گلاب به روی تان؛ کاندم!
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
گلاب به روی تان؛ کاندم!
تا همین چند سال پیش ازچيزي به نام " کاندوم" هیچ تصویرذهنی خاصی نداشتم . لازم نیست به خودتان فشاربیاورید که ؛ چند سال پیش؟ بحث درمورد فوایید كاندوم را بیشتراززبان قابله ها مي شنيدم وهنوزملاها دراین حوزه دخول نکرده بودند !ماهم که به کمترازحرف ملا به هیچ ابوالبشری بنده نبودیم، حرف های قابله را ازاین گوش میشنیدیم ازآن گوش به درمی کردیم . قابله وقتی می گفت " کاندم " یک چیزی درذهنم میامد که شرم ازروی تان ، دراینجا قابل توصیف نیست. به همین خاطر، وقتی برای اولین دفعه کاندوم را با چشم سردیدم، تعجب کردم . با يك لحن توهین آمیزوموزون وناباورانه ای گفتم؛ وای اینکه همان "پوقانه"است! درذهنم هرگزخطورنمي كرد كه كاندوم همان "پوقانه" یا "بادکنک "سابق باشد. ازآن لحظه ابهت كاندم کاملا ازچشمم افتاد، شد يك نوع بازيچه ی كه زن وشوهري را به بازي مي گيرد . وقتي كودك بودم ، هزارتای این وسیله را ما ازسوداگران دوره گرد درده مان دانه يك قران ، يك روپه مي خريديم ، باد می کردیم ودورخانه می چرخیدم تا اینکه ترقی پاره میشد ، نه کسی ازدیدنش خجالت می کشید، نه کسی ازبودنش هراس داشت ، ونه حتی کمیسیون های حقیقت یاب آنرا پیدا میکردند . حالا که دوسه روزی می شود کلمه ی "کاندوم" رسانه یی شده، ازحالت آن "پوقانه" ی بی ارزش، برای من تبدیل شده به یک وسیله یی مثل ساطورکه هی برفرق سرم فرود می آید . ودراین میان مسجد شاه دوشمشیره درذهنم تبدیل شده به یک کاه دانی که درآن مردی زنی را با ساطوردوشق میکند .
آنلاین : http://mosafeer.blogfa.com/post-846.aspx