صفحه نخست > دیدگاه > آیا اوغان جرمن توانایی رهایی از شر دروغ نویسان را دارد ؟

آیا اوغان جرمن توانایی رهایی از شر دروغ نویسان را دارد ؟

مزاری
همرسانی
  • mail
  • google
  • linkedin
  • printer
  • reddit

در بین این جمع کاخ نشین وحدت چی که یکدیگر را از راه پنهانی که جز شیخ و ملا و چند رسوای دیگر بلد نیست چنین تکریم و تقدیر میکنند : بانوی گران سرشت ، خانم مبارز ، آفرین به شیر دادن والایت ، نخبگان بزرگوار، اهل قلم و فضل ، مسـولين گران ارج و غیره و غیره .

دوستان سلام ! دیروز یکی از دوستانم ضمن احوال پرسی بفرمود که ، یادت هست دو سال پیش کامران میرهزار پخته های دانشمند عالیقدر ، رومان و داستان نویس شهیر کشور اوغانستان را به شاخی باد کرده و داستان "نازی جان همدم من " را بدو جمله خلاصه کرده بود ؟ گفتم ، آری ! گفت ، به سایت اوغان جرمن و پندار برو که کامران خواب هفت گاو چاق و هفت گاو لاغر را دوسال پیش دیده بود و ما بخیال قحط سالی گندم ها را بدون خوشه انبار نموده بودیم .

با کجکاوی و دل ناخواسته به سایت دروغ پردازان غار نشین که از برکت زنجیر پیچ بودن دروازه اش ، کسی را یارا و مجال نزدیک شدن به ماهرویان پشت ابرهای تیره سانسور اوغان جرمنیان نیست ، داخل صفحۀ سایت شدم . به به که چی قلم پردازی هایی ، چی ناز و فخر فروشی هایی ، چی دانشمندانی و چی اکادمیسن هایی که عالم و آدم را به حضور خویش وادار به رکوع نموده و زمین خاکی را مجبور ساخته اند منت کشد که ایشان بر رویش قدم رنجه نموده اند . در بین این جمع کاخ نشین وحدت چی که یکدیگر را از راه پنهانی که جز شیخ و ملا و چند رسوای دیگر بلد نیست داخل شده چنین تکریم و تقدیر میکنند : بانوی گران سرشت ، خانم مبارز ، آفرین به شیر دادن والایت ، نخبگان بزرگوار، اهل قلم و فضل ، مسـولين گران ارج و غیره و غیره .

در تالار این نخبگان بزرگوار ، اهل قلم و فضل ناگهان چشمم به نام کسی خورد که روزگاری به پشتیبانی شان سر پرخاش با میرهزار بلند نموده و در پایان نگاشته "داستان نويس، حافظه و دروغ!" اش چنین پیام گذاشته بودم :

... ولی در مجموع اکرم عثمان رانباید یک نویسنده عادی فکر کنیم . ایشان یک عمری برای همان مردمی که سواد ندارند ، نوشته اند . حال که شما ها جوان و با سواد شده اید نباید به ریش بابه بخندید ! آقای عثمان موقف خوبی در جمع نویسنده گان و فرهنگییان وطن ما دارند . نقد باید نقد باشد نه تحقیر !

به که چی اشتباه بزرگی را مرتکب شده بودم ! داکتراکرم عثمان ، کاندید اکادمیسن ، رومان نویس ، داستان نویس ، از جملۀ نخبگان بزرگوار ، اهل قلم و فضل بیکباره جرتکی و غرتکی از آب درآمده ، نوشته های دفاعی خود را از نقد آقای نبی عظیمی که بر رومان کوچۀ ما نموده اند ، در لجن زاری بدید خواننده گان گذاشته اند که در همسایگی و پهلویشان جناب حمید انوری به زبان مادری آقای عثمان تاخته و گوینده گانش را افراد فروخته شده و زیر دار گریختگی میخواند . آقای عثمان که خود سایت "فردا" را داشتندی ، چی انگیزه باعث شد که مانند داکتر صادق ناشناس کیش شخصیت خود را با نمایان شدن در پهلوی سیستانی ، غمخور ، نوری و انوری پاره نمودندی و به عارفی خوشه چین دسترخوان قبیله بنویسند :( دانشمند گران مایه و دانشورگران قد ، از دیر گاهی متوجه شده ام مشترکات زیادی بین دیدگاه های ما وجود دارد و من ازوجود این وجوه مشترک بخود میبالم و افتخار مینمایم . )

جناب داکتر صاحب ! این کدام وجوه مشترکیست که علاقه مندی شما را نسبت به عارفی پیوند میدهد و باعث بالیدن و افتخار شما شده ؟ عارفی که هر روز و شب خشک و تر را در دیگدان شرف حزبی ها میسوزاند و وحدت آهنین گذشته وشکستۀ امروزی خیالات خود را در آغوش پاکستان و امریکا میبیند وشما در والگای قلفک چپات حزبی ها در شهر کابل فخر میفروختید . این چگونه وجوه مشترکیست که شما را وادار به نوشتن این سطور نموده است ؟ واقعأ که گاهی وجوه مشترک عقده و تبارهم کرامات میکند . دوشخصیت با دو گذشتۀ کاملأ متفاوت امروز از وجوه مشترک سخن میزنند و با هم کسب افتخار مینمایند .

آقای کاندید اکادمیسن ! ما مورچگان آرزوی دیدار شما را در تلویزیون و اشتیاق شنیدن شما را از امواج رادیو در جبهات گرم حفاظت وطن از شر پاکستانی زاده ها داشتیم ، و شبهنگام که کمی سفیر گلوله ها خاموش میشد ، پنهانی زمزمه های شبهنگام میشنیدیم و منتظر آن بودیم تا نی ها گل کنند و ترخیصی اگر زنده ماندیم بگیریم و دکلمۀ شعرهای تانرا آشکارا ببینیم و بشنویم ، ایهات که همۀ آنچی شنیده بودیم و دیده از مردیست که با زوزۀ بادی مانند درخت خشکیده یی برگ می تکد و در پهلوی عارفی و نوری به نجوا می نشیند !

شما با نوشتن کتاب ضخیم "کوچۀ ما " ( الحق که ارزش هنری و معنوی آن بلند است نزد ما نسبت به آنچی نوشته کریستفر انگریز) ، انگشت انتقادی به حزبی ها وکاستی های رژیم کمونستی گذاشتید و کاری خوبی هم کردید ، درمقابل آقای عظیمی هم رومان شما را نقد کرد ، پس این جرت نوشتن روی کدام پرنسیب انتقاد و نقد بود که نوشتید ؟ آیا نوبت نوشتن رومان آن رنج ، درد ومصائبی که از پرتاب راکت های کور به شهر و دهات به مردم شهید پرور ما رسیده است خواهد رسید ؟ اگر دادخواهی و خونخواهی در صورت دعوای کوچۀ ما تبارز یافته ، نباید فراموش کنیم که دفع دعوا هم پیش حزبی ها و هم پیش ماست . اگر حزبی ها ما را به یک کشور فروختند ، شما ما را چهل کشور فروختید ! ما که شما را سرآمد دانش ، ادب ، وقار ، شکیبایی و برده باری می پنداشتیم .

جناب داکتر صاحب ! میدانم آنچی از قلم شکسته ام ریخته به وقار ، حیثیت و شخصیت شما ملالی نمی رساند و این چرندیات من فقط درد دل غمدیدۀ است که انتهای احترام و ادب را به سگ دروازۀ شما داشت . میدانید یک شب سیاهی با دوست هم سنگرم که بخاطر دستگیری جمعه خان راهگیر راه بلخ ـ چاربولک ( فعلأ والی پکتیا ) در موضع مخفی ترصد میکردیم ، صدای شما را از امواج رادیوی جیبی ام شنیدیم که دکلمه میکردید : ( شمالی لاله زار باشه بما چی ++ زمستانش بهار باشه بما چی ++ شبم در پیره (پهره) و روزم به تعلیم ++ که یار جان انتظار باشه بما چی ) این زمزمۀ شما چنان بالای عواطفم تأثیر نمود که ناخود آگاه سرودم : (ده شارا دخترا باشه ده ما چی ++ ده طوی ها خاندنا باشه ده ما چی ++ شبم در موضع و روزم ده جنگ اس ++ اگه اخوان بلا باشه ده ما چی ) دوست همسنگرم که مشوق این سروده ام بود روز بعد در اثر چره های هاوان دشمن زخمی شد اما جان بسلامت برد ، ولی این شعر برای همیش به خاطرم حک شد و تنها آواز گیرا و طرز ادای دکلمۀ این چاربیتی محلی شما ، گرچی بار ها آنرا شنیده بودم چنان تأثیر ژرف بالای احساستم نمود که این شعر را سرودم و امروز با خواندن این"جرت" شما همان احساس ولی عکس آن برایم دست داد .

آقای کاندید اکادمیسن ! شما با سایتی در یک سفره نشسته اید که حتی پیام پیامگذاران را که مطابق پالیسی و مرام دلخواه شان نباشد با قیچی فولادی سنت نموده و باقی ماندۀ بی مفهوم و خونچکانش را هر جا و تاقچۀ که دلشان باشد هویدا مینمایند ، چی رسد به مضمون و مطلب . جالب تر اینکه خجالت هم نه کشیده ، دعوای ملی بودن هم میکنند . امیدوارم این نبشتۀ خاک آلود من باعث رنجش خاطر آن بزرگوار نشده باشد . امروز شما مربوط به خودتان نیستید که هر جا دلتان شد بروید و هرچی دلتان خواست بنویسید ، اگر میخواهید مانند داکتر ناشناس فلاکت زده نشوید ، از راهی که در پیش گرفته اید برگردید و با مردم خود آهنگ کوچه باغ بسرائید تا در دنیا و عقبا سرخ روی و سرفراز باشید . اینرا مردم گفته اند ( با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه ) .

داستان نويس، حافظه و دروغ!

"نازی جان همدم من"، نوشته ای از اکرم عثمان در فضای باز

سه شنبه 12 اوت 2008, بوسيله ى کامران میرهزار

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید
  • http://ahmadshahmassoud-orodbo...
    نقش ارد بزرگ و احمدشاه مسعود در تغییر نام افغانستان به خراسان 2
    *
    **
    ***
    **
    *
    با سلام

    دوستان نهایت محترم طوریکه خبر دارید پروسه تاریخ سازی پشتون ها چیزی نیست که از امروز و یا دیروز باشد. این قوم جعلی که از آن سوی سرحدات و توسط انگلیسی ها به کشور داخل شد کم کم نام کشور را نیز به افغانستان مبدل ساخت. این نام جایزه ارباب پشتون ها انگلیس بود به پاداش تمام خیانت ها و ادمکشی های این قوم. همین انگلیس ها که این قوم را مزدوران لایق و شتر چرانان خوب یافت این قوم را حتی به استرالیا نیز برای شتر چرانی برد. که امروز این قوم شترچران توبه حتی بومی های استرالیای را نیز کشیده است.
    اکبری از تخار
    *
    **
    ***
    **
    *

    بنده پیشنهاد میکنم،که اکنون همه دم از موکراسی وحقوق شهروندی میزند ،وتلاش می کنند که هریک نسبت به دیگری دراینگونه مفاهم مدرن سبقت گیرند،بیاییم آزادانه نام خراسان بزرگ وباختر وآریانای سابق رابه رفراندم بگذاریم که آیانام این سرزمین به همین نام قومی فعلی باشد <که بردل وقلب منی نوعی فارسی زبان سنگینی میکندوروزی چندین بار شنیدنش مرامی آزارد>ویا به یکی ازنامهای باستانی خودبرگردد تابتوانداز میراث فرهنگی،ادبی گذشته ای خود نمایندگی نماید،و تادیگران باما برسری مولاوابن سیناو... به منازعه ومشاجره برنخیزند،تازمانیکه نام این سرزمین تغییربه یکی ازنامهای باستانی اش نکند مطمءن باشید که بدرستی ادعای میراث داری .مفاخر فرهنگی ،ادبی،عرفانی،فلسفی خود نخواهیم توانیست.بالاخص تازمانیکه ای قوم ضدفرهنگ وفرهنگ براین دیارحاکم باشد

  • سلیمان صاحب :

    شما بیش یک گاو توله میزنید . بی فایده است . این شخص داکتر نت یا نصیر کامجو است . یک حزب جور کرده به نام حزب دموکراتیک خلق خراسان . قسمت بالایی افغانستان را میخواهد که به ایرانی ها تسلیم نموده ( خیلی ممنون ) بگیرد . مالخولیا , , خل , , از این حرف ها شده این شخص . وقتته ضایع ساختی .

    اری مزاری : بسیار پیش رفتی مقاله نوشته میکنی و او هم سر جرمن ان لین حمله کدی واو ری , و اکرم عثمان و نبی عظیمی و انوری این ها کی ها هستند , قبلاء ده کابل پرسس بودند ؟ . موفق باشید .

  • می گویند که زیر چادری جنگ نمیشود. راستی اعضای این گروه کی ها استند. " ارد بزرگ" از کجا پیدا شد؟ بعضی گپ ها شاید در آینده در افغانستان پیاده شوند؛ مانند حکومت پارلمانی، فدرال یا تجزیه؛ اما جای تعجب این است که این موضوع ها از طرف کسانی مطرح می شود که خودشان یا هزار ها کیلو متر از افغانستان دور استند ویا آنقدر گمنام هستند که شاید اگر خودشان را در آینه هم ببینند، خود را نشناسند. طرح موضوعات بزرگ با بزدلی به پیش نمی رود. برای " ارد بزرگ" می گویم که اگر به آن چیزی که می گویی ایمان داری برو به افغاستان و مردانه از طرح خود دفاع کن...
    آقای مزاری !
    در مورد جرمن افغان انلاین من کاملن با شما موافقم. تمام مسیر ها را بسته اند. اگر بخواهی نظری بنویسی، باید اول از خود عنصری و فرخی بسازی تا نظر ات نشر شود در غیر آن؛ یا جاسوس استی و یا هم جنایتکار و وطنفروش... من چند بار نظر نوشتم ، اگرچه به کسی توهین هم نکرده بودم، صرف بعضی موضوع ها را در میان گداشتم و به قسم پرسش از نویسنده خواسته بودم که پاسخ بگوید، اما نشر نشد..
    افغان جرمن انلاین مرا یاد همان پیر و مرید های که در افغانستان استند، می اندازد. وقتی به خانه ی پیر رفتی؛ اگر مریدش هم نباشی، باز هم باید مانند مریدانش خم خم بروی تا به پیر بی احترامی نشود و از شان اش کم نشود...

  • بهر حال مثل که اگر احمد شاه مسعود همرای بمب " الکمره عکس گرفتنا " کشته نمیشد " شهید و ابر مرد و بزرگ مرد و و و " نام گذاری نمیگردید به همین منوال نصیر کامجو یا " آرد بزرگ " که فقط فرشته حضرتی عاشقش است , برای نام گذاری خود ویا مشهوری خود که دست به ساختن خراسان زده است با پول احمدی نژاد جارو کش سرک های تهران ( شاروال تهران بود قبل از افتابه برداری خانمه ایی " چنین غتمه غتولی را راه نمیانداخت . اتفاقاء با این تبلیغات اخوندی " وظیفه ما گفتن است و بس " داکتر نت و یا نصیر کامجو استفراق همه را کشیده است بر خراسان و ایران و عرب و عجم و هرچه و هرکی که به غیر افغان باشند . نا گفته نماند که خدا به فارسی وان قدرت نته ورنه سگ های کوچه را هم سرچپه نعل خواهند زد . الپتگین و سبکتگین و غلوپ تگین هنوز یاد ما است که از حیرتان تا بنارس سر میبریدند و میکشتند و کله منار میساختند و و و و با خود تاجیک ها وقزاق ها و تاتار ها و ترکمن ها و منگول ها را یکجا نموده هی میدان گفته ( در واقعیت ) برای وصول " چنده " و یا " اسقاط " برای افاقه نفقه اولاد ها و اسپ ها و شتر ها و خرهای های خود راه میافتادند , , , ولی در انظار به این فقر و بی بضاعتی خود رنگ غیرت مندی داده لباس اسلام را در بر نموده اقدام بر بربریت و وحشت اندازی مینمودند . الخلاصه : میراثی که بر ما و شما مانده است از رهبران قبلی بین خود تقسیم کنید ببینید که چه به کی میرسد .

  • شنیدیم که شاغلی احمد شاه ابدالی 13 بار مانند شاغلی محمودغزنوی 17 بار به اندیا برای اسلام حمله نموده و بعد از دست بردن به خزاین معبد های سومنات همه دار و مدار هندو های دهقان و بی بضاعت را به قتدهار اورده بود و حیف و میل پای لچ های قندهاری نموده بود . مثلی که محمود سر گوبندر سینگ رهبر سیک های امرتسیر را در میان معبد گولدن تمپل امروزی بریده بود و این لنگوته که سیک ها بر سر خود میمانند نمونه از صداقت سیک ها به رهبرشهید شده ایشان و قوم خودشان است و در عین زمان نمونه از بربریت و وحشت و نوکر بودن شاغلی محمود غزنوی به عربها نیز میباشد . حالا از اینکه محمود دست قطالطریق های چون ابوالقاسم محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم عربی را از پشت بسته بود حرفی نداریم . . گرچه هر دو شمشیر بر گردن اولاد های غربا میگذاشتند و میگفتند که اگر اسلام نشود سر جگر گوشه ات را میبریم . . حالا از این هم میگذریم , وطن فروشی به عربها از زمانی رایج پیدا کرد که همه ذهناء نوکر اسلام شدند به خاطری ترس از دوزخ و به امید بهشت بدون اینکه عنعنات خود را و یا تاریخ هفت هزار ساله خود را محترم بشمرند . . میپرسم شاغلی محمود غزنوی برای افغانستان چه خدمتی کرده بود جز اینکه وقتی به افغانستان بود روز ها برای شکار که میرفت به جنگل با خود نان خوردن نمیبرد و در خیمه کوچی ها بزور داخل میشد و میگفت که من سلطان غزنوی هستم و گرسنه هستم و کوچی بیچاره بز لاغر خود را که با شیر ان اولاد خود را تغذیعه مینمود به نام افغانیت و مهمان نوازی ذبح اسلامی مینمود و با سطان میخوراند و سلطان عارقی زده دستی به شکم کشیده بروت های خودر را تاو داده از خیمه بدون تشکر بیرون میرفت ودر راه برگشت به قصر و قلعه و ارگا بارگاه خود عاشق یه بچه بی ریش به نام ایاز بدبخت و بی روزگار شده بود . وقتی پادشاه از هر قماشی که باشد این قدر سفله باشد کشور به قهقرا میرود نه به عرش معالی . دردی لگدی که اسلام توسط ملا عمر تازه گی ها به کون شما ها زده است به نظرم فرموش تان شده است . ذلت .

  • با بی خبر بودن ما از تاریخ دین سیک سلطان محمد غزنوی را از گناهان مرتکب شده اش و نوکری یرای عربها مبرا نخواهید توانست . این شخص روزی روزگاری وقتی در میدان جنگ خیمه میزد از عسکر خود میخواست که یک " من " نخ از گردن هندو بکشید . عسکر از شفق داغ شروع به گردن زدن اهل هنود مینمود تا عصر . . اگر باز هم از یک من وزن نخ ها کم میبود به عسکر امر ادامه گردن زدن را میداد . اصلاء محمود غزنوی برای ادامه ادم کشی های قاسم پسر هفده شاله هاشم به هندوستان حمله ها نمود و تاسف و سر افگنده گی برای همه افغانها ببار اورد .

  • ببخشیددرآن زمان که محمودحکومت میکردکشوری بنام اوغانستان وجودنداشت که باعث شرمندگی شمااوغاناشده باشد امروزاگرتاریخ هندرامطالعه کنی سیاه ترینروزبرای هندیها حمله احمدشاه ملتانی بوده که هنوزهم دودخانمان سوزآن روزهای تلخ تاریخ درفضای هندوستان درحرکت است ولی ازمحمودبه نیکویی یادمیشود شهرغزنی رادرسال 2013مرکزشهرهای اسلامی انتخاب کردندبا داشتن همین محمود ودانشمندانی که درزمانش میزیستند اماشهرقندهارهنوزهم مایه شرمندگی وسرافگنده گی ما وشما است امروزاگرنام ازاوغان ببری تراتروریست ادم کش جاهل وباهزارگونه نام دگرصدامیزنند....

  • سیک ها و هندو های غزنی را کی ها به نام غلام و کنیز به غزنی اورده است ؟ زیاد بحث بی فایده نکو .. مسلمان هستی , باش کسی به تو کار نداره در دزدی و خیانت پشتون و فارسی وان در جهالت از همدیگر کم نیستند . و همیشه اسلام و عربهای از هردوی شان استفاده نموده اند . افغانستان امروز به افغان احیاج دارد نه به هزاره و پشتون تاجیک و پنجشیری و قندهاری . خلاصه افغانستان در زمان محمود نامی داشته . منحیث افغان خوده به اقلیت ها نچسپان .

  • منظور این که با موجودیت 65 در صد اهل هنود و سیک ها در شهر چطور و یا با چه حرااتی میخواهید که شهر غزنی را به . . . اسلامی تبدیل کنید . و امروز این کشور به افغان نیاز دارد نه به مسلمان و نه به پنجشیری و نه به پشتون و نه به تاجیک .

  • حالا ابدالی و شاه شجاع و عبدالرحمن خان رفتند پی کارشان و ملاعمر گوشه نشین شده است و کرزی رفتنی است و کشور را پاکستان در حال تسلیم شدن است با فرستادن فوج جدیدی القایده به نام عسکر اسلامی اندونیزیا و عسکر مسلمان مالیزیا . خودت کدام ترکیبی داری که تمام قوم که در این کشور زنده گی میکنند به اینده امیدوار شوند , حالا ما نام موقتی ( قبرستان ) را برای این کشور انتخاب میکنیم .

  • سویته جان بسیارجاهل استی مانند اجدادت شماهرقدرکه تحصیل هم کنیدبازهم درسرخودهمان جهل قبیله رامیپروانید اگرشهرغزنه 65درصداهل هنوددارد پس چرابه انتخابات پارلمانی همه ازاقوام هزاره به مجلس راه یافتند.
    نمیدانم درزیرنام مستعارت کی خفته است هرکه باشد زن نیست خوب برای آرامش خاطرت یک شعرنوشتیم بخوان جانم
    کله هاخالیست
    کله هاخالیست خالیست آدم عاقل کجاست
    دشمن علم اند قبایل مردمش نائل کجاست
    من نبینم فردعاقل اندرون این قبایل
    همه اند فاقد دانش عاقلش فاضل کجاست
    پوچ گوید وچرندگربه لب آرد سخن
    صدرمجلس مینشیند جای آن جاهل کجاست
    جهل کندبرکشورما دونیم قرن رهبری
    تارها یابیم زجهل حل این مشکل کجاست
    ازلج وسرتنبه گی تابه فرق اندغرق همه
    غرق بحرجهالت عمق این ساحل کجاست
    حکمرانی می نمایند بربنیاد جعل وریا
    ازقبیله جعلکاری دگراین حاصل کجاست
    مسخ کردندازحسادت دشمنان تاریخ ما
    غفلت ما راببین و دشمنان غافل کجاست
    هرستم آید به ما ازدست خانان قبایل
    میکشیم ودم نیاریم جرئت دردل کجاست
    کرزیان وطلبان اند دشمنان دین وملت
    این غلامانِ دله رارحم برسائل کجاست
    سنگ انصاف نیست شد از ترازوی جهان
    عدل از کی تو بجویی حاکمان عادل کجاست
    میکُشد آخر ترا گر واسطه سازی خدا
    ترس نباشد ازخدایش رحم آن قاتل کجاست
    راست گفتن جرم باشد درزمان ماکنون
    راستگوزولانه گردد دروغگوباطل کجاست
    رخت خودبستم راهب تا روم زین جهل به دور
    جستجو ی شهرعلمم راه آن منزل کجاست

  • Kamran Mir Hazar Youtube Channel
    حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
    سابسکرایب

    تازه ترین ها

    اعتراض

    ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

    جستجو در کابل پرس