یک ملت نیستیم متاسفانه، ولی حالی بخاطر بقای خود و کشور خود باید یک ملت شویم و این مسوولیت مفکرین و نویسنده های ماست ....... واجب نی بلکه فرض است که به مردم خود احساس عزیزی و دوستی بتیم ........ متاسفانه بعضی از برادران مشکل اساسی در قضایای افغانستان، پشتونها میدانه، ولی من به این باور نیستم، به نظر من دلیل هر چی که باشه، ولی احساس تصاحب قدرت در همه اقوام افغانستان وجود داره، چی تاجیک، چی هزاره ، چی ازبک ........ اگر قبول کنیم مشکل اساسی افغانستان پشتونها استن، چرا فاجعه افشار رخ داد ؟؟؟ چرا یک وکیل برنده شده هزاره چند سال پیش در مزار شریف ترور شد، و کی ترورش کد ؟؟؟ چرا در مقابل انوری در ولایت هرات از طرف هواداران اسماعیل خان قیام عمومی اعلان شد ؟؟؟ چرا دربین هواداران مسعود و مردم هزاره یک سال پیش درگیری رخ داد ؟؟؟ این همه مشکلات عوامل داره که باید ریشه کن شوه .
    من تقریبا سه سال از طرف اداره ملل متحد در پارلمان افغانستان کار کردیم ... ولی خدا حاضر است، که وکلای هزاره و ازبیک وغیره در ولسی جرگه از تاجیک ها کرده با پشتونها احساس نزدیکی و صمیمی داره ....... چرا در انتخابات ریاست ولسی جرگه استاد محقق از یونس قانونی گذشت و با سیاف ائتلاف کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • آفرین جاسوس هزار چهره!
    حالا این جملاتت را بخوان!
    " سلام بر همه خواننده ها مخصوصا به لومانی صاحب ! براستی که ما یک ملت نیستیم متاسفانه،"
    این درحالیست که همین چمبرعلی خان دربخش نخست مقالهء لومانی بزرگ آقای لومانی را با این کلمات سخیف نوازش داده است:
    • " یاد یار؛ ایران من! 2 آوريل 17:42, بوسيله‌ى چمبر علی
    سلام به همه خواننده گان کابل پریس ! خدا نکنه که گستاخی و بی ادبی باشه منظور من ازی گپا توهین نیست ، ولی به نظر من این اقا که برای خود بسیار ارزش قایل است، به ناروغی ( نارسیسزم ) مبتلا است، و یا هم در زنده گی واقعی خود بسیار خود پرست و خودخواه است، ای بیچاره که کابل امده فکر میکنه که باید همه کابلی ها بریش به سجده بیافته مثلا میگه : "حتی انتظار داشتم تا کسی به نماینده گی از این عزیزان، در میدان هوایی کابل به ملاقات م بیایند و..." به به کدام جایزه نوبل را اورده بودی که مردم میامدن از تو در میدان هوایی پذیرایی میکردند یا مردم ما را احمق فکر میکنی که هر کس و ناکس را به دوش خود بالا کنه و ناز بته ؟؟؟ ... عجیب اینست که در یک شهر ابایی چهار و نیم میلیونی این اقا هیچکس را نمیشناسه، نه قوم نه خیش، نه خانواده ، مه شک میکنم که این ادم ایرانی نباشه؟! و اگر ایرانی نباشه، من به ای باور استم که حتما با یک برنامه ایرانی امده افغانستان مثلا مینویسه ((سخت معتقد بودم که جناب « ...» و آقای « معاون صاحب» به پاس درد های مشترک تاریخی؛ مشترکات فرهنگی- سیاسی؛ جغرافیایی سیاسی مشترک، درد و سرنوشت مشترک و ده ها مشترکات تعیین کننده و سرنوشت ساز تاریخی دیگر، به عنوان یک فرهنگی متعلق به همین نسل و این سرزمین، چند صبا یی را در کابل از به عنوان مهمان من پذیرایی خواهند نمود)) این به چی معنا ؟؟؟؟؟
    سفرنامه این نارسیست محترم سر تا پا پر از توهین و تحقیر مردم ما استند مثلا : " نهایت کوشش م بر این امر مبذول است تا توجه کسی را به خود جلب نه نمایم. بخصوص مسئولین امنیتی، و اون ها یی که مصروف کلاه برداری و دزدی هستند.... " هیچکس از مسوولین امنیتی نمیترسه، و یک کسی که از خارج امده باشه، نظر به پیشینه اردوی ما که بنام اردو و پولیس هیچ چیز برایم نمانده بود ... این اقا باید با مسوولین امنیتی خود افتخار میکرد و نهایتا خوش میشد، شکر خدا را بجا میاورد ....... در جای دیگر مهربانی میکنه "در میان چهره های مختلف از آنان، میگشتم تا حتی المقدور چهره مورد اعتماد م را باز بیابم. بلا خره از یک جوان لاغر هزاره میپرسم : کرایه تان تا به ده افغانان چند میشود...؟! تا به خود می آیم میبینم که همین جوان « به ظاهر هزاره» مرا به راننده تاکسی دیگری فروخته است..." این اقای که خودش دزد است همه مردم را دزد فکر میکنه.... ایا ازین کرده توهین بزرگ به یک ملت با عظمت، مهمان دوست، مخلص و صادق چیزی دیگری میتانه باشه ؟؟؟؟ قضاوت به شما میمانم ."
    اینجا اصل مراد ومقصد اصلی اش را بیان میکند:
    " من تقریبا سه سال از طرف اداره ملل متحد در پارلمان افغانستان کار کردیم ... ولی خدا حاضر است، که وکلای هزاره و ازبیک وغیره در ولسی جرگه از تاجیک ها کرده با پشتونها احساس نزدیکی و صمیمی داره ....... چرا در انتخابات ریاست ولسی جرگه استاد محقق از یونس قانونی گذشت و با سیاف ائتلاف کرد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟"
    او اوغان خر!
    تو چه کاره هستی که برای وکلای اقوام وملیتهای مختلف تعین تکلیف میکنی که با کی احساس نزدیکی کنند وباکیها نکنند؟ به تو چه ارتباط دارد که کی با کی ائتلاف میکند؟
    توهزار چهرهء نفاق افگن تا چه وقت به این شرارتهای " سگ" گونه ات که آنرا ازآبا واجدادت به ارث برده ایی ادامه میدهی؟ بالاخره بتو چی؟
    هزاره ها ؛ تاجیک ها؛ اوغانها ازبیکها هرکدام ملتهای جدا گانه اند هرملیت ازخود فرهنگ جدا؛ زبان جدا عنعنات ورسم ورواج های جدا گانه دارند؟ حالا که خود اعتراف داری که ملت واحد نیستیم راه حل چیست؟ باید همچنان زیر نام هویت " سگ" باید مردم زنده گی خویش را ادامه دهند؟
    جوابش باتوست.
    با احترام
    پرویز بهمن

  • دوستان سلام!
    مرده ریگ استبداد هنوز بر این جوی روان است! بر همین منوال، آنهایی که از تبارستمدیده گان هستند، و در دامان مادران پارس « فارس» به دنیا آمده اند و هنوز به خود باوری هویتی دست نیافته اند؛ چنین انسان هایی هرچند گاه مرعوب بقایای استبداد گردیده؛ و در جبهه گیری های خویش اشتباهات فاحش و جبران ناشدنی تاریخی را مرتکب میشوند!( این چنین اشتباهات مختص به یک قوم خاص نه بوده، بلکه شور بختانه تاجیک و هزاره از این لغزش ها داشته اند) بقایای استبداد هزار رنگ و خوشخط و خال و زهر اگین، از این کشور هنوز کاملن بر چیده نشده است! لذا؛ جبهه تزویر، ریا و تطمیع و «بخصوص هراس!!!» نیز هرچند گا برای بقا استبداد چه بسا مفید و کار ساز بوده است!
    اما هران چه اهمیت حیاتی دارد؛ پروسس روشنگری است که درمیان روشنفکران ملت فارس در حال شکل گیری میباشد! و من به آن سخت امید وار میباشم! پروسس که میتواند سر آغاز رهایی تاریخی یک ملت باشد..!

  • بهمنک بیچاره! من تعین تکلیف نکردیم ، من چشمدید خوده بیان کردیم ، که بسیاری از مردم ازی اگاه استند و این حق من است ، اگر به اقای لومانی حق میتی که قوای امنیتی را دزد بگویه ، چرا من حق ندارم ؟ ... اگر چی کاره باشم یا نباشم ، یک فرد این ملت بزرگ افغان استم .... و درباره لومانی صاحب من از اظهار نظر خود انکار نمیکنم، بلی گفتیم بازم میگم ، چیزی که از نظر من صحیح است همو را بیان میکنم .... این به تو ربط نداره .
    اقای محترم لومانی صاحب ! نفامیدم که از اصطلاح بقایای استبداد منظورت کیست لطفا اگر سریش روشنی بیاندازی ؟ دوهم : از ملت فارس منظورت کدام مردم استند، و کدام جغرافیه ؟ فکر میکنم همه چیز باید بشکل روشن گفته شوه خوب است ، فکر میکنم وخت شف شف تیر شده ....

    • او اوغان غول!
      ببین که چه نوشته ایی " من چشمدید خوده بیان کردیم ، که بسیاری از مردم ازی اگاه استند و این حق من است"
      من درکجا گفته ام که تو حق بیان رأی ونظر خودرانداری؟من گفته ام که چرا بامردم ومخلوق خدا صداقت نداری؟ چرا وجدان نداری؟ چرا گاهی اعتراف میکنی که باشنده گان این سرزمین ملت واحد نیستند ولی درپیام قبلی ات هر بد وبیراه را نثار آقای لومانی کرده ایی؟
      آیا به همین خاطر است که یکبار " حسینی" میشوی واعتراف میکنی که هزاره هم از دست پشتون وهم از دست تاجیک ظلم کشیده است؟ بعد بار دیگر چمبرعلی میشوی وسخنان قبلی ات را نقض میکنی؟
      من گفته ام که از وقتیکه نام این کشور به نام اجدادت یعنی "سگ" رقم خورده است؛ اقوام وملیتهای دربند غیر " سگ" این کشورنیز به تقلید ازحاکمان هم تبار افغان یعنی سگزاد خودت مطابق فرمودهء جناب لومانی صاحب ازتاثیر پذیرفتن ورنگ گرفتن فرهنگ سگی درامان نمانده اند واین ویروس خواهی نخواهی بالای روح وروان آنها تاثیرات بد خودرا گذاشته ؛ این سه ملیت غیر " سگ" هم به نحوی میان خودشان بنام شیعه وسنی وتُرک وتاجیک درگیر خانه جنگی ها واختلافات قومی شده اندکه همهء اینها آثار ومخلفات فرهنگ حاکمان دوصدسالهء تبار " سگ" بر این بیچاره ها می باشد وچنانچه لومانی بزرگ درین نوشته فرق میان گلستان وجنگل را تشریح کرده است؛ جنگهای ازبک وتاجیک وهزاره باهمدیگر میتواند درهمین خط قابل تفسیر باشد؛ ولی تو با چی مقصدی میتوانی جنگ افشاررا تفسیرنمایی؟
      میخواهی بگویی که اگر سلطهء برادر بزرگ اوغان یعنی " سگ" ازسر این سه ملیت دیگر پس شود اینها باهم مانند سگ درگیر وگلاویز میشوند؛ وازهمین خاطر با برادربزرگ شان یعنی " سگ" محبت دارند ودرپارلمان هزاره ها بیشتر ازتاجیکان با وکلای " سگ تبار" محبت می ورزیدند؟ آیا مقصد جناب عالی همین است؟
      درحالیکه مقصد من وآقای لومانی این است که بعدازین ؛ این سه ملیت؛ هرگز سلطهء "سگ" را بالای خودشان قبول نمیکنند؛ شاید میان خودشان نیز بجنگند چون تاثیرات دوصد سالهء تبار " سگ" هنوز به شکل کامل ازبدنهای بیمارمردم ازبین نرفته است؛ هنوزهم بیسوادی بیداد میکند؛ هنوزهم خودخواهی قومی بیداد میکند، هنوزم درک سالم از درد مشترک میان این سه ملیت غیر " سگ" بوجود نیامده است؛ هنوزهم اینها تا حال میان خودشان زبان مشترک پیدا نکرده اند؛ وحتی میان خودشان نیز بگو مگوهای زیادی وجود دارد ولی قدر مسلم این است که لا اقل به این آگاهی رسیده اند تا بدانند که آنها ونیاکان شان " سگ" نبوده اند واین هویت جعلی وتحمیلی به زور وجبر بالای شان تحمیل گردیده است وبعدازین هرگز چنین شعارهای مکارانه کشششی درمیان توده ها ندارد. باید هرچه زودتر ازهویت " سگ" بودن" افغان بودن" خودشان را برهانند وهرکی میخواهد " سگ" باقی بماند باید برای خود کشور دیگری تدارک ببیند.
      با احترام
      پرویز بهمن

    • قابل توجه پرویز بهمن !
      از چندی بدینسو متوجه شده ام که هر بار چیزی مینویسی لقب دور از شرف انسانی سگ را به قوم افغان متعلق میدانی. نخست اینکه از دید جهانیان من وتو و هر آنکس که در خطه بنام افغانستان تولد و تابع شده افغان نامیده میشوند، پس در واقعیت امر شما خود را ، مرا و تمام مردم ما را سگ معرفی میدارید. گیریم که شما به افغان بودن اقرار ندارید و افغانستانی باشید؛ از نظر شما اگر افغان بودن تنها و تنها به قوم پشتون مختص است، باز هم دور از کرامت و منطق انسانی ( که مدام مشت فخر و دعوی آنرا به سینه میکوبید ) نظر ارزانی نموده اید. چون تمامی متعلقین هیچ قومی سگ صفت نیستند. همانطوریکه هر قومی از خود سگ صفتانی دارد.
      دوم اینکه در زبان انگلیسی هیچگاهی سگ مترادف یا به معنی افغان نیامده، بلکه Afghan Hound به نسل یک نوع سگ شکاری که از افغانستان به انگلیس انتقال داده شده ( ما آنرا تازی مینامیم، بالای ترادف تازی نمیپیچم) اطلاق میگردد. در عین زمان Hound که سگ شکاری است تنها به Afghan Hound محدود نیست بلکه نسل ها بیشماری دارد که از آنجمله به
      American Foxhound ،
      Estonian Hound ،
      English Foxhound
      Italian Greyhound
      Polish Hound
      و ده ها نوع دیگر تصنیف شده.
      حالا اگر به تعبیر خودت باشد امریکایی، انگلیس ، استونیایی، ایتالوی ، پولندی و سایرین نیز سگ و سگ زاده اند ؟؟؟
      خواهش من اینست که بهتر است آدم باشیم تا حیوان و حیوان صفت.
      اگر اندکی بیشتر مطالعه نمائید بهتر از موضوع آگاه خواهید شد و دیگر به هیچ قومی توهین نخواهی کرد ( به جز اینکه وظیفه ات همین باشد )

    • این ساده دل عزیز!
      چرا خودت را به آب وآتش میزنی؟
      آیا فرق میان صفت واسم را درزبان انگلیسی وفارسی تاکنون کرده نتوانسته ایی؟ ازیکطرف دعوای ساده دلی دارید وازطرف دیگر اینجا چرندیات می نویسد.
      این نامهای را که قطار کرده اید همه صفت استند؛مانند سگ شکاری پولندی واستونیایی وامریکایی وغیره ، این چه چیزرا ثابت ساخت؟
      چرا درکنار این همه صفتی که آنرا از دل خودت بدون ذکر یک مرجع ومنبع موثق آنرا ارائه فرموده ایی ؛
      چننین نوشته نشده است که:
      Afgini hound
      جناب عالی خوب میدانید که درزبان انگلیسی فرق میان Afghni و fghni چه است؛ عاقلان گفته اند که به نقطه فیل قیل میگردد؛ آوردن I درزبان انگلیسی برای واژهء افغان علامهء صفت است دقیقا مثل an برای یک امریکایی وsh برای یک انگلیس حالا این مثالها را برایت روشن می سازم
      Afghan= 1-someone who comes from Afghanistan2-Hound,a tall thin dog
      with a pointed nose and a very long silky hair
      حالا جناب عالی بفرمائید که Afghan درزبان انگلیسی اسم است ویاصفت؟ درحالیکه اگر مطابق تیوری ومثالهای غلط شما می بود باید چنین می بود
      An Afghani hound....
      یک سگ شکاری افغانی
      American Foxhound ،
      یک سگ شکاری امریکایی
      Estonian Hound ،
      یک سگ شکاری استونیایی
      English Foxhound
      یک سگ شکاری انگلیسی
      Italian Greyhound
      یک سگ شکاری ایتالیایی
      Polish Hound
      یک سگ شکاری پولندی
      این مثال قیقا مطابقت با مثالهای شما دارد که اگر کشورهای متذکره دارای چنین حیوانی باشند پس افغان وافغانستانی نیز از داشتن چنین حیوانی برخورد می بود، درحالیکه مثالهای شما با آنچه دردیکشنری( لونگ من) که اتفاقا جدیدترین فرهنگ لغات انگلیسی نیزهست چنین نیامده است.
      بنابرین استدلال شما هیچ اساس علمی ومسلکی درعلم حیوان شناسی ندارد؛ شما خواسته اید که چنین چیزی را توجیه نمائید وقیاس نموده اید که آن سگ از افغانستان به اروپا برده شده وبعداز تکاثر وتناسل نامش را بنام مکان اولی اش یعنی افغانستان گذاشته اند. شما این قول را بکدام اساس وبه روی کدام سند علمی میگوئید؟
      آیا جناب عالی دررشتهء علم ژینتک حیوانات خاصتا سگ ها تحصیل نموده اید؟
      موضوع دیگر اینکه من هرگز ازبیان نمودن این حقیقت علمی لغوی؛ قصد توهین را به کدام کتلهء بشری یاکدام گروه قومی ندارم تا وقتیکه کسی مانند شما ویا آقای چمبرعلی تقلبی که نامش را بخاطر توهین به ملیت شریف هزاره چمبرعلی گذاشته توجیه گری ننمایند. این آقای چمبرعلی قبلا زیر نام (نادر) نیز بامن درگیر جنگهای قلمی درصفحات مختلف کابل پرس? گردیده؛ گاه هزاره شده گاه پشتون شده گاه تاجیک شده گاه همه اش شده وازحقوق همه کاذبانه دفاع کرده گاه یکی را برضد دیگری تحریک کرده ، درحقیقت این چنین افراد اند که بحث ها را بدشنامنویسی وتوهین های قومی می کشانند؛ورنه من درابتدا نوشته ام:
      افغان/ پتان/ پشتون.پختون/ همهء اینها اسم واحد برای یک گروه قومی اند. این مطلب را هم افراسیاب ختک قبول کرده است که ازتحقیقات پژوهشی زنده یاد غنی خان پسر خان عبدالغفار خان زعیم ملی پشتونهای لر وبر می باشد.
      درعین حال نام ( افغان) به اعتراف خود زبانشناس معروف زبان پشتو استاد مجاور احمد زیار درزمان کوروش صغیر؛ بالای پشتونها بخاطر توهین وتحقیر گذاشته است؛ که دلایل آن خارج ازحوصلهء این مقال است.
      حال پرسش من ازشما این است که اگر شما به این موضوع باور دارید که نامگذاری آن سگ شکاری را انگلیس ها بخاطرحسن نیت و جنبه های مثبت آن افغان گذاشته اند؛ پس چرا خشمگین می شوید وآنرا برای خودتان توهین میدانید؟
      اما اگر برای توهین واستخفاف ایل جلیل افغان نهاده شده چرا تا کنون اینقدر مراکز علمی زبان شناسی واکادمی های علومی که برای پشتونها رقم شصت فیصدی را اعلان میکنند درین مورد ساکت مانده اند؟
      تقصیر من درین باره چی است؟
      خوب، برای یک لحظه ازین ابتکار لغت سازان انگلیسی اگر بگذریم؛ ازنظر تاریخی نیز " افغان" و " افغانیت" بازهم برمیگردد به عادات وتقالید قبیلوی پشتونها که ریشه درآنطرف مرز دیورند دارند؛ پشتونوالی وافغانوالی یا افغانیت چیزیست به تبارها وملیتهای دیگر این سرزمین کوچکترین ربط منطقی ندارد.
      خوشحال خان حتک دربارهء خودش میگوید
      ( د افغان په ننگ می وترله توره
      ننگیالی د زمانی خوشحال ختک یم)
      بناء حرف من بالای دو نقطه تمرکز دارد: یکی اینکه افغان وافغانیت مربوط یک گروه قومی میشود؛ چه این نام افتخار آفرین باشد ویا ننگین؛ دیگر گروه های قومی را شامل نمیشود.
      درین افتخارات جنگهای میهنی وآزادیخواهانه برضد اشغالگران قبل ازهمه نقش اقوام غیر پشتون یا غیر افغان مانند هزاره ها؛ تاجیکها؛ ازبیکها برجسته بوده که همه اش متاسفانه قربانی همین نام غلط گردیده که گویا تمام شمشیرزنیها را دربرابر متجاوزین پشتونها انجام داده اند؛ این یک غلط محض است.
      دوم اینکه این نام ولو اگر درزبان انگلیسی با سگ تازی گره نخورده باشد؛ بازهم مبنای حقوقی ندارد؛ وافغانستان هرگز کشور ( افغانها) یعنی پشتونها نیست. بلکه سرزمین افاغنه آنطرف مرز دیورند موقعیت دارد که حالا نامش را خیبرپختوانوا گذاشته اند؛ وناسیونالیستهای پشتون خواب الحاق به آن سرزمین ها را به قیمت از دست دادن افغانستان کنونی نیز می بینند. حتی صوبهء بلوجستان نیز شامل افغانستان نمیگردد.
      دریک گوشهء خاک قندهار منطقهء ایست بنام "خاک افغان"؛ بعضی مورخین باور شان این است که نام افغانستان ماخوذ ازهمین منطقه است؛ حالا اگر این باور هم درست باشد؛ پس چرا یک هزاره ویا کابلی حق نداشته باشد که تمام افغانستان کنونی را کابلستان نام بگذارد؟
      بهرترتیب سخن هرچه باشد حالا این نام درزبان انگلیسی با همان سگ شکاری گره خورده است؛ من بحیث یک شهروند زادگاهم؛ حق دارم که صدای اعتراض خودرا بلند نمایم که عزیزان! من نمیخواهم " افغان" باشم
      هرکی میخواهد " افغان" باشد باید برای خودش سرزمین دیگری تدارک ببیند. کشورکنونی افغانستان ضرورت به تغیر نام درقدم اول دارد؛ زیرا این نام به یک گروه قومی خاص یعنی پشتونها نیز غرور کاذب بخشیده تا آنها دعوای مالکیت و وراثت مطلق این خاک را نمایند وبقیه اقوام وگروه ها را مهاجران آمده ازشمال وغرب افغانستان بدانند؛ یک گروه را بقایای مغول وچنگیز گروه دیگری را سمرقندی وگروه دیگری اولادهء تیمورلنگ خطاب نمایند ومیان شهروندان؛ یک تقسیم بندی ظالمانه بین باشندهء بومی ومهاجر ایجاد نمایند. چنین مزخرفات درقرن بیست ویک هرگز قابل قبول نیست. باید هرچه زود تر این کشور ازبیخ وریشه ازسرساخته شود.
      با احترام
      پرویز بهمن

  • چمبر علی جان
    بگذار این گاو های پیر را که کنجاره خو ببینن!

  • ملت بزرگ در این خراب شده وقتی شروع به شکل گیری خواهد گرفت که پشتونها برادران حرامی نیمه پاکستانی و عربی خود را آدم کنند. اقوام دیگر از دستشان هیچ کاری ساخته نیست. چون زبان این وحشی ها را تنها قومشان میفهمد. تا پشتون از درون دگرگونی نیاورد مردم غیر پشتون قربانی خواند داد.

  • لومانی وبهمن .
    به قول قلم پرداز برزگ لومانی . یکی از اعمال انسانی صله ارحام از نظر شما صرف باز دید حواهر است .حال رسالت انسانی شما با هم نوع خود به پایه اکمال رسیده که مبارک تان باشد وخدا قبول نمایند .
    نوشته های همه ای شما به شکل از اشکال غنیمت بزرگ است اینکه خوب ویا بداست این جهت دیگر قضیه است این خودش یک دست اورد است چه رسد به اینکه امکان نشر این موضوعات مهیا شده یعنی اینکه میتوانیم بر علاوه دست یافتن به چیغ از طریق ویا روزنه صدای چیغ خود را بشنوانیم .
    چه خوب است که این چیغ را از دردش گرفته تا انعکاسش را رد یابی کنیم ونتایج انرا تحلیل کرده رهنمود بعدی خود بسازیم فضا در افغانستان فضای باز دموکراسی نیست بلکه بعد از انرشی دلتان گلگل میری قبول میکنید ویا یک فضای گدودی .
    وقتیکه اگر امکان به وجود امدن یک فضای بهتربدست بیاید دست داشته های ما چه خواهد بود اینقدر که از فصل شدن گفته شده برای وصل شدن چه را ها وشیوه های همزیستی داریم.

  • او بهمن چاپلوس !
    او خر بی خریدار ! مثلیکه بازم نصیحت معلم کیمیا را فراموشت شد ؟ وختی که نه انسانیت یاد داری، نه منطق یاد داری، نه سواد کافی داری، بد میکنی که داخل یک بحث ملی میشی .......
    تو نمیتانی بریم بگویی که اظهار نظر نکنم ...... ببین این پیامت که چی گوه خورده ای ، ایا من لومانی را توهین کردیم یا تو؟؟؟ "مطابق فرمودهء جناب لومانی صاحب ازتاثیر پذیرفتن ورنگ گرفتن فرهنگ سگی درامان نمانده " در کجا اقای لومانی به این الفاظ رکیک اشاره کرده است ؟؟؟ تو بیهوده تا به حال ایرا نمیفامی که چی قسم از یک کسی دفاع کنی، دیروز به جاسوسی کوهدمانی اعتراف کردی و دلیلش این را اوردی که زیر دست پشتونها کلان شده و ازونها متاثر شده .... و حالی بالای لومانی این دو زدنها را مالیدی ......
    ازین که با این دو قوم ( هزاره و ازبک ) چقه دلسوزی داری از کامنت هایت معلوم میشه که با داکتر تالقانی و یک کسی بنام بوله رد و بدل میکردی ...... و از مقاله ات معلوم شد که بخاطر کمپاین کوهدمانی نویشته کرده بودی، حالی اگر دستت به هر رنگ دستکش درون کنی همه میشناسیته ....
    گفته ای که " درحالیکه مقصد من وآقای لومانی این است که بعدازین ؛ این سه ملیت؛ هرگز سلطهء "سگ" را بالای خودشان قبول نمیکنند؛ شاید میان خودشان نیز بجنگند چون تاثیرات دوصد سالهء تبار " سگ" هنوز به شکل کامل ازبدنهای بیمارمردم ازبین نرفته است؛ هنوزهم بیسوادی بیداد میکند؛ هنوزهم خودخواهی قومی بیداد میکند... "
    من هم همی را گفتیم که به شکل از اشکال غریزه تصاحب قدرت در بین همه اقوام افغانستان وجود داره ...... مه هم خو نگفتیم که تنها تاجیک یا هزاره یا ازبک قدرت طلب استند .... و اینکه میگی ؛ علتش اینست که از پشتونهای عزیز تقلید میکنید، صدها سوال دیگر در ذهن مردم ایجاد میکنه ... که من نمیخواهم به همو شیوه ترا زیر سوال بگیرم . شاید این گپت تنها به تو اهمیت داشته باشه، ولی تعبیر من ازی گپ اینست - مثلیکه یک دیوانه بری خود دو میزنه ..........
    گفتی " وهرکی میخواهد " سگ" باقی بماند باید برای خود کشور دیگری تدارک ببیند "
    الحمد لله ملت غیور افغان بری خود یک کشور زیبای با چند هزار ساله تاریخ .... که زیارتگاه صدها امپراتور های ملی شان است ......... و هلاکت گاه هزاران استعمارگر ها است دارد ....... تو هم اگر نر استی بعد ازین، زندگی ذلیلانه جاسوسی را رها کن و یک کشور بری خود پیدا کو .......
    بازم از اقای محترم لومانی احترامانه تقاضا میکنم که دو سوال بالا را جواب بته ........

    • آقای لومانی هرگز ونباید وقت خودرا به جواب دادن به یک جاسوس هزارچهرهء نفاق افگنی که نامش را برای توهین ملیت شریف هزاره چمبرعلی انتخاب کرده وخودش ازتبار افغان یعنی سگ شکاری تشریف دارد؛ ضایع کند؛ من خودم به اجازهء لومانی بزرگ به جوابهای تو که دراصل بخاطر معلومات استخباراتی برای ادارهء کرزی می باشد جواب میدهم؛ خودت درپیام اولی ات گفته ایی که لومانی ناروغ نارسیست است؛ جاسوس ایران بوده وحتی ازافغانستان نیست؛ وگر باشد برای یک برنامهء استخباراتی ازسوی ایرانیها توظیف شده؛ حالا چه شد که یکصد وهشتاد درجه تغیرکردی وخیلی با ظاهر محترمانه سوالهای خودرا مطرح میکنی؟
      چه شد که اعتراف کردی که (ماملت واحد نیستیم) مثل اینکه بادارانت درریاست امنیت ملی بالایت ازپیام اولی ات خشمگین شدند وترا ملامت کردند؟
      اما دربارهء این طائلاتت که فرموده ایی:
      "من هم همی را گفتیم که به شکل از اشکال غریزه تصاحب قدرت در بین همه اقوام افغانستان وجود داره ...... مه هم خو نگفتیم که تنها تاجیک یا هزاره یا ازبک قدرت طلب استند .... و اینکه میگی ؛ علتش اینست که از پشتونهای عزیز تقلید میکنید، "
      نخیر! میان گفته های من وتو فرق وجود دارد؛ قدرت طلبی بعضی از افراد مربوط به سه ملیت تاجیک وازبیک وهزاره با آنچه که من گفته ام فرق دارد.
      تو ازقدرت طلبی افراد بحث می نمایی من ازتغیرات جذری وریشه ایی که درقدم نخست ازبین برداشتن نام " سگ" ازسر مردمان این کشور است؛ درقدم نخست داشتن سرودهای ملی سه گانه بزبانهای فارسی وازبیکی وپشتو؛ حل مسأله مرزی با پاکستان از ابتدایی ترین خواستهای بنده است.
      من که گفته ام احتمال درگیریهای قومی وبگومگوهای قومی حتی دروجود هریک ازین سه گروه قومی میرود نه بخاطر اینکه آنها ازسلطهء ظالمانه وفاشیستی حاکمان " سگ" تقلید میکنند؛ بلکه بخاطر اینکه تاهنوز رسوبات فرهنگ قبیلوی " سگ" درمیان مردم موجود است؛ وبرای اینکار باید آماده گی های لازم را گرفت؛ تنها قدرت طلبی مطرح بحث نیست؛ بلکه آزادی وشهروند بودن مطرح است جنگهای قدرت طلبانه ؛ باجنگهای حق طلبانه ازهرنگاه فرق میکند.
      جنگهای تنظیمی درسالهای نود میلادی درشهرکابل نمونه ای ازهمین جنگهای قومی بود که باید بعدازین فکر داشتن برادر بزرگ ازمغز انسانها زوال پیدا کند که درنبود یک اوغان یا افغان یاهمان سگ شکاری دیگران قادر به اداره ومدیریت نظام نیستند؛ این فکر باید به زباله دان تاریخ سپرده شود.

  • اقای چاپلوس بهمن ! فکر نکنم که اقای لومانی به این موافق باشه که مثل تو واری یک ( سخن گوه )! لوده داشته باشه، اگر با لومانی خوبی میکنی بالایش تهمت بسته نکن، میگه از دوست بی عقل کرده دشمن هوشیار خوب است...... به کوهدمانی کدام فایده ات رسید که حالی میخوایی به لومانی خدمت کنی ......
    چتیات را قطار کردی که "چه شد که اعتراف کردی که (ماملت واحد نیستیم) مثل اینکه بادارانت درریاست امنیت ملی بالایت ازپیام اولی ات خشمگین شدند وترا ملامت کردند؟"
    بلی گفتیم که یک ملت نیستیم اگر میبودیم ایقه بربادی نمیشد، اگر یک ملت میبودیم اول تاجکها میخیست و دهن ترا بخاطر همین دو زدن هایت پاره میکرد ... متاسفانه یک محیط ایجاد شده که مثل خودت واری بی شرف ها هم در مسایل ملی اظهار نظر میکنه ......
    تو بیچاره خو حتی خوده معرفی کرده هم نمیتانی، چی برسه به اینکه نام هویت ما را تغیر بتی ...

    • اوغانک اصیل " به معنای انگلیسی آن!
      خوشوفتم که درجنگهای قلمی ترا یک دیوانه ومجنون راه گم می یابم که اصلا راهت را گم کرده ایی ونمیدانی که چه بنویسی، عاقبت تمام جاسوسان فاشیست همین گونه است ؛ من تا وقتیکه کاملا رسوا نشده ایی ؛ این جنگ قلمی را باخودت ادامه میدهم.
      تو اصلا ذهنت وفکرت آنقدر بیمارشده وروبه تحلیل رفته است که کلمات وجملات را وارونه میخوانی واز آن برداشتهای من درآوردی میکنی ورنه من همین حالا باتو مقابل هستم وجوابگوی تمام جملات وعبارات خویش چه حالا وچه درگذشته می باشم؛ من قبلا ازفهیم کوهدامنی بزرگمرد بخاطر شهکاری اش یعنی؛ مالیدن پوز یک اوغان خر بخاک مذلت دفاع کرده ام حالا هم دفاع میکنم؛ ودر آینده نیز دفاع میکنم؛ اینکه درنشرات تلویزیونی اش مرتکب اشتباهات شده؛ این را نیز منکر نشده ام ؛ این تو استی که بدون سند ودلیل وی را متهم به گرفتن پول ازموساد کرده ایی وحالا این قول را بمن نسبت میدهی که گویا من این اتهام ترا درحق آن بزرگمرد تاریخ قبول کرده ام؛ درحالیکه من همین حالا سرزنده نزدت قرار دارم وازتو جواب میخواهم که بفرما هم پیامهای خودت را وهم ازمرا اینجا بیاور وبعد برداشت خودت را نیز بکن که چگونه بنده به جاسوس بودن یک مرد بزرگواری که پوز یک اوغان خر را بخاک مذلت مالیده است جاسوس بودن وی را تائید کرده ام درکجا؟ وچگونه؟ بفرما یالله این من واین تو این هم خواننده گان کابل پرس?
      . تمام این عبارات ضد ونقیض وبرچسب زدنها زادهء افکار وعقاید فاشیستی و برخاسته ازخیالات بیمارگونهء جناب عالی است که مانند یک شناور خیلی ناکام ورسوا دربحر استدلالات ومنطق هرلحظه مرگ را پیش رویت می بینی؛ به همین خاطر به هر خس وخاشاک دست میزنی تا وسیلهء نجاتت شود؛ ولی من ترا ماندن والا نیستم؛ من آنچنان گلویت را فشار میدهم تا بمیری ودیگر اثری ازکارهای استخباراتی ات به نفع فاشیسم اوغانی در کابل پرس باقی نماند. بخوان که چه اعتراف جانانه کرده ایی!
      " بلی گفتیم که یک ملت نیستیم اگر میبودیم ایقه بربادی نمیشد، اگر یک ملت میبودیم اول تاجکها میخیست و دهن ترا بخاطر همین دو زدن هایت پاره میکرد"
      نخیر! تو هرگز چنین اعتراف را قبلا نکرده بودی، حتی برای یک مرتبه نیز چنین اعتراف را نکرده بودی؛ لطفا پیام اولی ات را با پیام دومی ات دربارهء لومانی بزرگ مقایسه کن که چه نوشته ایی و چقدر ازهمدیگر تفاوت دارند. یک کس را اول ناروغ نارسیست وجاسوس ایران وحتی ایرانی خوانده بودی که بابرنامه های کشور خارجی به کشور آمده ولی حالا چه شد که باعذر وزاری ازوی سوالات جامعه شناسانه را مطرح میکنی؟ توهرگز نگفته بودی که ما ملت واحدنستیم وحالا نیز چنین چیزی را ازسر صداقت نمیگویی؛ بلکه این را برای منافقت اظهار میکنی؛ توکه ادعا داشتی که همهء ما ملت واحد " افغان" استیم وباید " افغان" باقی بمانیم ولی حالا ازسرناچاری مجبور شده ایی که بگویی ؛ بلی ما ملت واحد نیستیم. آری!
      آن تاجیک بیچاره را مگر سرش را مار گزیده است که اینجا بیاید وازمفکورهء قرون وسطایی تو که وی را به طرف " سگ شدن" تشویق میکنی دفاع کند.
      اما بازهم دربارهء فهیم کوهدامنی وفعالیت های ناکام نفاق افگنانهء تو جاسوسک شرمندوک شکست خورده!
      حرف من چی بود؟ تو که ادعا داشتی که فهیم کوهدامنی ازموساد برضد هزاره ها پول گرفته؛ آیا کدام سند ارائه کرده ایی؟ آیا من چنین ادعایی را ازطرف تو قبول کرده ام؟
      درحالیکه بحث بالای این مسایل نبود؛ بحث بالای فرهنگ پول گرفتن واشتباهات نشراتی تلویزیون امروز علیه هزاره هابود که من گفته ام اگر چنین اعاهای ثابت هم شود که وی ویا نجیب کابلی چنین وچنان کرده اند ؛ چنین عملی درشرایط حاضر عیب شمرده نمیشود؛ زیرا این کشور قرنهاست که درفرهنگ پول گرفتن ازکشورهای خارجی توسط حاکمان ایل جلیل " افغان" یعنی " سگهای شکاری" عادت کرده است.
      تو ادعا کرده بودی که فهیم کوهدامنی برضد پشتونها بوده است؛ من گفته ام نخیر! ای کاش که می بود؛ بدبختانه او خودش را " افغان" دانسته ونا آگاهانه بر این فرهنگ " افغانیت" می بالد؛ تا سرحدی که حتی یک موجود وحشی بنام اسعمیل یون دریک مناظرهء تلویزیونی میگوید ( کوهدامنی صیب زما یوشخصی دوست هم دی) که ازنظر من قابل انتقاد است. هیچ وقت یک گُرگ با میش دوست شده نمیتواند، این چیزی نیست که من آنرا درتماس های فیس بوکی ام با فهیم کوهدامنی بزرگ، پنهان نموده باشم. فهیم کوهدمنی نباید خودش را " افغان" بداند. کفایت میکند که این " افغان" اسمعیل یون وگلبدین وجاسوسک های هزار چهره ای مانند تو " افغان" یا " سگ شکاری" به معنای واقعی انگلیسی آن باشند که هنگام بودن شان درپارلمان وکلای ازبیک وهزاره را برضد تاجیکها تحریک نمایند وبعداز چندسال خودش اعتراف کند که:
      چندسال پیش که من درپارلمان بودم؛ وکلای ازبیک وهزاره بیتشترازتاجیکها به پشتونها؟ احساس نزدیکی داشتند!!!!!!!؟؟؟ بح بح بح!
      پس معلوم است که موجودیت یک عنصر نفاق افگن وشروری مانند تو بوده که آنها را علیه یکدیگر ظنین وبدگمان ساخته است؛ تو که حالا زیر نام توهین آمیز (چمبرعلی) داخل شده ایی وروز وشب مانند اجدادت یعنی " سگ" زحمت می کشی تا اختلافات میان این سه گروه قومی غیر افغان را چاق سازی؛ خدا داند که درآن وقت درپارلمان چه میکردی وازکی پول میگرفتی وبرای کدام هدف نامقدس وظیفهء خاینانه ونفاق افگنانه ات را پیش می بردی.
      من گفته ام وحالا هم میگویم که اگرچنین سندی مطابق ادعای توخالی تو پیدا شود که فهیم کوهدامنی ازموساد برضد خلق هزاره پول گرفته که اصلا من چنین ادعایی را هرگز تائید نکرده ام ونمیکنم ولی بازهم درصورت ثابت شدن هیچ عیبی نیست؛ چون درین خاک اشغال شده توسط افاغنهء هم تبارت یعنی " سگهای شکاری"؛ فرهنگ گرفتن پول ازبیگانه ها اززمانیکه اجداد خدا نیامرزت رشتهء کاررا بدست گرفته اند به یک فرهنگ تبدیل شده است؛ همانطوریکه تو ازمنابع خارجی پول میگیری تا نفاق وشقاق را میان مردم عام بسازی دیگران نیز حق دارند که پول بگیرند تا حد اقل یک بنگاه نشراتی ایجاد کنند که صداهای درگلو خفه شدهء شانرا از آن طریق بگوش جهانیان برسانند. پس درینصورت اگر این ادعای خودت درست هم ثابت شود هیچ عیبی من درآن نمی بینم. آیا تا اینجا سخنانم را درست درک کردی؟ حاکمان سگ تبار شجاع خودت ار روزیکه این ماتمکده را نامش را افغانستان گذاشته اند از قرنها به اینطرف فرهنگ پول گیری وناموس فروشی را میان مردم عام ساخته اند وحالا چنین چیزی حتی عیب شمرده نمیشود؛ آن افغان شجاع ومتدینی مانند ملاعمر که دخترش را بخاطر پول زیر پای عرب می اندازد تا از وی نسل شجاع مسلمان پشتون بدنیا بیاورد؛ ودرعین زمان علیه تمام مواریث فرهنگی وطن وکشورش سرمخالفت می ورزد وفتوای نیست ونابودی همه را صادر میکند؛ این خصلت را ازکی ها به ارث برده است؟
      آن گلبدین ومولوی جمیل رحمن که درجنگ جلال آباد زنان ودختران صاحب منصبان اسیرشده دولت نجیب الله احمدزی را برای اعراب بعنوان کنیز هدیه دادند؛ چنین فرهنگ ملی؟ را ازکی ها به ارث برده بودند؟
      بناء حرف من هرگز تائید ادعاهای توخالی تو ا درحق فهیم کوهدامنی بزرگ نیست؛ میتوانی بار بار جملات مرا اینجا بیاوری که من چه نوشته ام وتوچه نوشته بودی وچه میخواستی که از آن برداشت منحرفانه ودلخواه خودرا پیش کنی. درآخر یک چیز مهم را خدمت آن سرورگرامی جاسوسک هزار چهره باید بعرض برسانم که کارهای استخباراتی ات در پارلمان با کارهای که درکابل پرس انجام میدهی خیلی فرق دارد؛ تو که با این روش میخواهی اختلاف میان من وفهیم کوهدامنی وجناب میراحمد لومانی را بوجود بیاوری ؛ چنین کارها را در اصطلاحات کابلی ها ؛ "ماده رندی " میگویند.
      با این ماده رندی ها هرگز معاش جاسوسی را جناب حامد کرزی برایت نمیدهد؛
      خوشبختانه من با جنگ قلمی با چهره های جاسوس " افغان اصیل" یعنی " سگ اصیل" به معنای انگلیسی آن بیشتر قوت میگیرم؛

  • مممممم بسیار خوب ! اول ایرا بگو که در کجا لومانی بری پشتونها خطاب سگ کرده است، یا این گپ از کسی دیگه است ایرا بری خواننده ها بگو : " اقوام وملیتهای دربند غیر " سگ" این کشورنیز به تقلید ازحاکمان هم تبار افغان یعنی سگزاد خودت مطابق فرمودهء جناب لومانی صاحب " ........ خواننده ها قضاوت کنه که تهمت و افترا است یا نی ؟؟؟
    دوهم : لطفا درباره کوهدمانی نظر این خاین بی عقل را بخوانید که چی گفته ؟؟؟؟؟؟
    " فرموده ایی که فهیم کوهدامنی بخاطر دالر برضد هزاره ها تبلیغات سوء کرده ازیهود پول گرفته واز فلان وبهمان.
    ای اوغان اصیل! یک نفریکه دریک کشور اشغال شده ایی بنام ( افغانستان) که از دوصد وشصت سال به اینطرف دراشغال افاغنه قرار گرفته است تولد شده باشد و با گله های افغان محشور شده باشد؛ خواهی نخواهی کم ویا بیش ازخوی وخصلت هم نشینانش رنگ می گیرد. مگر ضرب المثل مشهور را نشنیده ایی که میگوید:اگر با ما بنشینی ما شوی/ ور با دیگ بنشینی سیاه شوی/ ......... حالی خواننده های عزیز قضاوت کنند که مه راست میگم یا این چاپلوسک قرتکی، که دعوای دوکتورا را هم داره ؟! ههههههههه
    درباره دوستی اسمعیل یون و کوهدمانی! باید بریت عرض کنم که ، کوهدمانی بعد ازینکه از جاسوسی سبکدوش شد، بسیار چاپلوسانه کوشش کرده که پس خوده با پشتونها و فرهنگیان هزاره نزدیک بکنه ..... شاید هم اسمعیل یون بخاطری ازش استقبال کرده باشه که نفع سیاسی ازش بگیره ... من این گپ را رد نمیکنم ، بری یون یک غلام کار است و بری کوهدمانی یک چند پیسه ......

    • نخیر!
      تو هرگز راست نگفتی، چه چیزی را ازجملات بنده را برداشت کرده ایی؟ نظر امروزی ام با نظر دیروزی ام دربارهء فهیم کوهدامنی بزرگ ازهم چه فرق داشت؟ آیا کدام فرقی میان نظر امروز ودیروزمن خودت یافته ایی؟ تشریح کن من پیش ات زنده استم.
      واما دربارهء لومانی صاحب: جناب لومانی هرجا که عبارت قبیله ویا افغان را بکار برده است همان معنای را دارد که من از کلمهء افغان دارم بخوان عبارات محترم میراحمد لومانی را:
      "
      حتی اگر در همین کابل پایتخت این کشور با دقت در بافت اجتماعی آن نظری بیندازیم، مرز بندی های مشخص جغرافیایی نژادی و منطقه یی را با چشم سر مشاهده مینماییم. آنهایی که در پی تحکیم دیکتاتوری قبیله خویش بوده اند، برای فریب و اغفال این مردم ، افغانستان را کشور متحد، در تنوع نژاد و فرهنگ به توصیف گرفته، و مردم افغانستان را گلهای " رنگارنک یک چمن، به تعریف نموده اند. اما نظر حقیر به گونه دیگر است> افغانستان تا هم اکنون کشور گلهای رنگارنگ نه، بلکه کشور.داس و شبدر، کشور تبر و باغ و جنگل بوده است. کشور استبداد و قتل عام بوده است...!"
      حالا خودت بفرما بگو که درجنگل کی زنده گی میکند؟ حیوانات درنده یا انسانهای نورمال؟
      آیا درینجا کدام فرق وتفاوت میان نظریات من وآقای لومانی می بینی؟
      تنها اختلاف در الفاظ است که من معنای روشن کلمات را میخواهم خیلی روشن بیان کنم؛ ولی جناب میراحمد لومانی هنوز به این قناعت نرسیده اند که معنای " افغان" همان " سگ شکاری " است. درین که کدام اختلاف ریشه ایی وعمیق وجود ندارد؟ کدام تبار درپی تحکیم دیکتاتوری قبیله ایی خود درطول دوصدسال این وطن را به این جنگل تبدیل کرده اند؟
      واضح است ایل جلیل " افغان" افغان درانگلیسی چه معنی دارد؟ جواب: " سگ شکاری"
      پس بنده چه اتهامی را متوجه جناب لومانی بزرگ ساخته ام که جناب عالی از آن بحیث اتهام اینجا استفاده میکنی. مگر بخاطر این است که پیام هتاکانهء اولی ات را ترمیم کنی؟ یا ینکه میخواهی لومانی را از افکار وعقایدش برگردانی و اورا وادار سازی که از آنچه نوشته است معذرت بخواهد؟
      تمام این کوششهایت ناکام است. حالا که ازوظیفهء جاسوسی ونفاق اندازی میان وکلای ازبیک وهزاره با تاجیک ها فارغ شده ایی کوشش داری که درکابل پرس این پروسه را پیش ببری. فکرکرده یی که دیگران مانند تو مغز خر خورده اند وبه این مانده رندیهای تو پی نمی برند؟ ای جاسوسک رسوا! دلم سخت برایت می سوزد که چقدر رسوا شده ایی وچرا همچو یک وظیفهء سنگین وخطیررا که ازعهدهء آن برامده نمیتوانی برخویش قبول کرده ایی...

  • جناب بهمن چاپلوس ! میگه سیاست سجده سهوه نداره ، درباره کوهدامنی ، که اعتراف کرده ای به همه معلوم است ، کامنتهایت حالی هم در این سایت است طوری که مه هم بریت اوردم ... معلوم شد که تو چقه بی عقل و بیسواد استی، با این منطق و به این سویه میخوایی بر ضد پشتونها مبارزه کنی ؟؟؟؟؟ هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها افسوس صد افسوس ، شرم هم خوب چیز است ....
    و درباره لومانی _ من از گپهای لومانی این برداشت ندارم و نه داشتم ، ولی بازم اگر منظور لومانی همی باشه که در افغانستان سگ زنده گی میکنه مثلیکه تو تعبیر کردی بسیار جای تآسف است...... و خود اقای لومانی باید در این باره نظر خوده مطرح بکنه ... مثلیکه خودت مهربانی میکنی " حالا خودت بفرما بگو که درجنگل کی زنده گی میکند؟ حیوانات درنده یا انسانهای نورمال؟ " یعنی کسیکه در افغانستان زندگی میکنه همه حیوان استن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در نظر لومانی همه مردم افغانستان مخاطب شده است، اگر اینطور است پس به نظر خودت لومانی همه باشنده های افغانستان را به حیوان تشبیه کرده است ......... اقای لومانی باید در این باره توضیح بته ... و همچنان سوالهای گذشته مرا جواب بته .

    • اوغان غول گماشته شدهء جاسوس!
      من دراینجا حضورفعال دارم وتاهنوز نمرده ام؛ وبرایت تمام مسایل را دربارهء فهیم ‍ کوهدامنی ازجنبهء مثبت گرفته تا منفی برایت بازگو کردم وازتوخواستم که تناقض میان این جملات را استخراج کن وبیرون کن که این نظریات ازهم چه فرق دارند؟. مگر تو مثل الاغ که درگل بند می ماند ویا کور بقه ایکه در درون مرداری بند مانده باشد فقط همان کلمات تکراری ات را نشخوار میکنی هیچ چیزی برای گفتن نداری . جنابعالی برای من مثال سجدهء سهو را میدهی. آیا معنای سجدهء سهورا می دانی؟
      اگر میدانستی که درسیاست سجدهء سهو امکان ندارد ازهمان پیام اولی ات تا پیام دومی ات دربرابر جناب میراحمد لومانی بزرگ به اندازهء یک صد وهشتاد درجهء عقب نشینی تاکتیکی نمیکردی.
      اما دربارهء تفاوت برداشت من وتو ازفرمایشات جناب میراحمد لومانی:
      آری! من همان برداشتم را ازسیاق کلام جناب میراحمد لومانی دارم که متاسفانه مجبوراستم که آنرا بخاطر وضاحت بیشتر خدمت جناب عالی تقدیم نمایم وطبعا که استعمال این کلمات بخاطر فهماندن تو است و دربرابر خودت منحصرا این کلمات را استعمال میکنم زیرا این توهستی که مرا وادار ساخته ایی که از چارچوب متعارف اخلاق نویسنده گی خارج شوم.
      آری! همین قبایل اوغان وحشی ؛ زمانیکه نام کشورمرا افغانستان گذاشتند این کشور را به جنگل تبدیل کردند؛ این گله های سگ وحشی هم باخودشان بنام غلجایی ودرانی وسدوزای ومحمد زای وبارکزی وعلیزای درجنگ وستیز افتیدند وهم با انسانهای محکوم وبیچاره ایکه خارج از دایرهء قبیلوی شان درین کشور باستانی ازقرنها قبل زنده گی میکردند وصاحب مدنیت بودند؛ تاریخ داشتند؛ فرهنگ داشتند؛ زبان وهنر داشتند؛ موسیقی داشتند؛ بت بامیان داشتند؛ هری وبلخ بامی داشتند؛ کابلستان وپروان داشتند ؛ تخار وبدخشان داشتند ولی همهء این خاک به جنگل تبدیل شد وبخش بزرگی از انسانهای مظلوم ( غیر افغان) مجبور به فرار ازخانه ودیارشان گردیدند وبخش دیگریکه قدرت بیرون شدن را ازین جنگل نداشتند ناگزیر تسلیم خواستهای عظمت طلبانهء این گله های وحشی ؛ تن به تقدیر دادند ومجبور به زنده گی جبری درزیرسایهء نظام های هم تبار اصیل خودت درین جنگل گردیدند . مظلومانی که همه تاریخ وفرهنگ شان به تاراج رفت؛ قتل عام گردیدند؛ مجبور به کوچهای اجباری گردیدند. ازقلم وکتاب وسواد قصدا محروم نگهداشته شدند . برخی ها بحیث غلام وکنیز به بازارهای دهلی وقندهار وکراچی بفروش رسانیده شدند آیا هنوزهم جناب عالی بیشتر درین موارد میخواهید ازآقای لومانی بپرسید که این جنگل را برایت تشریح کند؟ این موضوع که به قول ملاهای قشلاقی وروستایی از اوضح الواضحات بشمار میرود تو چرا خودرا به ‍کوچهء حسن چپ میزنی؟
      فرموده ایی که درین باره باید شخص آقای لومانی توضیح بدهند.
      بازهم من پرسش قبلی ام را ازتو تکرار میکنم. توکی هستی که میراحمد لومانی مجبور شود به پرسشهای تو جواب ارائه کند. شما یعنی کی؟
      یک جاسوس هزار چهرهء نفاق افگنی که مطابق اعتراف خودت بدستور کرزی تا چندسال پیش درمیان وکلای هزاره وتاجیک وازبیک مشغول نفاق اندازی بودی؟
      کسیکه درپیام اولی ات میراحمد لومانی به بدترین الفاظ یاد کرده ایی ولی درپیام دومی ات بخاطر اهداف استخباراتی تغیر موضع داده ایی؟
      آیا آقا میراحمد لومانی کدام مکلفیت اخلاقی دارد که دربرابر چنین جاسوس شرف باختهء بی وجدان که نوشتن درکابل پرس را درجهت اهداف استخباراتی اش غنیمت می شمارد وازین طریق به فعالیتهای جاسوسی اش دراستقامت نفاق افگنی میان مردم نزد بادارانش کریدیت میگیرد جواب بدهد؟
      به نظرمن تمام این پرسشهای پاسخ منفی دارند.
      لومانی خود میداند که به پرسشهای کدام اشخاص پاسخ بدهد وچگونه پاسخ میدهد.

  • اقای سخنگوی نا لایق !
    میفامیم که اینجا حضور فعال داری ازیخاطر توانیستیم، یک اعتراف جانانه را از تو بگیرم، ان این که گفتی (گوه دامنی) براستی یک جاسوس چند روپگی است، ولی علتش اینست که زیر دست پشتونها کلان شده ............ حضور فعال ترا ما استقبال میکنیم منتظر استیم که دیگه هم از لاشعورت حقایق برا یه .
    اقای سخنگوی ! من اولم گفتم حالی هم میگم که نظرم درباره اقای لومانی واقعیت بود، حالی هم به همین نظر استم ..... تو اگر بگویی یا نگویی من اقرار میکنم که به همو لهجه گپ زدیم .... ولی ازینکه از قول اقای لومانی کل مردم افغانستان را حیوان نامیدی حالی باید اقای لومانی توضیح بته، که ایا از حرف اقای لومانی تعبیر من صحیح است و یا تعبیر سخنگویک بیهوده ؟؟؟؟؟
    این سوال بری ما حل است که تو دشمن ملت افغان استی، و جاسوس بیگانه ها... در هر لباس که خوده بپیچانی ما درکت کرده میتانیم که تو مجبور استی بخاطر معاشت دو بزنی ..... ولی تربیه فامیلی و کلتور والای افغانی ما بری مه اجازه نمیته که ترا به همین فحاشت مخاطب بکنم ....
    گفتی : " بازهم من پرسش قبلی ام را ازتو تکرار میکنم. توکی هستی که میراحمد لومانی مجبور شود به پرسشهای تو جواب ارائه کند. شما یعنی کی؟ ........ من از تو این سوال میکنم، که تو کیستی که مرا از سوال کردن به اقای لومانی ممنوع میکنی ؟؟؟؟؟ یا اقای لومانی را از جواب گفتن به مه ممنوع میکنی ؟؟؟؟؟ ایا ترا کسی تا به حال ادم حساب کرده ؟؟؟ که در بین من و اقای لومانی تنازع ایجاد کنی ؟؟؟؟؟ ایا تو ایقه اهلیت و سویه داری که ما به گپ تو عمل کنیم ؟؟؟؟؟؟؟
    گفتی که اقای لومانی مکلفیت اخلاقی نداره ........ به نظر من هر نویسنده و هر عالم مکلفیت اخلاقی داره که بخاطر نظریات خودش دلایل قوی و علمی را ارائیه بکنه ... و اگر این کار نکنه به این دلالت میکنه که یا دروغ گفته و یا به گپ خود باور نداره ...

    • اوغان جان جاسوسک غول!
      استادانت برایت درست اختلاف انداختن را یاد نداده اند. باید یک دورهء دیگررا برای جاسوسی نزد باداران خارجی ات که از پدر وپدر کلانها این کسب شریف برایتان بمیراث مانده بروی واز آنها بپرسی که من ازکدام تاکتیکها استفاده کنم تامیان فهیم کوهدامنی وپرویز بهمن ولومانی اختلاف بیندازم. برایشان بگو که من دربرابر یک دشمن قوی پنجه ای افتیده ام که نه تنها درمیدان بحث ومناظره ایزار خودم را کشیده است بلکه به پدر واجداد افغانم نیز آبرو نمانده. وهمان اعتراف اولی ات را باز برایشان تکرار کن که من نتوانستم همه را افغان بسازم واگر می توانستم این پرویز بهمن با این استدلالات منطقی و‍کوبنده اش دربرابر من حد اقل ازطرف یک تاجیک ویا هزاره مورد انتقاد قرار میگرفت که نگرفت.
      چه اعتراف جانانانه ایی که اگر عمرکابل پرس دوصدسال هم شود این اعتراف خودت ازحافظهء تاریخ محو نمی شود.ببین که چه زیبا اعتراف کرده ایی وبا چه درد وغم به ناکامی ات اذعان کرده ایی قریب است که حتی مانند دیگر هم تبارانت به عملیات خودمرداری دست بزنی بخوان!
      ’’ بلی گفتیم که یک ملت نیستیم اگر میبودیم ایقه بربادی نمیشد، اگر یک ملت میبودیم اول تاجکها میخیست و دهن ترا بخاطر همین دو زدن هایت پاره میکرد ... متاسفانه یک محیط ایجاد شده که مثل خودت واری بی شرف ها هم در مسایل ملی اظهار نظر میکنه ......’’
      بح بح بح! چقدر لذت بخش است که ناکامی ودرمانده گی ات درین واژه ها بیان کرده ایی. کسی که از افغان وافغانیت وملت واحد داد سخن میداد حالا به این درجه تنازل کرده که ازتاجیکها آرزو دارد که درین بحث پای شان را داخل کنند و دهن مرا پاره میکردند.
      پرسیده ایی که تو کی هستی که مرا از طرح پرسشهایم ازآقای لومانی منع میکنی.
      من همین مرد میدان هستم که چهرهء جاسوسی ات را درسایت کابل پرس? افشا نمودم وخودت با حروف واضح نوشته ایی که چند سال پیش درکابل درپارلمان مصروف جنگ اندازی ومنافقت میان وکلای هزاره وازبیک وتاجیک بودی ومیخواستی که هرکدام شان بصورت علیحده زنجیر غلامی سگ را یعنی افغان شجاع را بگردن آویزند وباهم بی اعتماد باشند وبا افتخار از ائتلاف محقق وسیاف یاد کرده ایی. بالاخره من همین مرد هستم که تورا درکابل پرس رسوا ساختم.
      من همین کسی هستم که حالا چهره ات را عریان ساخته ام کسی که بخاطرش چندین بار درسایت کابل پرس مجبور به تغیر نام وهویت شدی. یکبار حسینی شدی بعد چمبرعلی شدی. درحالیکه تو جاسوسک قبلا بنام نادرک نیز بامن در افتیده بودی وبازهم درمیدان منطق واستدلال فرار کوه های مرغاب شده بودی وحالا زیرنام چمبرعلی که یک اسم توهین آمیز به هزاره هاست بار دیگر درکابل مصروف شرارت ونفاق افگنی وایجاد بی اعتمادی میان نویسنده گان این سایت می باشی. آیا بالاتر ازین چگونه برایت خودرا معرفی کنم که من کی استم برایم دیگر چه افتخاری بالاتر ازین نزد خواننده ها وجود دارد که چهرهء جاسوس هزار چهره را افشا ساخته ام آری! من پرویز بهمن هستم.

  • به نظر من ( سگ ) پارس می‌‌کند، در ایران نیز ملت و تباری به نام ( پارس ) داریم، آیا ارتباطی‌ بین ( سگ ) و ( پارس ) است؟

  • سخنگوی نالایق چاپلوس ! من نمیخوام در بین کسی جنجال بیاندازم، ولی تو بیچاره یا از بی عقلی میخواهی اقای لومانی را توهین بکنی، و پشتش افتراء بسته کنی، و یا هم قصدا میخوایی اونمو را وادار بسازی، گپهای شکم برامدگی ات تائید بکنه، تا یکی دیگه هم پیدا شوه ، و بیکسی ات کاسته شوه .......
    گفته ای که یک دشمن قوی استی .... ههههههههههههه براستی هم خصوصیات فاحشانه داری که در گزارش تصویری ات، همی را ثابت کردی ، که متاسفانه در یک خانواده مسلمان و افغان کلان نشدی، در یک خانواده بسیار پس مانده و ذلیل تربیه شدی . ازیخاطر تو اگر بر نام افغان وافغانستان توهین میکنی، گپ قابل تعجب نیست ... ولی نباید اقای لومانی را مجبور بسازی که گپهای ترا تائید بکنه ... بنظرم این نظرت درباره اقای لومانی یک توهین بزرگ بری اقای لومانی است ..........
    بچیم ! تو نمیتانی یک افغان را شکست بتی، به این یقین داشته باش، از نصیحتهای بی سر و پا که از طرف معلم کمیا بری خود قطار کرده بودی معلوم شد، که در حال شکست استی ... هههههههههههههههههه

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس