غرض، رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
شبی غمانگیز و بیهوده با رنج «تکرار شدن» که جسارت «مرگ» در آن نیست...
همپای نوای اندوهبار «ایرج بسطامی» و دود سیگار و چای تلختر از زهر و عقربههای
خندهدار ساعت و قلمی که با دست، همدل نیست و دلی که با مغز و مغزی که با جهان...
این هم رهآورد «نظری» افکندن به این دنیا همراه با «فاضل نظری»:
ملالآورتر از تکرار، رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت، غنچه را خمیازه میگیرد
******
هر نگاهی میتواند خلوتم را بشکند
کوزهی تنهایی روحم سفالیتر شده است
******
نمیداند دل تنها میان جمع هم تنهاست
مرا افکنده در تُنگی که نام دیگرش، دریاست
******
اگر شادی، سراغ از من بگیرد، جای حیرت نیست
نشان میجوید از من تا نیاید اشتباه اینجا
******
دلبستهی اندوه دامنگیر خود باش
از عالم «غم»، دلرباتر عالمی نیست
******
افسردگی به خستهدلی از زمانه نیست
افسرده آن دلی است که از همنفس گرفت
******
مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود
دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت؟
******
حرف منّت نیست، اما صد برابر پس گرفت
گردش دنیا اگر چیزی به ما افزوده بود
******
چه غم که بگذرد از دشت لالهها، توفان
که مرگ، دلخوشی غنچههای پژمرده است
******
با برف پیریام، سخنی غیر از این نبود:
«منّت گذاشتی به سرما خوش آمدی»
******
من آن طبیب زمینگیر زار و بیمارم
که هرچه زهر به خود میدهم، نمیمیرم
******
غرض، رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد
مکن ای زندگی، عمر مرا دیگر تباه اینجا
******
دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست
خداوندا، دعای دوستان را بیاثر گردان
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...