جنگ قدرت و تجزیه افغانستان در گفتگوی کابل پرس با داکتر رمضان بشردوست
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
داکتر رمضان بشردوست در گفتگویی اختصاصی با کابل پرس? می گوید جنگ افغانستان جنگ قدرت است. در طول تاریخ سیاسی افغانستان اگر جنگ ها را بررسی کنیم، مساله ی خانواده، قوم، مذهب و ایدئولوژی فقط به عنوان فریب افرادی که از آگاهی سیاسی و تجارب سیاسی برخوردار نیستند استفاده می شود. به همین دلیل که در افغانستان یک چوکی برای پادشاه و یا رییس جمهور بوده، ما شاهد جنگ های خونین برای گرفتن این چوکی بوده ایم که برادر علیه برادر، پدر علیه پسر، رفقا علیه یکدیگر، برای بدست آوردن این چوکی تا سرحد مرگ جنگیده اند. تاریخ سیاسی نشان می دهد که رقبا برای گرفتن چوکی هرگز فریب کلمات نرم و چرب از قبیل آشتی ملی، صلح، برادری و ..را نخورده اند. به همین دلیل آقای ملا عمر نه تنها خود را مستحق چوکی ریاست یا خلافت و یا امارت در افغانستان می داند، بلکه با اعلام کردن خود به عنوان امیرالمومنین ادعای رهبری تمام کشورهای اسلامی را دارد. بنا بر این برادر خواندن و یا دشمن خواندن کرزی برای وی مهم نیست، چیزی که مهم است برای آقای ملا عمر بدست آوردن چوکی و جای آقای کرزی است.
داکتر رمضان بشردوست درباره نزدیکی های فکری و عملی کرزی و تیم همراهش با طالبان به کابل پرس می گوید که اگر ما جنگ های قبیله ای و قومی و تنظیمی را در افغانستان بررسی کنیم، متوجه می شویم که سران یک قوم یا قبیله یا تنظیم زمانی از مخالفت و جنگ دست بر می دارند که شکست شان حتمی ست و مقاومت شان منجر به قتل رهبر قوم، قبیله و یا تنظیم می شود. سران افغانستان برای قوم، قبیله، تنظیم و یا ایدالوژی و یا دین جنگ نکرده و نمی کنند. جنگ آن ها برای چوکی و جیب است. بنابراین ولو کرزی فعلا مثلا تمام خوسته های دینی و ایدیالوژیکی طالبان را عملی کند و افراد نزدیک ملا عمر را در تیم خود جای بدهد، تا لحظه ای که ملا عمر چانس گرفتن چوکی کرزی را داشته باشد، از جنگ دست بر نمی دارد.
داکتر بشردوست ادامه می دهد که باز هم بر اساس مطالعه همه جانبه و بی طرفانه اگر از تصامیم این سران و رهبران اقوام طی تاریخ نگاه کنیم، هدف بنیادی این افراد یا پادشاهان، روسای جمهوران و یا روسای تنظیم ها و اقوام، در قدم نخست سه چیز می باشد: توسعه قدرت شخصی خود، تحکیم قدرت شخصی خود و نفاق انداختن و حکومت کردن. بنابراین هرگر سران تنظیم ها، اقوام، پادشاهان و. ..منافع قوم، مذهب، دین، قوم و ایدیالوژی را در اولویت اهداف خود قرار نداده اند. مثال بسیار ساده وقتی منافع رییس جمهور یا پادشاه توسط قوم خودش تهدید شده، از کشتار خونین خود آن ها ابا نورزیده و حتا برای حفظ قدرت و چوکی خود، به خاک فروشی و قوم فروشی قوم خود دست زده اند.
رهبران و سران اقوام و تنظیم ها همیشه بر اساس منافع شخصی خود کردار و رفتار و اعمال خود را تنظیم می کنند. وقتی مثلا پادشاه یا رییس جمهور افغانستان یا رهبران تنظیم ها تهدید از طرف اقوام دیگر یا مذاهب دیگر یا تنظیم های دیگر و یا حتا وزرا و قوماندان های خود احساس کرده اند یک ثانیه هم برای تخریب و از بین بردن آن ها صبر نکرده اند. اما وقتی که این پادشاهان و یا روسای جمهور و سران اقوام احساس کردند که با استفاده از اقوام و مذاهب و تنظیم های دیگر می توانند قدرت را گرفته و یا حفظ کنند و توسعه دهند، هر گونه چاپلوسی و فریب و همکاری را با آنها تا لحظه ای که نیاز به حمایت و کمک شان داشته دریغ نکرده اند.
تاریخ سیاسی 40 ساله سیاسی افغانستان را که بررسی کنیم، متوجه می شویم که سران این کشور، سران تنظیم ها و اقوام برای گرفتن و یا تحکیم قدرت خود بنام های مختلف مغزهای متفکر افراد قوم یا قوماندان های زبده و ورزیده ی خود را وقتی از آن ها احساس خطر کرده اند با فریب از بین برده اند.
به همین دلیل است که در افغانستان ما در همین دهه های اخیر شاهد کشته شدن هزاره توسط هزاره های دیگر، پشتون توسط پشتون های دیگر، تاجیک توسط تاجیک های دیگر بوده ایم.
ما شاهد جنگ هایی بودیم که هر دو طرف وقتی به یکدیگر حمله می کردند فریاد الله اکبر سر می دادند. وقتی ما با مردم و قوماندان های سابقه بشینیم و سر صحبت را با آنان باز کنیم از جنگ های حرکت و وحدت، از جنگ های اتحاد و حزب اسلامی بین خود، از جنگ های شورای نظار و جمعیت به اندازه ای داستان های خونین می شنویم که اصلا قابل تصور نیست.
تاریخ معاصر افغانستان تاریخ چور و چپاول افغانستان که توسط سران و رهبران تنظیمی و قومی این کشور سازماندهی و رهبری شده است. تنها دیدن کابل یک چند سال پیش با بی زبانی کامل داستان ها و حکایت ها را بیاد می آورد.
اینجاست که در افغانستان به نظر من قوم ، دین، مذهب، ایدیالوژی، تنظیمم همیشه قربانی خواسته ها و اهداف شخصی اقلیتی تشنه چوکی و جیب بوده است.
داکتر بشردوست می گوید تاریخ افغانستان تاریخ خونین جنگ های قدرت بوده است که حتا پسر از کشتن پدر برای گرفتن قدرت و شاگرد از کشتن استاد برای حفظ و تحکیم قدرت دریغ نکرده است.
داکتر بشردوست درباره وضعیت میلیون ها قربانی در افغانستان می گوید متاسفانه قربانیان جنگ در افغانستان از گذشته نه تنها یک سر سوزن عبرت نگرفته اند، بر عکس هنوز دستان کسانی را می بوسند، فرمان کسانی را می شنوند، عقیده به رهبریت کسانی دارند که این افراد را به قتلگاه فرستاده و قربانی رسیدن به چوکی و جیب کرده اند.
باز اگر ما تاریخ جنگ ها را بررسی کنیم، این جنگ ها وسیله ی کشتار و قتل افرادی هستند که همدیگر را نه نمی شناسند و یا نه کدام دشمنی خاص با هم دارند و نه خواسته ها و آرمان هایشان در تضاد است.
کسانی که مسئول چنین جنایات و قتل و کشتار در تاریخ هستند یکدیگر را می شناسند و با یکدیگر دشمنی دارند و خواسته های و منافعشان در تضاد است. این افراد یک ناخنشان نیز در این جنگ ها خون نشده است. به همین دلیل است که به عقیده ی من جنگ در شرایط فعلی قربانی اش افراد عادی ست که خونشان و زندگی شان برای سرانشان که برای جنگ می فرستند یک سر سوزن ارزش ندارد. آن ها چوب تنور هستند که دیگران در آن تنور برای خود نان می پزند.
داکتر بشردوست می گوید به نظر من هر ظالم و هر قاتل چه طالب و چه مجاهد به اصطلاح، چه کونیست، چه هزاره، تاجیک، پشتون و.. باشد باید در یک محکمه ی عادلانه به مردم افغانستان پاسخ بگویند. ما نباید در عدالت بی عدالتی کنیم، بنابراین یک ظالم و قاتل را وزیر بسازیم و یک ظالم و قاتل دیگر را به محکمه بکشیم. مساله ی ظلم و قتل و کشت و کشتار مساله ای ست که یکروز مردم افغانستان جمعا بر اساس معیارهای ملی، اسنانی و اسلامی تصمیم بگیرند.
داکتر رمشان بشردوست درباره پشت پرده ی حرکت های مسلحانه ای که بتازگی توسط حکومت به قیام مردمی تبلیغ شده و رییس جدید امنیت ملی از آن حمایت علنی و رسمی می کند می گوید: هر حرکتی که در افغانستان در طول تاریخش بوجود آمده همیشه به عنوان یک حرکت مردمی و ملی معرفی شده است. اما نتایجی را که از این نوع حرکات دیدیم، متاسفانه برای مردم افغانستان جز خون و خاکستر چیزی را به ارمغان نیاور. بخصوص حرکت فعلی که از طرف رییس عمومی امنیت حکومت حمایت می شود در مردمی بودنش باید شک کرد، چون یک حرکت مردمی دقیقا یکی از دشمنانش دولتمداران فعلی افغانستان است نه اینکه مورد حمایت و تقویت آنان قرار داشته باشد.
آقای بشردوست درباره اینکه افزایش حملات انتحاری، بمب گذاری، حمایت های کرزی و تیم وی از طالبان و مسدود کردن راه ها، بمب گذاری، مسموم کردن دانش آموزان و ....اندیشه ی تجزیه را در افغانستان تقویت می کند و ممکن است تا یک دهه ی دیگر کشوری بنام افغانستان وجود نداشته باشد می گوید:
تجزیه و یا تجزیه نشدن یک کشور بخصوص افغانستان از اعمال و رفتار و گفتار کرزی، ملا عمر، خلیلی، فهیم و قانونی و امثال آن ها، بسیار بسیار بالاتر است. حتا چه آن ها بخواهند یا نخواهند، چه در افغانستان جنگ باشد یا صلح باشد، کسانی که امروز درباره ی سرنوشت دنیا و منطقه تصمیم می گیرند، آن ها حرف آخر را خواهند زد.
همانطور که تجزیه یک کشور و یا تاسیس یک کشور دیگر در تاریخ همیشه ممکن و غیر قابل پیش بینی بوده است، مساله ی یکجا شدن پشتون ها و یا تاجیک ها و یا اوزبیک ها و یا کردها و بلوچ ها مربوط و منوط به بازی های بزرگ استراتژيکی قدرت های بزرگ در دنیاست. مسایل حقوقی، اخلاقی، فرهنگی و دینی هیچگونه نقشی تا زمانی که حمایت حاکمان جهان را نداشته باشد، ایفا نمی کند.
عقیده ی من به عنوان یک بشردوست این است که به هر انسان، به هر قوم و به هر ملت و یا ملیت اجازه ی نوع زندگی که خود می خواهد داده شود. اما تاریخ ثابت کرده است که یکجا زیستن یک قوم یا افراد یک زبان یا حتا افراد یک ملیت وسیله ی خوشبختی و آرامی شان نیست. به نظر من زیست انسان ها با ارزش های انسانی می تواند شرایط رشد هر انسانی را برای زندگی آباد و آزاد مساعد کند. ما در تاریخ استعمارزدایی دیدیم که گفته می شد که مثلا اگر رییس جمهور ما بجای یک سفید پوست سیاه پوست باشد، زندگی ما آرام تر و بهتر خواهد بود. اما دیدیم که چنین نشد. بخاطری که رییس جمهور که پوستش سیاه بود. در واقع در حق همنوعان خود ظلم و ستمی کرد که از ظلم و ستم سفید پوستان تفاوتی نداشت. همانطور که ما امروز در افغانستان تجربه می کنیم، زمانی بود که هزاره ها می گفتند که ما والی و قوماندان هزاره در محل خود باشیم، ما شاهد عدالت و شفافیت خواهیم بود. عین حرف ها را تاجیک ها، اوزبیک ها و نورستانی ها می گفتند. اما من که 27 ولایت را دیده ام در ولایت تاجیک نشین، معمولا مقامات ولایتی تاجیک هستند، در ولایت پشتون مقامات ولایتی پشتون هستند، در مقامات هزاره نشین، مقامات هزاره هستند. اما ظلم و چور و چپاول ادامه دارد.
متاسفانه تاریخ افغانستان تجاربی که مردم با گوشت و پوست خود احساس کرده اند، سوء استفاده از قربانی های مردم که توسط سران و رهبران و بزرگان صورت گرفت، مردم افغانستان را در حالتی قرار دادند که ابتکار دسته جمعی و حرکت دسته جمعی را از فرهنگشان کاملا دزدیده است. حتا جوانان ما نتوانستند از حقوق مشروع شان دفاع کنند. حالت مردم افغانستان به مریضی می ماند که انستیزی شده باشد. به همین دلیل است که دوباره وارد شدن مردم در میدان عمل در افغانستان نیاز به شرایط خاص دارد که این شرایط فعلا در افغانستان دیده نمی شود.
داکتر بشردوست درباره ی سفر اروپایی خود به کابل پرس می گوید من در سویدن از طرف کمیته ی همبستگی مردم سویدن و افغانستان دعوت شده ام. وقتی موضوع سفر قطعی شد، سایت های اینترنتی انجمن ها و نهادهای مردم در اروپا را تا جایی که توانستیم یافتیم و بدون تبعیض قومی، زبانی، منطقه ای و....به همه ایمیل روان شد. در این سایت ها هم ننوشته که حلقی پرچمی ، هزاره تاجیک و... است. هدف دیدن هموطنان با هر گروه، اندیشه، مذهب، قوم و ...که هستند است. من فقط برای شنیدن می روم و امیدوارم هموطنان یا همنوعان با من به عنوان یک بشردوست برخورد کنند. فارغ از مسایل قومی تنظیمی دین ایدیالوژی و ملیت.
من به عنوان بشردوست این حق را برای افراد قایل هستم که بگویند از فلان مذهب، قومیت، تنظیم هستند، چگونه زندگی کرده و با چه زبان صحبت می کنند. من مخالف این هستم که کسی را به زور به بهشت ببریم.
آنلاین : http://ramazanbashardost.com/s...