کازابلانکا
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
دوست
عزیزم، ابوذر خان هدایتی، داستاننویس توانمند چون دیده این وبلاگ همهاش شده است آیینه شعر و موسیقی، در
اقدامی جالبناک، ترانهای زیبا را برایم گزینش کرده و فرستاده است تا به آگاهی
دوستان علاقهمند برسد. امیدوارم دیگر مخاطبان عزیز هم از این کارها بکنند تا
دایره انتخابهای ادبی شعرها و متنهای قشنگ زیاد شود و مخاطبان بیشتری هم از آن
بهره بگیرند. هر چه ستایش دارید، نثار
ابوذر خان فرمایید.
کازابلانکا / یغما گلرویی
تو دیگه داری میری، اين اختتام رؤیاست
اين آخرین سکانسِ فیلمِ کازابلانکاست
من مردِ نقشِ اول، مغرور و بیتبسم
تو اون زنی که میره با مردِ نقش دوم
بارون بباره یا نه، صحنه دراماتیکه
تصویرت از تو چشمام می ریزه چیکه چیکه
دوربین یواش یواش از تو صحنه میره بیرون
من میمونم با سایهم، من میمونم با بارون
اين اشکا مصنوعی نیست، تو دیگه داری میری
داری چشاتو از من، از نقشِ من میگیری
راهی نمونده باقی، فیلمنامه اینو میگه
من و یه جای خالی، تو و یه مردِ دیگه...
از وقتی که نگاهت از تو نگاهم رد شد
اين فیلم عاشقانه، یه فيلمِ مستند شد
بازی دیگه یادم رفت، نقشم خودِ خودم بود
نقش کسی که چشماش لبریزِ عشق و غم بود
اسکارو من می گیرم... اما چه فرقی داره
نقش سیاهی لشکر، با یه ابرستاره
وقتی تو رو ندارم، وقتی تو دورِ دوری،
وقتی باید بسازم با حسرت و صبوری
این فیلم موندگاره، گیشهها قبضه میشن،
اما بازم من بیتو، اما بازم تو بیمن...
تو دیگه داری میری، این آخرین پلانه
تیتراژ میاد و آهنگ، همراه این ترانه
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...