صفحه نخست > کارتون > هر کس برای مقصود خود

هر کس برای مقصود خود

یک کارتون
عتیق شاهد
يكشنبه 25 جولای 2010

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • ظاهــرشــاه: مــن از قبیــلۀ

    بنیــامین یهــودی هســتم

    وزارت خارجۀ اسرائیل تائید نموده است که دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پشتونهای افغانستان و پاکستان که اصلیت یهودی دارند آغاز نموده است.

    سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل به روز جمعه 15 جنوری 2010 به روزنامۀ لوفیگاروی فرانسه گفته است: دولت اسرائیل تحقیقات گستردۀ را جهت شناسائی قبایل پتان در افغانستان و پاکستان که یکی از ده قبیلۀ گمشدۀ یهودی اند از طریق تمویل مرکز تحقیقات ملی ممبی در هند رسماً آغاز نموده است.

    وی می افزاید از اینکه در شرائط کنونی گشایش چنین مرکز تحقیقاتی در افغانستان و پاکستان امکان نداشت، ما تصمیم گرفتیم که این تحقیقات را در هندوستان که اکثراً میزبان پشتونها می باشد راه اندازی نماییم. قرار است که این تحقیقات از سه ماه الی یک سال کامل را در بر بگیرد... تحقیقات ما قبلا در بخشهای (ریشه یابی تاریخی، رسوم و عنعنات و تقارب در زبان) تکمیل گردیده است. بناً این مرکز این بار نتائج تحقیقات خویش را از آزمایشات خون (دی ان ای) به دست خواهد آورد. تا کنون هزاران سی سی خون از قبایل پشتون افغانستان در منطقۀ مالهباد ولایت اتوراپردیش در شمال هند جهت آزمایشات جمع آوری شده است...

    بنا بر اظهارات سخنگوی وزارت خارجۀ اسرائیل، از لحاظ بیولوژی کارشناسان بیولوژیک اسرائیل تمام تلاش خودشان را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتیکی میان پشتونها و یهودیان را به اثبات برسانند تا اینکه به این طریق مؤرخان اسرائیلی را یاری کنند که گویا پشتونها در اصل از ریشۀ یهودیان واسرائیلی ها اند. در این باره کارشناسان بیولوژی اسرائیلی در مرکز تحقیقات ملی ممبی از لحاظ ژنتیکی میان اسرائیلی ها و افرادی از قبایل پشتون آزمایشاتی را انجام خواهند داد و با توجه به نتایج این آزمایشات که گویا پشتونها از لحاظ ژنتیکی نزدیکترین ملت به یهودیهای سفاردیم (یهودیهای شرقی) می باشند و به این طریق می خواهند ثابت کنند که پشتون و یهودیان از یک نژاد هستند.

    روزنامۀ لوفیگارو در ادامۀ گزارش خود می افزاید: از مدتها قبل واضح بود که قبایل پشتون که در جنوب و جنوب شرقی افغانستان و در غرب و شمال غربی پاکستان زندگی میکنند همه از یک نسل اند و مربوط به قبایل گمشدۀ یهودی میباشند. این روزنامه می افزاید: همنوای کامل در رسوم و عنعنات، نحوۀ پوشیدن لباس، عادتهای خوانوادگی و امورات فرهنگی وجود دارد که این همه بیانگر این است که پشتونها این همه را از اجداد یهودی شان به ارث برده اند.

    این اولین بار است که وزارت خارجۀ اسرائیل رسماً تائید میکند که تحقیقاتی گستردۀ را در راستائی شناسائی اصلیت یهودی پشتونها آغاز نموده است که با این کار خود بر عمل کرد سازمانهای غیر دولتی یهودی که از سالیان درازی در جستجوی قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلادی فعالیت داشتند مهر صحه گذاشت.

    مؤرخین اسرائیلی میگویند: موسی علیه السلام حین خروج از مصر با دوازده قبیله از قبیلۀ بنی اسرائیل خارج شده و در فلسطین مسکن گزین شدند که این دوازده قبیلۀ بنی اسرائیل به نامهای (بنیامین، روبین، لاوی، یهودا، جاد، اشیر، زبولون، ساعر، یوسف، نفتالی، دان و شمعون) یاد می گردیدند و از این جمله دو قبیلۀ آنها (بنیامین و یهودا) در جنوب فلسطین جا بجا شده که یهودیان امروزی از نسل آنها می باشند ولی متباقی ده قبیلۀ دیگر در شمال فلسطین جا بجا گردیدند که بعداً از آنجا به مناطق دیگر مهاجر شدند که سپس به نام قبایل گمشدۀ یهودی مسمی گردیدند.

    روزنامۀ لوفیگارو در تحلیل خود راجع به این مسئله میگوید پشتونهای افغانستان اکثریت در میان سایر قومیت های مطرح در افغانستان می باشند، همچنان نظریۀ اصلیت یهودی آنها در منطقه و در میان مردم به سطح قابل ملاحظۀ منتشر شده است، ولی تا هنوز کدام مطالعۀ علمی دقیق که ثابت کند که پشتونها در اصل یهود اند صورت نگرفته است اما اکثریت پشتونها ایمان دارند که آنها اصلیت یهودی دارند. حتی اخرین پادشاه افغانستان، ظاهر شاه، در جواب خبرنگار ایتالیائی در بارۀ نسبش گفته بود که من از قبیلۀ بنیامین یهودی هستم.

    سایت انترنیتی شبکۀ خبری العربیه نیز به بررسی این مسئله پرداخته و گزارش داده است که اسرائیل تلاش دارد حوالی 15 ملیون پشتون افغانستان را دوباره به دین آبائی شان – یهودیت – برگرداند که متاسفانه تا هنوز تعداد از قبایل پتان را یهودی ساخته و آنها را به اسرائیل مهاجرت داده است.

    همچنان این شبکۀ معتبر عربی زبان گزارش میدهد که در دهۀ هفتاد و هشتاد قرن بیستم سازمانهای یهودی فعالیتهای چشمگیری را در جهت کشانیدن قبایل پشتون افغانستان به آئین یهودیت از طریق استخدام و تربیۀ جوانان پشتون در بیروت، پایتخت لبنان و برخی کشور های غربی راه اندازی نموده بود. این شبکۀ خبری به نقل قول از برخی رسانه های اسرائیلی گزارش میدهد که سازمانهای یهودی توانسته اند برخی دانشجویان افغان در آن زمان (مانند زلمی خلیل زاد، اشرف غنی احمد زی و انوارالحق احدی) در بیروت را به دین یهودیت برگردانند. البته این دانشجویان کسانی بودن که بعدها پستهای مهمی را در حکومت کرزی به دست آوردند و زلمی خلیلزاد نیز شناخته ترین دپلومات امریکائی افغانی الاصل در افغانستان، عراق و سازمان ملل متحد ایفای وظیفه نموده است که خانم یهودی دارد.

    این سه تن از نخبه گان تحصیل کردۀ پشتون وظیفه گرفتند تا حس نشنلیستی پشتون ها را تقویه نموده و بعد برای پشتونها توضیح دهند که اصلیت آنها یهود اند و باید به اصل خویش برگردند. این جوانان در ابتدای گرایش خود به دین یهودیت بیشتر احساساتی بوده و تلاش داشتند که به طور آشکار دست به فعالیت زنند ولی بنا بر تجارب سازمانهای یهودی و مطالعۀ آنها از اوضاع منطقه به آنها تعلیمات داده شد که باید از مهارت خود کار گرفته و مطابق برنامه های که برای شان داده میشود رفتار کنند. آنها باید اوضاع منطقه را دقیق ارزیابی کنند. آنها باید بدانند که درموقعیت بسیار حساس قرار دارند، آنها در میان دشمنان سرسخت یهودیت (ایران، پاکستان و عربستان سعودی) قرار دارند. اگر آنها با همکاری اسرائیل و برخی سازمانهای غیر دولتی یهودی دست به فعالیت آشکار زنند به زودی از طریق دشمنان اسرائیل و یهودیت در ایران، پاکستان، عربستان سعودی و حتی اقلیت های قومی غیر پشتون درافغانستان سرکوب میشوند. همین بود که آنها رسماً گرایش خود به دین یهودیت را اعلان ننموده ولی فعالیت های عمدۀ را در این بخش مخصوصاً در قسمت تقویۀ حس نشنلیستی پشتونها و داعیۀ برتری آنها از سایر اقلیت های قومی در افغانستان انجام داده اند.

    همچنان چندی قبل سایت عربی زبان القدس العربی، چاپ لندن، در مصاحبۀ با داکتر جعفر هادی حسن، نویسندۀ برجستۀ جهان عرب و پژوهش گر مسایل یهود و یهودیت (دارندۀ درجۀ دکترا از دانشگاه مانچستر بریتانیا در یهود شناسی و نویسندۀ کتابهای فرقة الدونمة بین الیهودیة و الاسلام، فرقة القرائین الیهود، الیهود الحسیدیم و پیدایش، تاریخ، عقاید، فرهنگ و عنعنات یهود) به مسلمانان و عربها هشدار داده بود که متوجه باشند که اسرائیل به زودی افغانستان را توسط قبیلۀّ پتان تحت اشغال خود در خواهد آورد.

    وی در مصاحبۀ خود می گوید: پروسۀ یهودی سازی قبیلۀ پشتون در افغانستان از چندین دهه بدینسو جریان دارد و ما شاهد روزی خواهیم بود که رسانه های خبری گزارش گرویدن ملیونها تن از پشتونهای افغانستان به آئین یهودیت را در اثر تلاشهای همه روزۀ اسرائیل به نشر خواهند رساند. تعداد زیادی از سازمانهای غیر حکومتی در اسرائیل همین اکنون مصروف جستجوی قبایل گمشدۀ خود اند. آنها میگویند که قبایل گمشدۀ یهود در قرن هشتم قبل از میلاد توسط آشوریها اسیر گردیده و بعد در سراسر جهان پراگنده شدند ولی هنوز آنها عادتهای یهودی خود را حفظ نموده اند. از جمله عادتهای یهودی: تندروی، تعصب، نژاد پرستی (پشتونوالی) عدم احترام به حقوق زن، به فروش رسانیدن زنها، خشونت قبیلوی، به نکاح در آوردن خانم برادر بعد از مرگ وی، علاقمندی به قتل و کشتار، حفظ آداب و سنت های گذشتۀ خود از قبیل لباس، کلاه جالی، رقص عنعنوی مردان در مراسم خوشی (اتــن) و برتری طلبی قومی می باشد که درمیان قبایل پشتونهای افغانستان هنوز حفظ گردیده است.

    این پژوهشگر عرب می افزاید: سازمانهای یهودی از گذشته های دور سرگرم جستجوی قبایل گمشده اند، آنها قبایل گمشدۀ خود را در افغانستان، ایران، چین، هند و امریکائی جنوبی جستجو میکنند. تا کنون طبق آمار آنها قبایل پشتون در افغانستان و پاکستان شناسائی شده اند که اصلیت آنها یهود اند و بحث بالای کشورهای دیگر جریان دارد. اسرائیل با بهانۀ دریافت قبایل گمشدۀ خود میخواهد اسرائیل کبرا را از رود نیل در مصر الی دریای فرات در عراق که پلان ستراتیژِیک آن کشور است تشکیل دهد. یکی از حاخامهای (رجال دین) یهود بنام آبیحل در کتاب خویش تحت عنوان قبایل گمشده میگوید که تعداد آنها به 100 ملیون نفر خواهد رسید.

    داکتر جعفر هادی حسن در ادامه می افزاید: اسرائیل نهایت تلاش دارد تا قبیلۀ پشتون در افغانستان را که نفوس آنها تقریبا 15 ملیون تن می باشد به دعوای اینکه اصل آنها یهود اند به آئین یهودیت برگرداند. تا کنون ده ها نهاد وسازمانهای یهودی تماسهای متعددی با سران قبایل و رهبران پشتون که در دو طرف مرز افغانستان و پاکستان قرار دارند انجام داده اند وهمچنان ده ها جلد کتاب یهودی را به زبان پشتو ترجمه گردیده و در آنها از اصالت یهودیت پشتونها و خصوصیت یهودی آنها توضیح داده شده است. همچنین در این کتابها توضیح داده شده است که پتانها نسب شان بر میگردد به (افغان بن شاوول) که در تورات از شاوول منحیث اولین پادشاه یهودی در سرزمین فلسطین نامبرده شده است. باید یاد آور شد که سازمانهای یهودی (مانند سازمان عامی شاب – بازگشت ملت) توانسته اند عدۀ از افراد قبیلۀ پشتون را به دین یهودیت برگردانده و آنها را به اسرائیل مهاجرت نمایند که این افراد به مرور زمان اقارب و خویشاوندان خویش را نیز به یهودیت دعوت نموده و آنها را به اسرائیل مهاجرت خواهند داد. و همچنان عدۀ دیگر از تکنوکراتهای پشتون که مخفیانه به یهودیت گرویده اند هنوز در افغانستان فعالیت دارند

  • اوغان ها برای نابودی مردم غیره اوغان نقشه کشیدن!!باورکنند اگر اوغانستان تجزیه نه شود روزگار مردم غیره اوغان را سیاه خواهد کرد این اقوام خاک فورش اوغان وحشی دشمن انسان ها ( دویمه سقوی ) حاصل کار دسته جمعی یک گروه از پشتونیست های تند رو اوغانستان ، کسانی مانند اسماعیل یون ، انزور گل سور خلقی ، انورالحق احدی ، حسن کاکر ، عثمان روستار تره کی ، سلیمان لایق و چند نفر دیگر از فاشیست های دکتورا دار و پروفیسوری دار شان ، اما در روی جلد آن تنها یک نام مستعار " سمسور اوغان " درج شده است !کتاب دویمه سقوی ، به زبان پشتو ، بار نخست به سال 1377 هجری - خورشیدی از طرف " د اوغانستان کلتوری ودی تولنی " در پشاور چاپ شد و با شتاب فراوان به هر سو فرستاده شد و در دسترس پشتون ها قرار گرفت . به مدت بسیار کوتاه ، بار بار و در چندین کشور ، باز چاپ شد و پخش گردید. کتاب مقدس دویمه سقوی ، در زمان حاکمیت باند پشتونیست و ضد بشری طالبان ، به هزاران هزار نسخه چاپ و باز چاپ گردید و در پشاور و دیگر بخش های پشتون نشین پاکستان و اوغانستان مفت و رایگان تقسیم شد . از زمانی که زبان قبیله یی پشتو ، صاحب دبیره ( رسم الخط ) گردیده است ، هیچ کتاب پشتو به اندازه ی کتاب مقدس دویمه سقوی پرشمار چاپ و باز چاپ نشده است . استقبال گرم و خروشان تمام پشتون ها و پشتونیست ها از این کتاب ، در تاریخ زبان پشتو ، کم نظیر می باشد. در مقدمه ای که برای چاپ دوم کتاب دویمه سقوی ، نوشته اند میخوانیم : " زمانی که این کتاب پخش شد ، شمار زیاد از موافقین و مخالفین پیدا کرد ، هر دو جناح خواهان چاپ بیشتر این کتاب شدند . از این رو ، بدون اجازه ی ناشر اصلی ، این کتاب در پشاور چندین بار بازچاپ گردید که شمارش از ده ها هزار هم بیشتر می رسید . در ماسکو هم دو هزار نسخه اش چاپ و پخش شد . در برخی جای های دیگر هم چاپ شد . ... و به نقاط مختلف جهان رسانیده شد . .... اینکه چرا این کتاب این همه دوستدار پیدا کرده است .... باید گفت که این کتاب به همان آرزو و آرمان ملی که نوشته شده بود ، به همان هدف خود رسیده است . اوغان های ملت پرست از چاپ این کتاب خوشحال شده اند ..... " ( نگاه کنید: سمسور اوغان ، کتاب دویمه سقوی ، چاپ دوم ، 1379 هجری – خورشیدی ، صفحه پنجم ). در ذهن کسانی که کتاب مقدس فاشیست های اوغانستان ( دویمه سقوی ) را هنوز نخوانده اند ، این پرسش پیدا خواهد شد که در کتاب دویمه سقوی چه چیزی نگاشته شده است که در میان پشتون ها و پشتونیست ها و فاشیست های اوغانستان این همه محبوبیت و مقبولیت پیدا کرده است ؟ آن کتاب چه چیزی دارد که سورخلقی ها ، اوغان ذلتی ها ، گلبدینی ها ، طالبان و دیگر پشتونیست های چپ و راست و میانه ، همه به آن چنگ می زنند و در پی عملی ساختن دستوراتش می باشند ؟ برای یافتن پاسخ مناسب ، بهتر است هرکس خودش کتاب را مطالعه کند . اما ، بسیار کوتاه می توان نوشت که کتاب مقدس فاشیست های اوغانستان ( دویمه سقوی ) ، نخستین بار ، همه آن سخنان دل و همه آن حرفهای نهان هر پشتونیست و فاشیست اوغانستان را، بدون هراس از کسی و بدون تشویش از چیزی ، روشن و آشکارا نوشته است و برای عملی شدن آرمان های تمامیت خواهی و عظمت طلبانه پشتونی در اوغانستان رهنمود های مشخص و قطعی پیشکش کرده است . افزون بر حرفهای بسیار دیگر ،از خواندن و مطالعه کتاب مقدس فاشیست های اوغانستان( دویمه سقوی ) به این نتیجه گیری ها می رسیم که : * پشتون ها یک قوم اکثریت در اوغانستان استند که نفوس شان دو برابر بیشتر از نفوس جمعی تمام اقوام دیگر در آن کشور می باشد . یعنی تاجیک ها ، اوزبیک ها ، هزاره ها ، ترکمن ها ، بلوچ ها ، پشه یی ها ، ایماق ها ، عرب ها و همه اقوام بزرگ و کوچک دیگر را که در اوغانستان در کنار هم بگذارید و جمع کنید ، برابر نصف نفوس پشتون ها هم نمی شوند ! * پشتون ها ، بنیانگذاران ، به وجود آوردنده گان ، نگهبانان و پاسداران آزادی ، استقلال و تمامیت ارضی اوغانستان در طول تاریخ اش بوده اند و همیشه پیش تر و بیش تر از هر قوم دیگر قربانی داده اند . همین پشتون ها بودند که سه بار پوز تجاوزگران انگلیس را به خاک مالیدند و آزادی و استقلال اوغانستان را بدست آوردند. همین پشتون ها بودند که در مقابل تجاوزگران شوروی ( روس ها ) مردانه وار ایستادند و جهاد کردند و با قبول قربانی های بیشمار اوغانستان را از چنگ ارتش سرخ آزاد ساختند و باعث شکست و نابودی شوروی شدند. اقلیت های قومی در جنگ های آزادیبخش هیچ سهم شایسته نداشته اند و تاجایی که دست شان رسیده است خیانت کرده اند و خواسته اند که نام اوغانستان را از نقشه جهان پاک سازند . * پشتون ها ، از هر نظر و جهتی که نگاه کنید ، سزاوار ، مستحق و شایسته ی حاکمیت و رهبری کشور می باشند و باید قدرت سیاسی در اوغانستان در دست پشتون ها باشد . * پشتون ها ، یگانه قومی استند که توانایی و تجربه و مشروعیت حکومت کردن در اوغانستان را دارند . * اما ، با وصف اینکه پشتون ها اکثریت مطلق و دو برابر بیشتر از نفوس جمعی همه اقوام دیگر استند و با وصف آنکه به ظاهر حاکمیت سیاسی در دست شان بوده است ، از سال ها به این سو در جایگاه یک اقلیت قومی قرار داده شده و از هر نگاه از حقوق خود محروم بوده است . در حقیقت همه قدرت و امتیازات و حقوق به اقوام کوچک داده شده و با پشتون ها برخورد درست صورت نگرفته است . * زبان پشتو که زبان اکثریت مطلق باشنده گان اوغانستان است ، مورد تبغیض و بی مهری شاهان و حاکمان به اصطلاح پشتون قرار گرفته است . * پشتو باید زبان اصلی ، رسمی و ملی اوغانستان می بود ، اما هیچ کس به این مساله توجه نکرده است و در عوض ، زبان فارسی را که یک زبان خارجی و زبان یک اقلیت کوچک و ناچیز در اوغانستان است بالای تمام ملت اوغانستان تحمیل کرده اند و مخصوصا مردم بیچاره و محروم پشتون را مجبور ساخته اند که به فارسی صحبت کنند . این یک جنایت بزرگ و فراموش ناشدنی است .* شاهان و حاکمانی که در جهت تحکیم و گسترش زبان پشتو کار کرده اند و خواسته اند که زبان پشتو را به زبان همگانی تمام باشنده گان اوغانستان تبدیل کنند و پشتون ها را به عنوان اکثریت مطلق در جایگاه واقعی و شایسته شان در نظر داشته اند ، شاهان و حاکمان خوب بودند ، اما آن هایش که به زبان پشتو التفات و توجه لازم را نداشته و حتا خود شان و خانواده ی شان به زبان پشتو گپ زده نمی توانستند ، بد و نابکار بودند.* گل محمد خان مومند بابا یک قهرمان پشتون بود که برای حاکمیت همه جانبه ی ملت پشتون و اعتلا و تسلط زبان پشتو کوشش می کرد . تمام کسانی که در همان خط فکری " مومند بابا " حرکت می کنند و برای حاکمیت مطلق پشتون ها و مسلط ساختن زبان پشتو و فرهنگ پشتونی در تمام ساحات اوغانستان میکوشند ، اوغان راستین و پشتون واقعی می باشند. * هر کسی که پشتون هست ، هرکسی که پشتو را یاد دارد و میتواند گپ بزند ، هرکسی که برتری پشتون ها و زبان پشتو را می پذیرد ، خوب هست ، انسان هست ، قابل اعتماد هست ، وطن دوست هست ، باغیرت هست ، از اوغانستان هست ، اما هر کسی که پشتون نیست و پشتو را یاد ندارد و برتری پشتون ها و زبان پشتو را قبول نمی کند ، از اوغانستان نیست ، قابل اعتماد نمی باشد ، حتما خائن و نوکر خارجی هست ، مهم نیست که در کدام حزب و گروه و تنظیم مذهبی و سیاسی حضور دارد .* فارسیوان ها همگی شان " ستمی " استند . طاهر بدخشی ، ببرک کارمل ، برهان الدین ربانی ، احمد شاه مسعود و خیلی دیگر از فارسیوان های مشهور، با وجودی که اندیشه های متفاوت و متضاد حزبی و تنظیمی و عقیدتی داشتند ،همگی شان ستمی بودند و به دستور دستگاه های جاسوسی کشور های خارجی در داخل حزب ها و جریان های سیاسی و فکری مختلف جای گرفته بودند .همگی شان خائن و دشمن پشتون ها و زبان پشتو و دشمن اوغانستان بودند و میخواستند کشور را تجزیه کنند و اوغانستان را نابود سازند .* تاجیک ها و اوزبیک ها و هزاره ها و غیره اقوام ساکن در اوغانستان،همیشه به کشور خیانت کرده اند و آله دست دشمنان بیگانه قرار گرفته اند و وطنفروش استند . آنها از کشور های همسایه ، از تاجیکستان ، اوزبیکستان و ترکمنستان و غیره جا ها وارد خاک اوغانستان شده اند و کدام علاقه ی واقعی به آن کشور ندارند . تمام علایق قلبی و احساسی و فرهنگی و زبانی و مذهبی شان به کشورهای همکیش و همنژاد و همزبان شان می باشد . از همین خاطر است که آنها همیشه به ساده گی و آسانی در خدمت دولت های همسایه قرار میگیرند و بر ضد منافع ملی کشور میزبان ( اوغانستان ) عمل می کنند . از این خاطر است که مرز های شمالی و غربی کشور ما همواره به مثابه نقاط ضعف و بخش های زخم پذیر پیکر اوغانستان بوده است . هرگاه همسایه میل کرده اند که دولت مرکزی را در اوغانستان زیر فشار قراردهند و آنرا بی ثبات و مختل سازند ، از ساکنین مرز های شمال و غرب کشور ما ، از تاجیک ها ، اوزبیک ها ، ترکمن ها و شیعه ها ، حد اکثر استفاده را کرده اند و آنها را بر علیه دولت مرکزی تحریک کرده اند و باعث شورش ها و درد سر های مداوم شده اند. * هر گاه قدرت به دست پشتون ها که مالکان اصلی اوغانستان استند نباشد ، کشور به طرف تشنج و بی ثباتی و نابودی سوق می یابد . حاکمیت سیاسی باید به صورت مطلق و اساسی به دست پشتون ها باشد

  • این حق مشروع پشتون ها در اوغانستان باید هرگز مورد سوال و تهدید قرار نگیرد . اقلیت ها باید به این واقعیت گردن نهند که وارثان راستین و مالکان حقیقی اوغانستان پشتون ها استند و قدرت و حاکمیت سیاسی هم تنها حق آنهاست .* حقوق اقوام اقلیت باید از طرف پشتون ها و با در نظر داشت برتری منافع و حقوق پشتون ها ، مشخص و تعیین شود . هر حق و امتیازی را که پشتون ها لازم می دانند به اقلیت ها می دهند و اقلیت ها باید از مهربانی و اعطای بزرگانه ی پشتون ها خوش و راضی و ممنون باشند و دیگر دعوای حق و حقوق بیشتر نکنند .* اقلیت ها حق ندارند که خود را با اکثریت برابر بدانند و دعوای حقوق مساوی کنند. حقوق اقلیت ها معدود است و از طرف اکثریت تعیین می شود. کسانی که گپ حقوق برابر را می زنند و اکثریت را با اقلیت مساوی می سازند ، ستمی و تجزیه طلب و مزدور خارجی استند . * قدرت سیاسی و حاکمیت پشتون ها در دو صد شصت سال اخیر دو بار از طرف تاجیک ها مورد دستبرد قرار گرفته است ، یکبار توسط " بچه سقاو" و بار دیگر توسط برهان الدین ربانی و احمد شاه مسعود . * دولت حبیب الله کلکانی ، دولت سقوی اول بود . دولت ربانی – مسعود ، دولت سقوی دوم . هر دو دوره و هر دو دولت ، ضد پشتون ها و ضد منافع ملی اوغانستان بودند و توسط بیگانه ها بر ملت اوغان تحمیل شدند و کشور در هر دو دوره در معرض تباهی و نابودی قرار گرفته بود . * اوغانستان همیشه از طرف همسایگانی که از مناطق پشتون ها دور استند ، یعنی از طرف شمال و غرب ، مورد تجاوز قرار گرفته است و همسایه های شمالی و غربی همیشه در امور داخلی کشور ما مداخله می کنند . ایران ، تاجیکستان ، اوزبیکستان ، ترکمنستان و روسیه دشمنان اصلی کشور ما استند که باید در برابر شان اقدامات دفاعی جدی و ریشه یی را روی دست بگیریم . * تا زمانی که ما یک برنامه درست و اساسی برای جلوگیری از تجاوز سقوی ها نداشته باشیم و تا زمانی که یک پروگرام بسیار روشن برای محکم بندی و قایم سازی حاکمیت پشتون در اوغانستان روی دست نگیریم ، هیچگاهی یک حکومت مرکزی مقتدر و توانا و موفق پشتون نخواهیم داشت و پس از هر چند وقت همین گونه کشور ما دچار هرج و مرج و نابسامانی خواهد شد و حاکمیت پشتون ها دچار اختلال و گسستگی خواهد گشت . در این نوشتار ، از نقد و بررسی تمامی برگ های کتاب مقدس فاشیست های اوغانستان ( دویمه سقاوی ) پرهیز می کنم و به تحلیل ها و نظریه های عجیب و غریب آن کاری ندارم . اما برای روشن شدن جوهر اصلی و ماهیت خبیثه ی کتاب دویمه سقاوی ، تنها بخش پایانی کتاب را که در برگیرنده ی پشنهاد ها و رهنمود های عملی فاشیزم پشتونی می باشد ، اینجا نقل می کنم . البته لازم به گفتن است که آنچه در زیر می خوانید از متن اصلی کتاب که به زبان پشتو نگارش یافته است به پارسی دری ، به سبک آزاد ، برگردان شده است . انتقال معنای محتوا و اصل پیام متن در نظر می باشد ، نه ترجمه ی کلمه به کلمه ی آن . افزون بر این ، باید بنویسم که کتاب دویمه سقاوی چندین بار و در کشور های مختلف نشر شده است و از قراری که دیده می شود ، در چاپ دوم تغییراتی وارد کرده اند . به ویژه در بخش اصلی و بسیار مهم کتاب دویمه سقاوی که همان بخش پیشنهاد ها در پایان کتاب است ، میان چاپ اول و چاپ دوم تفاوت های زیاد وجود دارد . پیشنهاد ها در چاپ اول سیزده فقره است ، اما در چاپ دوم کمتر می باشد . همچنان جمله بندی چند فقره از پیشنهادات در هر دو چاپ بکلی فرق دارند . من برای آسان شدن کار و خاصه به خاطر ساده سازی مطالعه این متن برای خواننده گان عزیز ، از مقایسه و مقابله متن های متفاوت چاپ اول و چاپ دوم پرهیز کرده ام و تنها کوشیده ام که به اصطلاح شیره و شربت رهنمود ها و پیشنهادات سمسور اوغان را با در نظرداشت هردو چاپ در همان سیزده فقره و ماده ای که در اصل طرح شده بود بگنجانم و به تغییرات محیلانه ای فاشیست ها که برای فریب مردم و کاستن وحشتناکی چاپ اولی و اصلی در چاپ دوم وارد کرده اند اهمیتی قایل نشوم . در سیزده فقره ی پیشنهادی ، گفته های تغییر یافته را هم با گفته های اصل درهم آمیخته ام تا به این صورت تغییراتی که فاشیست ها در چاپ دوم وارد کرده اند ، نتواند وحشتناکی متن اولی و اصلی را بپوشاند . از این رو ، باید بنویسم که به تعداد دو یا سه فقره های پیشنهادی که در این متن آمده است با همان دو یا سه فقره های هیچ یک از دو چاپ متفاوت کتاب دویمه سقاوی به تنهایی مطابقت ندارد ، بلکه همان دو یا سه فقره از درهم آمیختگی اظهارات ناهمگون چاپ اول و چاپ دوم باز آفرینی شده اند . البته بازهم باید تاکید کرد که آنچه می خوانید از متن کتاب دویمه سقاوی با حفظ امانت داری به شکل آزاد ترجمه شده است. از بس که طرح ها و رهنمود های این متن وحشتناک و دور از تصور انسان است ، شاید بعضی عزیزان باور نکنند که کسانی همچو حرف ها و طرح هایی را واقعا به نشرسپرده باشند . پس از خواندن این متن ، لطفا کوشش کنید که کتاب دویمه سقاوی را به دست آورید و با دقت مطالعه نمایید تا به ماهیت افکار و برنامه های فاشیست های اوغانستان بیشتر و بهتر پی ببرید . این هم اصل متن بخش آخر کتاب دویمه سقاوی که خدمت شما پیشکش می گردد : " پیشنهاد هایی برای جلوگیری از سقاوی سوم و پاسداری از یگانگی ملی و تمامیت ارضی اوغانستان " علم جامعه شناسی ، فراز و نشیب زنده گی عملی روزمره و شرایط سیاسی ، نظامی و اقتصادی و افزون بر آن مداخله گری های خارجی ، روشن می سازد که اقلیت های قومی و مدعیان حقوق آنها ، تاب تحمل شرایط بحرانی و توان مبارزه با آن را ندارند . بعضی اوقات این گونه هم می شود که اقلیت ها و مدعیان حقوق ایشان فرصت طلبی می کنند و هرطرفی که یک روشنایی را ببینند و منافع شان ایجاب کند به همان سو خود را پرتاب می کنند و منافع شخصی و گروه اقلیت قومی خود را بر منافع ملی ترجیع می دهند . هر زمانی که بالای یک جامعه از خارج تجاوز صورت می گیرد ، فشار و خطر زیاد متوجه قوم اصلی و اساسی آن جامعه می باشد. قوم اکثریت در هر جامعه و هر کشور حیثیت مرکز ثقل و سرچشمه اساسی حاکمیت آن جامعه و کشور را می داشته باشد . هنگامی که مرکز ثقل یک اجتماع انسانی ازبین برود ، آن اجتماع نظم و هماهنگی خویش را از دست می دهد . یکی از هدف های بزرگ قدرت های خارجی همین است که یک جامعه یی را که میخواهند مورد تجاوز قرار دهند ، باید بی ثبات و کم توان سازند و هرج و مرج عمومی را در آن حاکم گردانند ، چون آنگاه می توانند دام فریبنده ی خویش را پهن نمایند . هرگاه در یک جامعه به جای و مقام عنصر طبیعی ، حقوقی و قانونی حاکمیت اجتماعی ، عنصر مصنوعی و ساختگی نصب شود ، در آن جامعه خود حاکمیت اجتماعی دچار بحران و تشتت و از هم پاشیده گی می گردد . در تاریخ معاصر کشور ما ، سه بار به شکل غیر طبیعی و به همکاری و کومک بیگانگان برای جدا ساختن حاکمیت سیاسی از سرچشمه های اصلی آن و سپردن آن به یک سرچشمه ی مصنوعی و ساختگی تلاش و کوشش شده است . هرچند که آن کوشش ها هرسه بار به ناکامی انجامید ، اما هر بار آن فاجعه های برای کشور ما چنان زیان های رساند که جبران آن کار و تلاش توانفرسا را طلب می کرد و طلب می کند. هر باری که آن فاجعه ها روی داد ، کشور ما دهها و صد ها سال از کشور های دیگر و از تمدن جهانی به عقب انداخته شد و به حیثیت و شخصیت حقوقی اوغانستان عزیر در جهان صدمه های بزرگ وارد کرد

  • در تاریخ معاصر کشور ما ، تغییر مصنوعی و کین توزانه ی حاکمیت ، بار نخست در سال 1307 هجری خورشیدی به همکاری و پشتیبانی و مداخله مستقیم انگلیس ها و با حمایت ارتجاع داخلی ، حبیب الله کلکانی ( بچه سقاو ) که یک دزد و رهزن و داله مار بود ، در اوغانستان روی کار آورده شد و تمام آرزو های ایجاد یک تمدن نوین در کشور ما به نا امیدی بدل گشت . انگلیس ها در واقع از طریق روی کار آوردن بچه سقاو انتقام شکست های خود را از اوغان ها گرفتند و اوغانستان را از تمدن جهانی و دست آورد های فرهنگی محروم ساختند. فاجعه ی به قدرت رسیدن و حاکمیت بچه ی سقاو صرف 9 ماه دوام کرد ، اما در آن 9 ماه تمام کشور ما به رنج های نا امنی ، تباهی ، بحران ، بدبختی و بی فرهنگی گرفتار شد . نزدیک بود که بازسازی تمامیت و یگانگی اوغانستان هم با موانع بزرگ روبرو گردد . آن فاجعه و مصیبت مرگبار حاکمیت سقاوی توسط غازی های اوغان و نیرو های راستین میهنی و آنانی که به سرچشمه اصلی اراده و حاکمیت ملی تعلق داشتند خاتمه یافت و اوغانستان باز به شاهراه های تمدن جهانی و ترقی و زنده گی قانونی گام نهاد . بار دوم ، سال 1358 ، به تاریخ ششم جدی بود که روس ها به زور عساکر خود یک شخص بی هویت ( ببرک کارمل ) را بر تخت کابل نشاندند و یک بار دیگر در تمام کشور بی ثباتی همه جانبه رونما گردید که از سقاوی قبلی هم زیان های این دوره بیشتر بود . در ده سال حضور نظامی شوروی در اوغانستان ( 1979- 1989 ) هر روز کم از کم 418 نفر اوغان کشته میشد ( سه نفر پاسداران رژیم ، صد نفر مجاهدین ، همچنان 288 نفر غیر نظامیان به شمول زنان ، اطفال و کهنسالان ) . اگر هر فرد کشته شده 7،2 لیتر خون از دست داده باشد ، پس می توان گفت که هر روز بیشتر از سه هزار لیتر خون انسان بر زمین ریختانده میشد و یک هزار و شش صد و هشتاد نفر به ماتم می نشست و به این ترتیب کم از کم ده لیتر اشک در گریبان هر فرد جاری بود .اوغان ها در بدل قربانی های بسیار بزرگ دشمنان داخلی و خارجی را به شکست مواجه ساختند و به روی تجاوزگران روس چنان سیلی محکم کوبیدند که در طول تاریخ خود آن گونه سیلی نخورده بودند. اما در پایان بازی ، روس ها یک بار دیگر از پشت به ملت اوغان خنجر زد و در وجود ربانی – مسعود و این بار در شکل سقاوی دوم یک فاجعه دیگر را بالای اوغان ها چیره ساخت . این سقاوی در ماهیت خویش هیچ تفاوتی با سقاوی اول نداشت . به خاطری که هر دو سقاوی به تحریک و کومک و مداخله ی بیگانگان سرهمبندی شدند و در هر دو سقاوی حاکمیت سیاسی به یک عنصر مصتوعی سپرده شد و در هر دو دوره در راه بی ثباتی اجتماعی و سیاسی و برباد دادن حیثیت اوغانستان و تخریش غرور ملت اوغان تلاش های زیاد صورت گرفت . اما بازیگران در دوره سقاوی دوم در برخی زمینه ها از سقاوی اول هم پا فرا تر نهادند . اظهار دشمنی آشکار با قوم اکثریت ، غارت کردن دارایی های عامه و شهر ها ، زمینه و امکانات مداخله را برای کشورهای خارجی فراهم ساختن و ایفا کردن نقش خود شان به مثابه آله ی دست بیگانگان ، بی ناموسی ، غارت و چپاول و غیره چیزهای بودند که سقاوی دوم از سقاوی اول فرا تر و بیشتر انجام دادند. بد تر از هر چیز دیگر این بود که بازیگران سقاوی دوم به گونه ی آگانه به ویرانی و بربادی و تجزیه کردن کشور کمر بسته بودند. مسعود و ربانی خود را پیشگامان و پیشمرگان آن گروه های ضد ملی می دانستند که به همکاری بیگانگان راه تجزیه و تقسیم اوغانستان را اساس گذاری می کردند. آن ها به همکاری بیگانگان تا به یک حدی این امکانات را مهیا ساخته بودند که به سلامتی کشور خطر های جدی پیش آید .اما ملت اوغان با دادن قربانی های بی شمار آن نیات و آرزو های آن ها را خنثا ساخته و درهم شکست . اما با وجود این هم با گذشت زمان موجودیت فزیکی و فکری آن گروه های ضد ملی برای سلامتی و پیشرفت کشور و سرزمین ما و برای انکشاف اقتصادی و حفظ شیرازه ی زنده گی اجتماعی ما یک خطر جدی محسوب می شوند. برای جلو گیری از خطر آنها و جلو گیری از دیگر خطرات باالفعل و بالقوه احتمالی دیگر و برای از میان برداشتن قطعی و دایمی آن خطرات و مانع شدن از پیدایش سقاوی سوم ، چند پیشنهاد ذیل پیشکش می گردد : نخست - دین مبین اسلام حیثیت حلقه وصل میان تمام اقوام اوغانستان را دارد . تمام اقوام برمحور عقیده ی اسلامی جمع می شوند و محکم شدن عقیده ی اسلامی در اوغانستان باعث محکم شدن یگانگی ملی اوغانستان می گردد . برای محکم شدن وحدت ملی در اوغانستان ، به تبلیغ ، ترویج و قایم ساختن دین مبین اسلام ضرورت اساسی وجود دارد . به این اصل باید نه تنها به مثابه فریضه ی دینی مردم ما نگریسته شود ، بلکه به عنوان عامل اساسی یگانگی ملی نیز به آن باید نگریست . دوم – از آن جایی که اکثریت مطلق نفوس اوغانستان مسلمانان می باشند و باز هم اکثریت شان پیروان مذهب حنفی استند ، لذا با در نظر داشت حقوق اکثریت باید مذهب حنفی به عنوان مذهب رسمی کشور شناخته شود . فایده و سود رسمی شدن مذهب حنفی این که در میان اکثریت نفوس اوغانستان ( پشتون ها ، اقلیت ها تاجک ها ، ازبک ها ، ترکمن ها ، بلوچ ها یک تعداد هزاره ها و اقلیت های دیگر ) حیثیت حلقه ی وصل را دارد . در پهلوی مذهب حنفی به رسمیت شناختن مذهب دیگری در کشور اختلافات مذهبی و قومی را افزایش می بخشد و به وحدت ملی زیان می رساند . البته اقلیت های مذهبی می توانند که در چوکات داخلی خود مراسم مذهبی خویش را برگزار نمایند. سوم - در پهلوی یگانگی دینی و مذهبی ، کلمات " اوغان " و " اوغانیت " برای مردم کشور ما چنان الفاظ و ظروف مناسب استند که هم پس منظر تاریخی و قومی دارند و هم نام کشور از همین الفاظ به وجود آمده است. آن کشور های که به نام یک قوم نامگذاری شده اند از نگاه روانی و سیاسی نشان دهنده پیوند روحی مردم با کشور و آشکار سازنده میهن دوستی شان می باشد و برای یگانگی ملی کشور مفید تمام می شود . پس ، تمام اقوام اوغانستان را به چوکات " اوغان ملت " آوردن و مفکوره ی اوغانیت را تبلیغ و ترویج کردن هم به نفع کشور و هم به مفاد تمام اقوام اوغانستان می باشد . از همین سبب ، مفکوره ی اوغانیت باید در روح و روان و ذهن و فکر هر باشنده ی اوغانستان ترزیق ، تبلیغ و ترویج شود . در هرج و مرج ها و انارشی های بزرگی که قبلا یاد کردیم ، برضد فکر ملی " اوغانیت " به صورت شعوری و غیر شعوری کوشش های منفی انجام شد و همان کار ها هنوز هم جریان دارد . اما برای بهم پیوستن تمام اقوام اوغانستان ، تبلیغ و ترویج مفکوره های اسلامیت و اوغانیت بی نهایت ضروری می باشد .چارم - همان گونه که در قسمت به رسمیت شناختن مذهب معمول است که مذهب اکثریت به مثابه مذهب رسمی کشور شناخته می شود ، در قسمت به رسمیت شناختن زبان هم در جهان همین رسم معمول است . مثال برجسته آن همین کشور ایران است که مدعی حقوق اقلیت ها در اوغانستان می باشد . در ایران بسیار مذاهب و اقوام مختلف وجود دارد ، در آن جا وضع طوری است که نفوس هر قوم و مذهب از نظر تعداد نفر به همدیگر بسیار قرین می باشند و آن گونه که پشتون ها در اوغانستان از مجموع تمام نفوس اقلیت ها دو برابر بیشتر استند ، درایران یک قوم وجود ندارد که از دیگر اقوام از نگاه تعداد و نفوس خیلی بیشتر باشد . در ایران آن قومی که ادعای اکثریت بودن دارد تعداد نفوس آن از هر یک قوم دیگر در آن کشور خیلی کم تفاوت دارد و مجموعه ی تمام نفوس اقوام دیگر از آن قوم خیلی زیاد تر است که در ایران حاکمیت را در دست دارد و مدعی است که اکثریت می باشد. با این وصف ، در تمام ایران تنها یک مذهب شیعه و یک زبان فارسی رسمی شده اند. ملت گرایان ایران به این عقیده استند که همین رسمی شدن مذهب شیعه و زبان فارسی زنده ماندن و بقای ایران را تضمین کرده است. آن ها به این عقیده استند که هرزمانی که حاکمان ایران همین موقعیت مذهب و زبان را سست سازند ، همان وقت ایران به تجزیه قومی و زبانی سوق می یابد . اما ملت گرایی در اوغانستان مانند ایران بر افراط گرایی استوار نیست . در اوغانستان نفوس پشتون ها بیشتر از دو برابر از نفوس مجموعی اقلیت ها می باشند . پس میتوان گفت که رسمی شدن زبان پشتون ها در اوغانستان حق قانونی شان و یک ضرورت اساسی می باشد. این مساله به نفع اقوام کوچک نیز تمام می شود چون آن ها برای اینکه بتوانند با قوم اکثریت یک زنده گی سالم و با تفاهم را به پیش ببرند باید زبان ملی کشور خود را بیاموزند و از آن پاسداری کنند . رسمی شدن و مسلط گشتن و مورد استفاده قرار گرفتن زبان پشتو در تمام اوغانستان به وحدت ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور بسیار کومک می کند و زبان پشتو در کنار مذهب برای ملت سازی و یگانه شدن ما یک عنصر اساسی دیگر است . تجارب نشان داده است که آن عده از مردم متعلق به اقوام کوچک که در حوزه ی فرهنگی پشتون ها در اوغانستان علاوه بر زبان مادری خود زبان پشتو را هم یاد گرفته اند ، نه در مقابل پشتون ها کینه نشان می دهند و نه سخن از تجزیه کشور می زنند و نه هم گپ از فدرالیزم به میان آورند و نه از جدایی . اما برعکس ، آن عده از مردمان متعلق به اقوام کوچک که بر اساس برخی شرایط و به ویژه به اثر نفوذ زبانی ، فرهنگی و سیاسی و مداخلات بیگانگان از زبان پشتو دور نگهداشته شده اند ، در میان آن ها بعضی افراد و گروه هایی سر بلند کرده است که نه تنها در مقابل پشتون ها کینه نشان می دهند ، بلکه اوغان ، اوغانیت و اوغانستان را هم قبول ندارند و برای تجزیه کشور و جدایی تلاش می کنند . همگانی شدن و دفتری شدن زبان پشتو به معنای محو کردن زبان های اقوام کوچک نمی باشد ، بلکه هرقوم کوچک حق دارد که در بین خود زبان خود را به مثابه ابزار افهام و تفهیم استفاده کند و با آن تعلیم نماید . اما وقتی که سخن از تمام کشور به میان می آید ، پس آن ها مجبور و مکلف استند که به حیثیت حقوقی قوم اکثریت گردن نهند و آن قانون را بپذیرند که در تمام دنیا برای حل مشکل زبانی پذیرفته می شود . پنجم - رسمی شدن و دفتری شدن زبان پشتو از آن بروکراسی مبتذل هم جلوگیری می کند که با گذشت زمان یک بخش از مردم اکثریت کشور را تحت ستم زبانی یک اقلیت قومی قرار میدهد و بعد از آن از ایشان چنان افرادی ساخته می شود که ذهن و زبان شان بیگانه شده است و برخلاف وطن خود آله ی دست بیگانگان می گردند . همگانی شدن و عمومیت یافتن و دفتری شدن زبان پشتو برای ساختن ملت اوغان یک عامل اساسی و بزرگ می باشد که اگر عملی شود با گذشت زمان یک ملت واحد ساخته می شود و مشکل زبانی و دیگر معضلات قومی از میان میروند و از بروز آن ها جلو گیری می گردد . ششم - برای آن که تمام اقوام و طایفه ها به هم پیوسته و درهم تنیده شوند و برای به هم بستن دانه های زنجیر ملی ، این ضرورت است که همان مقدار زمین های شالی که در شرق و جنوب کشور وجود دارند به مردم بی زمین سمت شمال داده شوند و آن مقدار زمین های شالی که در سمت شمال وجود دارند به مردم بی بضاعت سمت های مشرقی و جنوبی توزیع گردند . هفتم - برای آن که روس ها و کشور های نوبنیاد در مرز های شمالی اوغانستان نتوانند هیچگاهی برنامه های آزمندانه خویش را جامه عمل پوشانند و مداخلات شان به شکست ابدی و قطعی روبرو گردد ، لازم است که تعداد زیاد از مردمان مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی را به صورت گروهی و فردی به بخش های شمال اوغانستان فرستاده و مسکین گزین سازیم و زمین های کشت ناشده را برای شان توزیع کنیم . با این کار توازن قومی در بخش های شمال اوغانستان بهتر می شود و پشتون ها مانند یک سد محکم در برابر مداخله روس ها و دیگر بیگانگان قرار می گیرند .هشتم - به خاطر امنیت دایمی شهر کابل و برای جلوگیری از هر گونه هرج و مرج باید برای ساختن چنان یک استراتژی ملی فکر کنیم که در صورت وقوع کدام رویدادی که توسط گروه های سیاسی و نظامی به وقوع می پیوندد ، باید جلو غارت وچپاول شهر گرفته شود

  • برای این مقصد باید در دشت چمتله مردم بی بضاعت مشرقی و جنوب غربی و جنوبی مسکن گزین شوند و همچنان برای ایجاد یک کمربند امنیتی به دورا دور شهر کابل باید مردم مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی جا به جا شوند . نهم - باید تمام زمین های کشت ناشده ی دولتی از قسمت شمال کابل تا حصه ی سالنگ به صورت کامل به پشتون های مشرقی ، جنوب غربی و جنوبی توزیع شود . سودمندی این کار این است که حضور پشتون ها توازن قومی را در آن مناطق بهبود می بخشد و از شورش های ضد حکومت مرکزی جلو گیری به عمل می آید. دهم - چون مردم پنجشیر آله دست بیگانگان می باشند و در مقابل قوم اکثریت و دیگر اقوام احساس دشمنی دارند و همیشه امکان دارد که مردم پنحشیر به تحریک دشمنان خارجی ما بر علیه حکومت مرکزی قیام کنند و از موقعیت حساس سوق الجیشی پنجشیر برای دیگر مردم کشور مشکلات و در سر خلق نمایند ، لذا برای جلوگیری از هر گونه پیش آمد ناگوار در آینده ، لازم است که دره ی پنجشیر را از مردم فعلی اش خالی سازیم و پنجشیری ها را در منطقه های مشرقی ، جنوبی و جنوب غربی کوچ بدهیم و آنها را از هم جدا جدا کرده در مناطق پشتونی پراگنده سازیم و دیگر برای شان حق بازگشت به پنجشیر را ندهیم تا آنها به مرور زمان در میان پشتون ها حل شوند و هویت ملی ما را کسب نمایند .یازده هم - اگر پشتون ها هم احیانا در کدام منطقه ای باعث برهم زدن وحدت ملی شوند و خطری را برای تمامیت ارضی اوغانستان خلق کنند ، باید آن ها هم از همان منطقه به جای دیگر کوچ داده شوند. دوازدهم - باید در تمام سمت های کشور چنان شاهراه های ساخته شوند که دیگر هیچ فرد و قوم و گروهی نتواند یک سمت را در اختیار خویش بگیرد و راه های عمده کشور را تحت کنترول داشته باشد و شاهرگ اقتصادی کشور را ببرد و در کشور بی ثباتی سیاسی و بی ثباتی های دیگر را حاکم گرداند . سیزده هم – باید یک برنامه ی همه جانبه را روی دست گیریم که جلو مداخلات و دست درازی های ایران در کشور ما به طور قطعی و دایمی گرفته شود . باید کاری کنیم که تمام زمینه ها و امکانات مداخله ایران از میان برود . برای برآورده شدن این هدف باید در بخش های از بامیان و مناطق شیعه نشین هزاره جات پشتون های مشرقی و جنوبی و مناطق جنوب غربی را جایگزین سازیم . همچنان باید در تمام مناطق مرزی ما با ایران پشتون ها را جا به جا سازیم . چون که پشتون ها هیچ وابستگی زبانی و مذهبی با ایران ندارند ، ممکن نیست که تحت تاثیر تلقینات و تحریکات ایران بروند و به لحاظ همزبانی و همتباری همیشه به دولت مرکزی اوغانستان وفادار می مانند و از مرزهای کشور به خوبی پاسداری می کنند . چیزی دیگری که در رابطه با ایران از همین حالا و قبل از تطبیق برنامه های بزرگ دیگر باید عملی شود این است که بالای وارد شدن آثار و نوشته های تاریخی ، علمی ، فرهنگی و مذهبی که از ایران به اوغانستان آورده می شوند یک کنترول و مراقبت شدید حاکم باشد و باید یک کمیسیون تعیین شود که تمام کتاب ها و نشرات وارد شده از ایران را معاینه و بررسی کنند و از ورود کتاب ها و نشرات ضد اوغانی و ضد مذهب حنفی جلوگیری نمایند .

    منابع :

    1 – کتاب دویمه سقاوی ، چاپ اول ، سال 1377 هجری – خورشیدی .

    2 - کتاب دویمه سقاوی ، چاپ دوم ، سال 1379 هجری – خورشیدی

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس