زنده باد «ماندلا»
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
این روزها باز «نلسون ماندلا»، رهبر جاودانه مبارزات آزادی خواهانه مردمان ستم کشیده افریقا در بستر بیماری افتاده است. دنیا همیشه با احترام از «ماندلا» یاد خواهد کرد؛ چون هرگز شیفته «قدرت» نشد و همیشه «انسانی» رفتار کرد.
شعر «شام آخر» را که برای رنج های برادران و خواهرانم در قاره افریقا نوشته بودم، به احترام این نیک مرد سپیدموی، «نلسون ماندلا»ی بزرگ می آورم:
شـــــام آخــــــر
برای همنوعان شوربختم در قارهی سیاه
شَرَنگ…شَرَنگ…
شام آخر بود
و «کادینا» هنوز میرقصید
در هاله ای از دود و تاریکی
با چشمی بیرنگتر از روز.
آنسوتر
جنرال «فابیستو»
نَردِ عشق می باخت
دست در دستِ دخترانِ صحرا
و دندانِ طلایش
برقی میزد نفرتبار.
کشتزارهای دو سوی سَرَک
همرنگِ گیسوی دخترک
به خورشید پهلو می زدند
و برادرِ کادینا
هنوز نمی فهمید
«قبیله» یعنی چه
وقتی خون لخته شده ی خواهرش
سنگفرش خیابان را فتح میکرد.
حالا او سالهاست
هر صبح
در باراندازِ ساحل
دوستان کادینا را بدرقه می کند
که نگاهشان در باد می لغزد
بی رمق.
و جنرال «فابیستو»
مستانه می خندد
بر فرازِ کشتی خود
با چشمانی خمارِ دوشیزگانِ شبِ پیش.
پرانتز باز
تقویمها هر روز راهپیمایی می کنند
بچهها هنوز کابوس می بینند
مادران همیشه بچه های مرده می زایند
پدران نیز که هرگز نبوده اند.
اینجا دنیای سیاهی است
با خدایانی سیاه تر
که روز را از چشمان دختران قبیله می دزدند
و در هیچ پرانتزی هم نمی گنجند.
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...