خوش دمی با حضرت ابوالمعانی عبدالقادر بیدل
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
یاد آن فرصت که عیش رایگانی داشتیم
سجدهای چون آسمان بر آستانی داشتیم
یاد آن غفلت که از گَرد متاع زندگی
عمر، دامن چیده بود و ما دکانی داشتیم
ای برهمن! بیخبر از کیش همدردی مباش
پیش از این، ما هم بت نامهربانی داشتیم
هر قدر او چهره میافروخت، ما میسوختیم
در خور عرض بهار او، خزانی داشتیم
در سر راه خیالش، از تپیدنهای دل
تا غباری بود، ما بر خود گمانی داشتیم
دست ما محروم ماند آخر ز طوف دامنش
خاک نَم بودیم، گَرد ناتوانی داشتیم
روز وصلش باید از شرم آب گردیدن که ما
در فراقش زندگی کردیم و جانی داشتیم
جرأت پرواز هر جا نیست بیدل، ورنه ما
در شکست بال، فیض آشیانی داشتیم
آنلاین : http://chendavol.blogfa.com/po...