صفحه نخست > دیدگاه > چرا نورانی رستم شجاع و مهدی نیک آیین شد؟

چرا نورانی رستم شجاع و مهدی نیک آیین شد؟

نوارانی در حیات راوا قبل از آنکه با شمشیر غرب حرام شود با دالر اش ذبح شد
چهار شنبه 25 جون 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

اشاره: آنچه در ادامه می آيد، نوشته ای ست که به نام جمشيد ، توسط آقای فريدون رسولی ( يکی دو نوشته از ايشان در کابل پرس? به نشر رسيده)، فرستاده شده است. کابل پرس برای احترام به آزادی بيان اين نوشته را به نشر می رساند اما ذکر اين نکته لازم است که در اين نوشته که بوضوح سردرگم بودن آن مشخص می باشد، توهينی آشکار به آقای نورانی (هر عقيده و نظری که می خواهد داشته باشد) شده است. کابل پرس ضمن پوزش از آقای نورانی و خوانندگان بدليل انتشار اين نوشته، معتقد است که نمی توان با سرکوب و سانسور رفتار کرد و اولين گام برای درمان اجازه دادن به فرافکنی آنان است.

ذکر اين نکته نيز لازم است که آنچه نویسنده ی نوشته ی پايين ادعا می کند که نورانی، مهدی نيک آيين و رستم شجاع يک شخص می باشند، درست نيست. /سردبير

چرا نورانی رستم شجاع و مهدی نیک آیین شد؟

نویسنده: جمشید

اساسا مبارزه سیاسی آنهم در کشور شغالی شده مثل افغانستان با یک نه که با هزار و یک مشکل روبرو است. در کنار این، مبارزین افغانستان هم فرشته های نیستند که از اجتماع ماورای بشر به مردم ما هدیه شده و فطرت پاکطینت داشته باشند. آنها از میان بافت اجتماعی فئودالیته و عقب مانده برخاستند و خود را با علم انقلاب مسلح نمودند که سایر ملل دنیا سالهاست حد اقل با این نظام کهن وداع کرده اند . مطالعه تاریخ سیاسی احزاب پیشرو و مبارز دنیا بازتاب از رفتن و آمدن های پی در پی است اما نه با خیانت وجنایات که سخیف ترین اشخاص، تاریخ مبارزین سیاسی ما را بیرنگ میکند. نورانی مثال زنده این بحث است. چنانچه سالهای تجاوز روس و مقاومت مردم ما با سال که آقای نورانی به اوج " آگاهی" رسید و تخم کاشته شده حرام اش سر زد و جوانه کرد ، فاصله است سه ساله و دره است عمیق که با خون هزاران مبارز انقلابی گلگون است. من به بود نورانی گپی ندارم و آنرا نه از بعد یک فرد(نورانی) بلکه با مطالعه سازمان سیاسی که از هیچ پاغر و دردی ساخت نه نورانی به بررسی باید گرفت حالانکه شدنش به نورانی امروز( نورانی: نمک حرام وجدان باخته، رقاص خاد، ابلیس نفرین شده یاوه سرا ن = نمک حرام ، و = وجدان باخته ، ر = رقاص خاد ، ا = ابلیس ، ن = نفرین شده ، ی = یاوه سرا ) اندکی تامل دارد. تولد نورانی در میان حوزه های روشنفکری همزمان با میلاد نشریه روزگاران بود. روزگاران با نشر پاره از حقایق به زودی میان مطبوعات کشور جا باز کرد و خود را به عنوان یگانه صدای آزاد و طلایه دار دموکراسی برحق مطرح ساخت. با مطالعه روزگاران در آنزمان شاید برداشت کلی همین باشد که این "یل بزرگ شعر و ادب" به تنهایی و با ابتکارات شخصی نمیتوانست پشیزی از پیش برد تا دیگران چشم و گوشش را باز نمیکرد. با آن هم گاهگاهی چنان در ورطه خود پرستی و تحلیل یک جانبه و مطلق مانند حفیظ منصور غوطه میزد که کلیشه حنیف اتمر را با مضمون " خوشآیند وحدت ملی ساز" سرود ملی حبیب رفیع آزین روزگاران مینمود. با وجود این همه کمبودات عمده ؛ عظمت مقطعی روزگاران شخصیت ضعیف و بیمارگونه ای "بنیادگرای چپ" ما را که هزار بار حس بزرگ منشی را در خود پرورانده بود ، سخت فشرد و خورد و خمیر کرد. او در بیرون مورد استقبال گرم مردم و خوانندگان قرار میگرفت در حالیکه در داخل با بیرحمی تمام بر کمبوداتش برخورد میشد. تفاوت این دو را نتوانست به شیوه علمی حل سازد و جهت نورانی شدنش بر شخصیت عادی وسیاسی که اصلاح ایده لوژیک را بهمراه داشت؛ غلبه کرد . دیگر نتوانست بنویسد. ابتدا "ترقی" نوشت بعدا "پیشرو" و حالا تنها چیزی مینویسد که عقده های سی ساله روانی رهبریت است. داستان این نامرد شاید همه را به یاد انور خواجه رهبر حزب کار آلبانی اندازد که سالهای سال پیرو خط مائو رهبر کبیر خلق چین بود اما زمانیکه جو رویزینیسم بر جهان حاکم گشت و مائو دیگر در جهان نبود به نقد از او پرداخت و نوارانی نه پس از مرگ بلکه در حیات راوا قبل از آنکه با شمشیر غرب حرام شود با دالر اش ذبح شد( نخست مهدی نیک آیین سپس رستم شجاع و معلوم نیست بعد ها به چه عوض میشود و چه نام و نقابی بر رخ میکشد) و خون ناپاکش در جویبار ارتداد یکجا با خون "استادان" چون "استاد" واصف باختری،" شرق شناس و مولانا شناس"استاد" نگارگر، کاندید اکادمیسین داکتر اکرم عثمان، "استاد" رهنورد زریاب،"استاد" پرتونادری،"بنیاد گذار پوستمودرنیسم افغانستان"داکتر سمیع جان حامد ، بیرنگ کوهدامنی، "شهید" قهار عاصی و کامران جان میر هزار که طالع و بخت اش درین ایام خوب گل کرده است روان گشت.

سرکرده های"راوا" و "پاپی گک" ظاهر شاه!

مغالطه کاری و بی ربط گویی از روش های خاص کار شما سرکرده های سازمان پوشالی راوا می باشد

شنبه 17 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


در جواب به جاسوسنامه ای از عدنان/ راوا

نویسنده: رستم شجاع

يكشنبه 11 مه 2008


رستم شجاع/ نورانی و شنیعترین فحاشی اش به "راوا"

آیا ممکن است سازمانی که حتی در کره زمین موجود نباشد ولی بازهم بتواند اینقدر وسیع خود را در دنیا مطرح سازد؟

شنبه 10 مه 2008, نويسنده: عدنان ظ


سرابی به نام "راوا"

نويسنده: رستم شجاع

دو شنبه 14 آوريل 2008


درماندگی "راوا" در پاسخ گفتن به ما

شما سرکرده های سازمان پوشالی «راوا» به درماندگی رقتباری گرفتار شده اید

شنبه 10 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


" راوا " و شعار دیموکراسی !

کم ترین نافرمانی از اوامر سرکرده ها باعث اخراج دایمی و نفرین شدن یک عضو می شود

يكشنبه 4 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


"راوا" بايد حساب پول ها را بدهد!

پول برای مردم و به نام مردم افغانستان است نه برای مصرف شخصی سرکرده های راوا و خوش گذرانی آنها

پنج شنبه 1 مه 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


فاجعه ء ننگین هفت ثور درس عبرتی به راوایی ها!

که اگر قدرت داشته باشند خلقی ، پرچمی ، جهادی و طالبی همه از یاد مردم برود

سه شنبه 29 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


شرمک "راوا" از شعله ای بودن!

سوال از سرکرده های راوا این است که چرا خودشان از شعله ای بودن خود می شرمند ؟

چهار شنبه 23 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


"راوا" رو در روی امریکا!

گزافه گویی محمود گودرزی در باره ء راوا

دو شنبه 21 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


راوا هم کشمش بی چوبک نیست!

سرکرده های راوا هیچ وقت نگفته اند نظر شان در مورد ترور خوب ترین کادرهای انقلابی سازمان رهایی از طرف جناح داکتر فیض و کشور کمال و امین میوند چیست؟

جمعه 18 آوريل 2008, نويسنده: مهدی نیک آیین


آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • راواییها قبلا از چين پول میگرفتند و دم برای امريکايی ها میجنباندند. چند سالی است که از امریکایی ها و ای اس ای پول گرفته و مشخص نشده که دم برای همان امریکایی ها و ای اس ای می جنبانند یا دست و دهان به طرف آنهاست و دم برای کدام کشور دیگر میجنبانند.

    • برای راوا نورانی نام بی ارزش تر از آنست که برخیزد و علیه او مقاله بنویسید و آنهم به این حد خالی از دلیل و استدلال کافی.

      شمایانی که این نوشته را به راوا منسوب میسازید تلاش دارید تا با استفاده از هر زمینه عقده های ضد راوایی تانرا تبارز دهید.

    • مردم راواايها را به خوبی میشناسند که برای براوردن منافع باداران پاکستانی دانشان به توهين کرامت انسانی همیشه باز است. جمشید اگر راوايی نباشد اما نوشته او يک مساله را به خوبی ثابت میکند و آن اينکه راواییها در ترويج فرهنگ دشنام و توهین به کرامت انسانی نقش به سزای دارند.

    • مردم کشوری تحت اشغال بیگانگان و سلطه‌ی جنایتکاران جهادی به جنگ پاکستان نخواهند رفت. اعلامیه راوا

      یا الله زمانه آخر شده است. منظور راوا را از اشغال بیگانان نفهمیدم. راوا کی را اشغالگر میداند و این اشغالگری از چه زمانی آغاز شده است؟
      مردم ما می دانند که امپریالیزم امریکا از اشغالگران درجه یک در کشور ما به شمار میرود که کنگره امریکا بر اشغالش مهر تایید زده و عساکرش را به خاطر شکار مردم ما در سال 2001 میلادی روان کرده است.

      امریکا پس از سال 2001 میلادی کشور ما را تحت اشغال درآورده است و با تایید همان کنگره ای که به راوا تصدیقنامه های افتخاری داده است، به کشتار در وطن ما دست یازیده است.
      راوا در سال 2004 میلادی از کنگره اشغالگران تصدیقنامه های افتخاری دریافت کرد.

      زمانه آخر شده است، راوای که تا دیروز کثیفترین و سخیف ترین تصدیقنامه های سی آی ای را به گردن می آویخت، امروز از اشغال کشور ما صحبت می کند! و هوادرانش ( راوایی ها) می نویسند که برای راوا نورانی بی ارزشتر از آنست که علیه اش مقاله بنویسد، ولی همین نورانی به زعم شما بی ارزش بارها در پیشرو رزمنده اش به امر اشغال کشور ما پرداخته و آنرا از رهگذر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی افشا کرده است، نورانی در این مبارزه پیشقدمتر و انقلابی تر از دریافت کنندگان تصدیق نامه های اشغال بوده است، پس بی شرم باد آنکه بر نورانی ها بتازد.

      آنلاین : راوا در سال 2004 میلادی از کنگره اشغالگران تصدیقنامه های افتخاری دریافت کرد.

    • راوا تنها از امریکا تصدیقنامه نگرفته، بلکه ببینید که کودکان افغان را نیز به کام امریکا میکشاند:

      http://pz.rawa.org/67/68treatment.htm

      آنلاین : راوا 21 کودک را به امریکا فرستاد

    • این که میگویید "راوا کودکان را به کام امریکا میکشاند" چه مفهوم دارد؟

      راوا اطفال بیمار و بی بضاعت را به خاطر تداوی میفرستد و شما این عمل انساندوستانه اشرا هم جاسوسی نام مینهید. عجب دنیا شده، و میخواهید که ما بپذیریم که تمامی مقالات و کامنت های ضد راوایی در کابل پرس? (قومگرایان پرس) را فارغ از عقده ها و عکس‌العمل ها در برابر افشاگری های شجاعانه راوا بدانیم.

      همین میرهزاری که سنگ دفاع از هزاره ها را به سینه میکوبد تا حال چه کمک عملی به مردم هزاره ما کرده است؟ اما ببینید که راوا کودکان محکوم از دایکندی و غزنی و ننگرهار و مزار و ... را یکجا و فارغ از هرگونه قبیله گرایی برای تداوی به امریکا میفرستد.

      شما هم قدم رنجه کرده اینچنین عملی برای اطفال معصوم افغانستان کمک کنید تا آنوقت بپذیریم که قلب تان برای مردم و افغانستان میتپد و این همه هیاهو ضد راوای تان واقعا چیز جدی و از روی وطندوستی است.

      من تنها با دیدن این اعلامیه راوا میتوانم حکم کنم که اکثریت قاطع اتهامات وارده به راوا در این سایت غلط و عقدمندانه اند. راوا بسیار به روشنی مقابل تمامی دشمنان مردم ما موضعگیری شفاف، روشن و شدید دارد و هیچ جانی و خاینی از نیش قلم شیوای راوا خطایی ندارد. شاید این علتی باشد که همه دشمنان علیه راوا سنگر متحد گرفته اند و کابل پرس جولانگه این آنتی راوایی ها شده است.

    • من نمی خواستم پاسخی به شما بدهم اما نگاه غير منطقی و غير عادلانه ات به کابل پرس? برآنم داشت تا اين جملات را بنويسم.

      اول اينکه حداقل من تعداد زيادی را می شناسم که بدون اينکه بخواهند نامشان را اين طرف و آن طرف نشر کنند و با بوق و کرنا بگويند که ما چنين کرديم و چنان، از پول شخصی خود، ده ها کودک و زن قربانی شده در اين مملکت نفرين شده را کمک کرده و می کنند. مکتب و کلنيک می سازند و هيچگاه هم از کارهای انسان دوستانه ی خود استفاده ی ابزاری نکرده و من اطمينان دارم شما تاکنون هيچ جايی نام آنان را نديده ايد و نخواهيد ديد که چنين می کنند و چنان.

      دوم اينکه اين جملات شما به اين معناست که از حالا راوا و شما راوا دوستان بر ما منت بگذاريد که راوا کودکی از دايکندی و کودکی ديگر را از جايی ديگر با پول ديگران غرض تداوی به آمريکا فرستاده است. اگر از اينکار استفاده ی ابزاری بخواهد صورت گيرد و مثل يک تاجر نگريسته شود که حالا مخارج اين کودکان اينقدر می شود و اين و آن به ما می رسد، اين نه عمل بشردوستانه و بلکه ضد بشر است. اگر غرض عمل بشردوستانه است و نه تجارت، دست مريزاد و قرار نيست که منتی به کسی داده شود.

      سوم اينکه شما آدرس وبلاگی را فرستاديد که شعار آن اين است: دنيا بدون فراخوان سوسياليسم، بدون اميد سوسياليسم، بدون "خطر" سوسياليسم،به چه منجلابى بدل ميشود.
      اگر همين وبلاگ گردان و يا وبلاگ گردانان بواقع سوسياليست باشند و بدانند که راوای شما جايزه از حکومت ضد سوسياليزم و ضد بشری آمريکا می گيرد و در مقابل نوکران بانک جهانی در افغانستان و دزدان کلان که شاهرگ اقتصادی مملکت را بدست دارند سکوت می کند و در عوض آن پاچه ی روزنامه نگاران را می گيرد، آنوقت راوا را در کنار راست های از راست راست تر می ماندند.

      چهارم: در کابل پرس، افراد مختلف با انديشه های مختلف می نويسند. همين نوشته ی بالا که نمونه ای از توهين به کرامت انسانی ست و در دفاع از راوا نوشته شده است.

  • آقاي سردبير با سلام،

    چرا وقتي مي دانيد كه بآقاي نوراني توهيني آشكار شده است چنين نوشته ها را بنام آنكه سانسور نشود نشر مي كنيد؟ مگر شما هم فرق بين سانسور و رعايت اصول و اخلاق اجتماعي را فراموش مي كنيد؟

    ببينيد هر كار دنيا در داخل محدوده هاي كه براي آن وضع شده صورت مي گيرد. آزادي بيان چنين نيست كه هر چه خواستي بهر آدرس بگو و آنهم از آدرس گنگي مانند جمشيد يا فلان و بهمان.

    آخر بنام مستعار و دروغين نوشته كردن دشنام ها بآدرس آدم ها و نام هاي واقعي، كار سخت است؟ يا به آزادي بيان كمك مي كند؟ كدام آزادي بيان؟ كس كه نام خود را نمي نويسد و معلوم نيست كه بنام جمشيد چند صد هزار نفر زندگي مي كند، از كدام آزادي بيان استفاده مي كند؟ نويسنده هاي مجهول بآدم هاي معلوم دشنام مي دهند كه آزادي بيان است!

    وقتي هر حرف نوراني را سرآغازي مي سازند براي يك تعداد كلمات بازاري و دشنام. اين كجاي آزادي بيان است؟ آيا كس نمي تواند ده ها تا دشنام ديگر را براي هر حرف جمشيد پيدا كند؟

    اين بحث هاي كوچه و بازاري نه تنها اينكه آزادي بيان نيست بلكه سبب مي شود تا آزادي بيان با همه ارزش خود، زشت جلوه كند. با اينكار ها مردم شك خواهند كرد كه شما اينهمه جان مي كنيد كه آزادي بيان را كمك كنيد يا صدمه بزنيد؟ و حق هم دارند. همانگونه كه ديگران قرائت خود شان را از دين، دين مي دانند حالا كم كم كساني پيدا مي شوند كه قرائت خود شان را از آزادي بيان، آزادي بيان مي دانند.

    اگر چنين باشد پس چرا كس با طالبان و روش آنان مخالفت كند. همان قرائت آنان است از دين.

    شما فكر مي كنيد كه مجال دادن بنشر هر چيز از هر آدرس، عقده هاي را كه سالها روي هم سركوفته مانده، حل مي كند. . ولي فراموش نكنيد كه توهين و اهانت بديگران سبب مي شود كه هرگز اين مشكلات اجتماعي حل نشود و رويهم انبار شده برود.

    من نوراني را نمي شناسم اما مي دانم كه مدير مسول كدام نشريه است. با بسيار از برداشت ها نوشته هاي او هم شايد موافق نباشم. اما سبب نمي شود كه او را دشنام بدهم.

    • اين نوشته کثیف فقط ماهیت راواییها را نشان میدهد که برای اثبات خود نسبت به لجن مال کردن کرامت انسانی اقدام میکنند. آنهاهیچگاهی قدرت پذیرش غير خودی را نداشته و هر فردی که با آن ها نباشد آماج هتاکی و دشنامگویی هایشان قرار میگیرد. مبارزه و حقوق بشر که از راه هتک کرامت انسانی باشد ضد مبارزه و حقوق بشر است.

      انتظار مبارزه راستین را از راوا نمیتوان داشت. همان بهتر که این سازمان به صفت اجنت پشت دروازه پاکستان و امریکا گدایی خود را کند و پول دشنام دادن به افراد مختلف را بگیرد.

  • جالب است رسولی صاحب!

    جناب شما درخواب دیده باشید که مهدی نیک آئین ورستم شجاع وداد نورانی همه یک نفر استند واه واه به این اطلاعات موثق.

    نقطه جالب دیگراین است که کشور شغالی شده و همه روشنفکران آنرا برخاسته از خرابه های فیوالتیته وسخیف اجتماعی دانسته اید اماخود وحامیان راوائی خویش را روشنفکر واقعی ومسلح به ایدیالوژی انقلابی.

    اگر کسی درحیات یک سازمان بخواهد سازمان مذکور رانقدکند هزارمرتبه بهتر ازاین است که مانند انور خوجه بعداز مرگ مائو به این کار دست یازد. من از داد نورانی شناخت کافی ندارم اما این دشنامهای بی رویه راوائی را علیه وی را جدا محکوم میکنم وهرنوع تعرض برحریم شخصی افراد را خارج از چوکات ادب واخلاق اجتماعی میدانم

    شاید یک انسان وجدان نداشته باشد که یک فرد را رقاص خاد ابلیس مفتن نمیدانم چه وچه خطاب کند هزار لعنت برتو ای انسان دشنامزن بی تربیت که عفت قلم را هم مراعات نکرده ای اما خوب شد نقاب ازچهره برافگندی

  • ننگ بر این راوایینان مزدور ای اس ای که خود شهامت رویارویی مستقیم را ندارند و از پشت به روشنفکران این مملکت خنجر می زنند. از این پلیدتر نمی شود. راوا مرد.

  • دوستان سلام.
    نورانی جوابش را به این یاوه ها در تازه ترین شماره پیشرو، شماره 26 ماه سرطان داده است.
    این آقایان اگر شهامتی دارند، لطفا آخرین نوشته پیشرو را جواب بدهند.(نکند که این ترهات ناقص الولاده از دماغ فیل پاسخ همان نوشته باشد).

    آقای جمشید، شما که خود در عمر تان قلم نزده اید و حداقل برای یکبار هم از حنجره تان صدای ضد بنیادگرایی بالا نشده است، چگونه به خود حق می دهید که چنین بی تنبان بر مبارز فدایی وطن ما می بتازید.

    من که خود کم از کم به اندازه نورانی شهامت سیاسی ندارم، او را صادقانه مبارز فدایی کشورم می دانم.
    نورانی، چون خورشید بتاب و خس و خاشاک خاکستر کن

  • "من به بود نورانی گپی ندارم و آنرا نه از بعد یک فرد(نورانی) بلکه با مطالعه سازمان سیاسی که از هیچ پاغر و دردی ساخت نه نورانی به بررسی باید گرفت..."

    نگارنده عزیز، اجازه است سوالی بپرسم: این سازمان که از هیچ توانست دردی و پاغر (اگر منظور تان نورانی باشد) بسازد، چرا از ده ها هیچ های بی مغز پاغر و دردی ساخته نتوانست؟ چرا آنانرا که خانم های شان را به ماشین های چوچه کشی تبدیل کرده اند، آدم نساخت؟ چرا نتوانست ده ها سگریتی سازمان تان را آدب کند و...؟
    معلوم می شود که سازمان تان در این مورد خاص مطرح نبوده، بلکه پشتکار و کار خستگی ناپذیر خود نورانی در این ساختنش نقش داشته است.

  • هی مردم بیاید که روشنفکران تان دیوانه شده اند. فکر نکنید که از غم شماست که دیوانگی می کنند، بلکه خر خودخواهی تشکیلاتی آنانرا دیوانه ساخته است.
    یکی از این روشفنکران جمشید نام دارد و مطلب بالا را نوشته است. در باره سخن های دیگش نمی دانم ولی برای حروف اسم نورانی کلماتی بسیار کثیفش را قطار کرده است.
    میدانم که کار ساده است، اگر خود را به دیوانگی و حماقت بزنی می توانی برای اسم دوستان جمشید آغا هم سه کلمه بسیار مختصر را قطار کنی، مثل: ؟، ؟،؟، چطور جمشید آغا می شود به این حماقت دست زد؟

    نه بگذار تو احمق و خاین باشی، من به این حماقت تن نمی دهم.

  • آن روزگاران این جانب دانشجوی دانشگاه کابل بود. می دید که شماری از دانشجویان با چه اشتیاق و دلگرمی روزگاران داد نورانی را در صحن دانشگاه توزیع می کردند تا روزگاران ما را بر طلیعه خورشید تصویر زنند.

    اگر از حقیقت نگذرم این یل بزرگ ادبیات انقلابی کشور ما با جسم شکری، قطره های نوری خونش را در جویبار روزگاران شط می زد تا روشنگری کند. یکباره دیدیم که مدیر مسوول روزگاران شخصی بنام واسع شده است، پس از آن توزیع روزگاران در دانشگاه بطور دراماتیک متوقف شد. باری شماره از کتابفروشی بیهقی خریدم. دیدم روزگاران ما به نرخ روز نان می خورد. آن نورانی که مدتها تلاش کرده بود تا روزگاران را به شمشیر آخته مردم تبدیل کند، حال دیگر به صفحه تبلیغاتی اردوی ملی (همان اردوی امپریالیزم آمریکا) تبدیل شده بود، دردم گرفت و دیگر به سراغش نرفتم تا که مرد.

    مردن روزگاران گواه آن است که هیچ فکر جمعی و کار جمعی در آن دخیل نبوده است، این زحمات بی دریغ داد نورانی بود که روزگاران را بر تارک مطبوعات کشور ما جاودانه ساخت، ولی جمع با عکس های نیم صفحه ای اردوی ملی، این افتخار را در باتلاق مطبوعات سمارقی کشور ما غرق کردند.

    کدام یکی کثیفتر است، سرود ملی حبیب الله رفیع یا کمپاین تبلیغاتی برای اردوی ملی؟

    فراموش نشود که بعد ها پیشرو داد نورانی در صحن دانشگاه تابیدن گرفت. در شماره از این هفته نامه داد نورانی در مورد شماری از سیاست های روزگاران از قبیل کمپاین برای کرزی، رفتن به مجمع ملی و غیره انتقاد کرده بود و آنرا خبط سیاسی خوانده بود. نتیجه اینست که ابتکارات جمعی را کمپاین برای کرزی، رفتن به مجمع ملی، مصاحبه ها با دولتمردان، نشر سرود ملی حبیب الله رفیع و... می سازد، در حالیکه در مقابل ابتکار چون کابلیان با خون می نویسند از داد نورانی بود.

    • منظور این است که سازمان راوا دو راه را دراختیار مردم گذاشته است که راه سومی وجود ندارد سازمان راوا معتقد است که یابا ما ویاهم برضد ما.

      دقیق همان چیزیکه بوش چوچه درهنگام اعلان خط مشی خویش در رابطه به تروریسم خودساخته خویش اظهار نمود.

      اگر داد نورانی درسازمان راوا باقیی میماند بدون شک او ازجمله شخصیتهای برجسته راوا هر روز مانند بت بودائیان ستایش میشد اما می بینیم که چنین نشد برخلاف توقع یاران داد نورانی بادید انتقادی به سازمان راوا نگریست سزاوار هرنوع دشنام گردید وبالاخره حکم جهنمی بودن وی نیز صادر گردیده هزاران القاب ناشایسته مانند رقاص خاد مفتن ابلیس وغیره را نصیب گردید. این است روش یک سازمان مدرن انقلابی.

      خدا را شکر که همچو سازمانهای عقده مند قدرت نظامی ندارند ورنه بنا به مثل مشهور کابلیان سگ را هم نعل میکردند.

      ویا اینکه مخالفین خویش را از پشت گردن حلال مینمودند.

      خداوند خود عادل است ودانای مطلق

  • لطفاً ازخواندن اینگونه مضامین تعجب نکنید،اسلاف این کمونیستان ازین ها بدتر نوشته اند.ببیند لیون تروتسکی به استالین ، استالین به تروتسکی هردو به کامنف وبخارین بعد کائوتکسی مرتد(به قول کمونیست ها).وقتی یک ایدیولوژی اساساً بیهوده باشد تا ثریا بیهوده می باشد.خوب است که این ها زور ندارند وگرنه ملا داد الله رافراموش خواهیم کرد.شما یکباره تخیل کنید که اگر این مائویست ها برسرقدرت برسند چه خواهد شد(وای به حال این وطن).انقلاب فرهنگی چین نمونه خوب این بی فرهنگی است.

    • حالا که از آن خبیث ها نام بردی مجبوراستی که یکی دو نمونه ازآن نامه های آن ملعنونین را بطور نمونه برای خواننده گان کابل پرس? بیاوری تاخواننده گان فرق بین ملعونین سابقه وحالیه را بکنند وازطرف دیگرادعایت نیز مورد تائید عموم قرار گیرد. این بالایت واجب گشت.

    • شما میتوانید به کتاب (انقلاب مداوم )اثر لیون تروتسکی مراجعه نموده ببینید که مملو ازین چرندیات است.لیون تروتسکی درین کتاب استالین را پدر جهل وحماقت معرفی نموده است.معذرت میخواهم که من نمیتوانم این کتاب راattache نمایم .شما میتوانید ازسایت انترنیتی www.marxist.org دریافت نمائید.

  • از راواییها جز توهین به کرامت انسانی انتظار دیگری نداشته باشید.

    روی دیگر سکه طالبان راواییها هستند

  • آقاي کامران مي‌شود که يک سوالم را جواب بدهي؟

    چندي خودت در مقاله‌ات عليه راوا چيزي مشابه اين نوشته بودي که نوراني با خاينان يکجا شده و به هوتل‌ها ميرود. اين به اين معني است که يکجا شدن با خاينان يعني خود خاين شدن.

    امروز خودت از نشر اين مقاله از نوراني پوزش مي‌خواهي. آيا به نظر خودت، خواستن پوزش از دوست خاين، خود يک خيانت نيست؟؟؟؟؟؟

    • پاسخت را من میدهم:

      میرهزار در مخالفتش با راوا از کدام اصول و تفکر خاصی پیروی نمیکند بنا استقرار فکری ندارد و در ضدیتش با راوا ضد و نقیض گویی میکند. او سوراخ میپالد که عیبی بیابد و بعد آنرا به راوا منتسب ساخته از آن استفاده تبلیغاتی علیه راوا نماید. وقتی لحن و استدلال وی در برابر راوا را ببینیم طوری درک میکنیم که وی راوا را جدی ترین دشمن افغانستان و مردمش دانسته که با برچیده شدنش مشکل افغانستان هم حل میگردد! در مجموع در نوشته های میرهزار، به این حد کینه توزانه و بدبینانه در مقابل هیچ جنایتکار و ستمکار دیگر افغانستان وی ننوشته است.

      لیستی از شش نفر را قطار کرده (اخیرا کشف تازه کرده و لیستش به هفت نفر ارتقا یافت و خانم صفیه صدیقی نیز علاوه شد!!) و هر لحظه تکرار میکند که اینها را راوا چیزی نگفته، اما به صدها خاین و جانی دیگری که تنها راواست که میپردازد و رسوای شان چشمش کور است.

      میرهزار از یکسو راوا را "اپوزیسیون نه چندان نیرومند" می‌نامند و از جانب دیگر به خلیلزاد و کرزی و تیمش آنرا پیوند میدهد، اگر وی واقعا راوا را نوکر امریکا و خلیلزاد و در مجموع حکام افغانستان میداند، پس از کجا اپوزیسیون شد؟ یا شاید معنی اپوزیسیون را نمیداند!

      وی هرآنچه را که علیه راوا از پیام گذاران در مقالات کابل پرس? بدستش میرسد حقیقت پنداشته و فوری آنرا در لیست انتقاداتش از راوا علاوه میکند، وی هنوز به این درک نرسیده که در افغانستان تهمت و بهتان زدن امری عادیست و بدون دلیل و مدرک کافی اگر بخواهیم هر اتهامی را وارد بدانیم حال ما زار است.

      میرهزار هیچگاهی هم جواب روشن نداد که در لیست جانیان خودش چرا هم قبیله‌ای های خودش را شامل نساخته بود؟؟ و اینرا هم نمی‌نویسد که چرا در برابر رژیم آخند های خونخوار ایرانی موضعگیری جدی و قاطع ندارد بلکه انتشار چند خبر در سایت کابل پرس را دلیلی میاورد که گویا مقابل ایران و فاشیزم و خیانتش به مردم افغانستان موضع گرفته است، اخباری که ممکن ایرنا و مطبوعات ایرانی نیز آنرا انتشار دهند.

      اگر کابل پرس در برابر رژیم ایران موضعگیری جدی و شفاف میداشت، مثل هزاران سایت دیگر در ایران فیلتر میشد، درحالیکه طوری به نظر میرسد که بیش از هفتاد فیصد بینندگان سایت کابل پرس از ایران اند و هیچگونه مشکلی از این ناحیه ندارد.

    • آقای خادم مومنی !

      شمادرقسمت از پیام تان در باره میرهزار چنین ارشاد میفرمایئد:

      .

      او سوراخ میپالد که عیبی بیابد و بعد آنرا به راوا منتسب ساخته از آن استفاده تبلیغاتی علیه راوا نماید

      اگر شما خائن نیستید چرا از پالیدن یک ژورنالیست هراس دارید؟

      چرا هرجستجوگری نام سوراخ پالیدن میدهید؟

  • نوشته ی جمشید نام به خوبی ثابت می سازد که راوا برای زدن حریفان خود به اتهامات ناجوانمردانه و زبان لچکانه توسل می جوید. جالب این است که نویسنده اراجیف بالا بعد از بیرون ریختن عقده های درونی اش در مقابل نورانی، کار خستگی ناپذیر در روزگاران را به کدام مخلوق ناشناس بدخوی ربط می دهد که می آمد و دیگران را ارشاد می کرد!!! عجبا! وقتی نورانی مدیر مسوول روزگاران بود، هر هفته و در هشت صفحه چاپ می شد، و از همان "جمع" تنها واسع یک مقاله برای روزگاران می نوشت، نه شخ بروت های دیگر که خود را رهبر می نامند. به مجردی که واسع نام آمد، هر هفته چاپ به دو هفته و هشت صفحه به چهار صفحه تبدیل شد و بعد از چندی هم که واسع تک و تنها ماند، مسئله مالی بهانه قرار داده شد و روزگاران بسته شد. چرا مخلوق ناشناس به انجنیر صاحب واسع کمک نمی کرد و چرا به خاطر اعلان اردوی ملی در روزگاران، از گوش هایش نگرفت؟؟؟
    و این "جمع" واقعاً وقیح و حقیر که تاب دیدن سواد، کار، فعالیت، خستگی ناپذیری، تعهد، پشتکار، خلاقیت و دلگرمی نورانی را ندارند و همیشه خود را "مشعلدار مبارزه"، "تنها سازمان مبارز" و فلان و به همان دانسته اند، باید بر نورانی بتازند که از پول نان خود به چاپ پیشرو مبادرت می ورزد و به جوانان آگاهی می دهد (در حالی که خود شان از بهترین نوع امکانات برخوردار بوده، نان شان آماده و هیچگاه برای پیدا کردن آن عرق نریخته اند. خدا خانم خلیلزاد را زنده داشته باشد). رهبران راوا که زنان شان را به ماشین چوچه کشی مبدل کرده و در تخریب شخصیت و بستن اتهامات به دیگران گوی سبقت از همه می ربایند، تحمل دیدن چنین کاری را ندارند و با هزار حرامزادگی تلاش می کنند شخصیت چنین افراد را در اذهان بزنند. و عجیب تر این است که راوا از آدرس های نامعلوم با نام های مجهول (گاه با نام محمود، گاه عدنان، عاصم سیف، پویانپور و اکنون جمشید) به ترور شخصیت نورانی رو آورده و او را "روشنفکر مفلوک" نام می دهد، غافل از اینکه فلاکت خود راوا چنان آفتابی و روشن است که نوشتن کتاب خانم سرجاسوسی برای راوا از جمله افتخارات راوا است و تقدیرنامه هایی را که از کنگره امریکا و کشورهای دیگر گرفته، به رخ دیگران می کشد و به آن افتخار می کند!!! فرستادن اطفال به امریکا را نیز از شاهکارهایش می داند! اگر فرستادن اطفال پروژه نباشد و پول نداشته باشد، ده ها طفل چه که یک طفل هم به امریکا یا اروپا نخواهد رفت. و برای اینکه در این پروژه دل برخی از ناآگاهان را به دست آورده باشد، از ولایت های مختلف، اطفال مختلف را به خارج فرستاده است (به زعم خود شان وحدت ملی! را حفظ کرده اند)!
    راوا اگر با ده ها نام مجهول بنویسد، ماهیت همان ماهیت منقلب راوایی بعد از میناست. چه محمود بنویسد، چه عدنان، عاصم سیف، پویانپور یا جمشید نام. هیچ تفاوتی نمی کند. همه از یک آخور آب می خورند و همه با اشاره یک فرد نوشته می کنند و همه یک وظیفه را دنبال می کنند: ترور شخصیت نورانی. ذکر یک نکته را لازم می دانم که راوا یا محمود آقا کور خوانده است. نورانی نه واصف باختری است، نه فاروق فارانی و نه ده ها گریخته و به اصطلاح شما "...زوک" است که برای شما عرصه را اینقدر زود خالی کند. شما هر چه اتهام در بوجی دشنام دارید، بیرون بریزید. اتهامات کثیف شما نورانی را در مبارزه اش بیش از پیش مستحکمتر خواهد ساخت و دروغگویی های شما را هرچه آفتابی تر.

    • ما نه از راوایش خیر دیدیم نه از نورانی‌اش. کل شان علف های هرزه یک بوستان هستند.

      مادر کل شان "سازمان رهایی افغانستان" است که میخواهد افغانستان را باز کمونیستی و نوع مائوئیستی آن بسازد. نورانی نام تمام عمرش را منحیث عضو ارشد این سازمان سپری کرده و حال هم بصورت تاکتیکی وارد کار علنی شده و ظاهرا خود را جدا از این جمع وانمود میسازد اما خودش زمانی اعتراف کرد که "بنیادگرای چپ" است.

      نورانی که در کلید گروپ نبش زده اما برای سازمان رهایی کار میکند و میکوشد که جوانان را به دامن کمونیزمش شکار کند. اخیرا شنیده ام که سازمان تازه‌ای نیز ساخته که رهبری اش همان رهبری سازمان رهایی است اما با نام متفاوت.

  • آقای میرهزار! در افشاگری افرادسیاسی و سازمان های سیاسی ضد بنیادگرای و امپریالیزم تحولی در عرصه جاسوسی است نه در ژورنالیزم. گرم نگهداشتن بحثها میان طرفداران راوا و نورانی فقط آب در آسیاب آمریکا ریختن است وشما بسیار موفق هستید.منتظر باشید.... که از طرف CIA بامدال های جاسوسی قدردانی خواهید شذ.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس