وداعیه با تلویزیون و شبکه جهانی آریانا افغانستان
نامه سر گشاده به دوست و برادر عزیزم آقای نبیل مسکنیار
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
هوالله
برادر عزیز و دوست گرامی ام جناب آقای نبیل جان مسکنیار رئیس و بنیانگذار تلویزیون جهانی آریانا افغانستان !
السلام علیکم و رحمته الله وبرکاته !
با تقدیم بهترین تمنییات و عرض احترام و محبت ، آرزو نداشتم تا بدینوسیله و چنین به همکاری و همرائی ام با شما و شبکه موفق و همه دل عزیز آریانا افغانستان پایان بدهم ، اما چه کنم که شرایط و جریانات متاسفانه به نحوی حادث میشود که انسان مجبور به این گونه اقدام میگردد . ( جدائی که ضرور است بیوفائی نیست ).
امیدوارم تا چند لحظه ی وقت گرانبهای خویش را صرف مطالعه ء این نامه و عرایضم نموده ، بر من منت گذارید .
به فحوای حدیث مبارک پیامبر گرامی اسلام که « الدین النصیحة » فرموده اند و همچنان مقوله ء علما و بزرگان تاریخ که علم تاریخ را بیان وقایع و رویداد های گذشته برای عبرت آموختن و پند گرفتن زندگان از تصامیم ، اعمال ، گفتار و کردار گذشتگان میدانند .
بنا" دراین نامه وداعیه با شما و تلویزیون شما ، با ذکر چند داستان و خاطره واقعی و نه چندان دور از زمان ما ، میخواهم توجه شما را پیرامون تصامیم سوال بر انگیز خود شما منحیث رئیس و مجری اولین شبکه جهانی بیرون مرزی افغانی جلب نمایم .
مرحوم شهید سردار محمد داود خان را با وجود مخالفتم بر بعضی تصامیم و سیاست های تباه کننده ملی اش ، او را بنده بعنوان یک شخصیت وطندوست و مسلمان پاک میدانم ، بتاریخ 11 حوت سال 1341هجری شمسی ضمن یک مکتوب سر گشاده دلائل استعفایش را از پست صدرات عظمی به مرحوم پادشاه وقت چنین تذکر میدهد : ـ
« به عقیده من از خدمت با صداقت مملکت و خدمت خلق ، مقدس تر چیزی نیست و اگر حیات برای یک انسان ارزشی دارد ، بازهم ارزش و قیمت آن در همین است وبس . اما این عقیده ( مخصوصا" در پست های حساس و پر مسوولیت ) تا زمانی ارزش دارد که اشخاص بتوانند طور شایسته وظایف و مسوولیت های اداری و وجدانی خود را انجام دهند ، ولی همین که یک شخص بفهمد و حس کند که نظر به معاذیری ، دیگر قدرت ایفای و ظیفه را ندارد و بازهم بوظبفه دوام بدهد ، به عقیده من گناه است ...
پس از تجارب چندین ساله در خدمت این مملکت و با فهم حقایق اوضاع مملکت ، بازهم اگر چوکی صدارت عظمی راغنیمت شمرده و به این وظیفه دوام میدهم ، نه تنها از اعتماد شما سوء استفاده کرده ام ، بلکه بر خلاف اصل عقیدوی و هدف زندگی خود رفتار کرده خواهم بود ...»
استاد بزرگ سخن ، شاعر بی بیدل و سخنسرای شهیر و پر آوازه قرن مان ، مرحوم استاد خلیل الله خلیلی چه زیبا ندای دارد بر جوانان دردمند و پر احساس وطن که : ـ
کشور آزادگان ناموس گاهفخرتست
کار بازی! نیست ناموس نیاکان وطن
جزخدا و خاک پنداردگر افسانه است
این حقیقت را شنو از حقشناسان وطن
آری ! برادر عزیز آقای مسکنیار ! همکاری حدودا" یکساله ام ( تقریبا" از بدو تأسیس شبکه جهانی ) با تلویزیون جهانی آریانا افغانستان نه بر اساس شهرت طلبی ، خود خواهی و یا عقده گشائی صورت پذیرفته است ، بل بخاطر تعهد و رسالتی انجام پذیرفت که بنده و همه جوانان مسلمان این وطن در دفاع از عقیده ، آزادی و مردم دوستی داریم و مجبور و مکلفیم تا با استفاده از وسائل مناسب ، شریف و ملی در راه آرمانهای مقدس و ملی ملت بزرگ خویش ، از این وسائل ارتباط جمعی ، چون یک حنجره و تریبیون در خدمت ملت خویش قرار داشته باشیم .
چنانچه استاد بزرگوار مرحوم خلیلی میفرمایند و بر ما و شما ، همه دست اندرکاران مطبوعات و نشرات و خلاصه عام مردم ما ندا میزند که « هوشدار ! و آگاه باش که
" کار بازی نیست ناموس نیاکان وطن " » .
واقعا" هم چنین است و زمانی که خداوند بزرگ لطف و کرم میفرماید و بنده ای را مورد نوازش قرار میدهد ، به او قدرت ، ثروت ، امکانات و وسائلی را در اختیارش قرار میدهد تا او در قبال شعار و ادعا یش ، عمل ، اخلاص و صداقتش و خلاصه طینت حقیقی و واقعی اش مورد آزمایش ، امتحان و آزمون قرار گیرد .
هستند بسیار شخصیت های ، زمانیکه بر مسند قدرت ، شهرت و ثروت قرار ندارند ، شعار و ادعا های شان چیزیست ، ولی و اما زمانیکه آنها به قدرت ، ثروت ، شهرت و امکانات و وسائلی دست مییازند ، همه ی آن شعار ها و ادعا ها را بدست فراموشی سپرده و برخلاف آنچه میگفتند و مینوشتند ، عمل میدارند .
بنده از مدت تقریبا" یکسال بدون کدام طمع و توقع و یا تقاضای کدام معاش و پولی و یا کدام مقام ومنصبی ، صادقانه و صمیمانه با شما و تلویزیون جهانی آریانا افغانستان همکاری نموده ام ، و چنانچه خود شاهد بوده و شاید هم معترف باشید که نه تنها پولی از شما نگرفته ام ، بلکه برای تهیه گزارش ها ، مصاحبه ها و تدویر کنفرانسها و غیره ، بنده با آقای زبیر جان اکبری کمره مین ماهر و چیره دست با پول شخصی مان آنهمه مطالب را تهیه و خدمت شما فرستاده ایم .
افتخار دارم که نه تنها از شما در تلویزیون جهانی آریانا افغانستان کدام حبه و دینار ، اویرو و یا دالری اخذ نه نموده ام ، بلکه از جناب استاد گرامی ام آقای برهان الدین ربانی رهبر جمعیت اسلامی و دومین رئیس دولت مجاهدین نیز در طول تقریبا" هژده سال عضویتم در آن تنظیم جهادی ، هرگز و هرگز یک پول سیاه هم نگرفته ام ، در هیچ وقت و زمان بخصوص زمان استقرار نظام به اصطلاح اسلامی شان ، در هیچ پست سیاسی و یا چوکی دولتی کار نه نموده و معاش خور شان نبوده ام .
تا زمانیکه در راه خد ( ج ) و جهاد بودند ، همرای شان بودم ، ولی زمانیکه به بیراهه رفتند و از شعار ها و ادعا های اولیه شان کنار آمدند ، در سال 1992 م با کمونستان ائتلاف نموده ، در پی کودتا های متعدد ، بخاطر غضب و نگه داشت قدرت ، خون هموطنان بیگناه ما را ریختند ، گاهی کمونستان و ملیشه های گلم جم را جزء دولت اسلامی اعلام نموده و آنها را مسلمان خواندند و زمانی هم که آن جنرالان کمونست و ملیشه های بدنام با آقای گلبدین حکمتیار و مرحوم عبدالعلی مزاری شورای هماهنگی را ساختند ، آنها را بنام کافر خطاب داشته و جهاد !!!! را علیه شان اعلام نمودند ، دیگر از این قدرتخواهان معامله گر ، فرصت طلبان سازشکار و ارزش فروشان جهاد ، کناره گیری نمودم ، ولو این موقف و موضع گیریم در آن زمان باعث اخراجم از شورای مرکزی جمعیت اسلامی در آلمان و سلب صلاحیتم از مسوولیت کمیته فرهنگی آن تنظیم و خلاصه باعث انزوای سیاسی ام گردید ، ولی چرخ روزگار و دور زمان حقانیت مواضع و مواقف همه را روشن نمود .
باری از شهید قومندان احمدشاه مسعود که واقعا" بخاطر مبارزات دلیرانه و قهرمانانه اش در دوران جهاد دوستش داشتم ، در حین اولین و آخرین سفرش به فرانسه در کنفرانس بزرگی که حدودا" بیشتر از هزار هموطن ما در پاریس حضور داشتند وویدیو های آن تا هنوز هم هر جا موجود میباشد ، با عصبانیت و خشم میکروفون را گرفته واز او سوال نمودم که آیا این افواهات حقیقت دارد که شما با دعوت از جنرالان کمونست مانند آصف دلاور ، بابه جان ، نبی عظیمی ، و غیره میخواهید اردوی 20 هزار نفری اسلامی ؟؟!!! را بسازید و اگر این حرف حقیقت داشته باشد ، آیا فکر نه نمی نمائید که این کاریعنی سپردن مسوولیت تشکیل اردو ملی به جنرالان وطنفروش و ملحد کمونست در حالیکه نه این جنرالان و نه رهبران سیاسی دیروزی شان چون دستگیر پنچشیری ، سلیمان لایق ، کشتنمند ، بارق شفیعی ، غوربندی و غیره و خلاصه همه اعضا و رهروان حزب بدنام دیموکراتیک خلق هرگز و هرگز تا همین امروز نیز از عقاید الحادی و وابستگی ایدولوژیکی و سیاسی شان با متجاوزان بیرحم روس نادم و پشیمان نمیباشند ، این تصمیم شما یک جفا و خیانت بزرگ به اسلام ، جهاد و آزادی و خون شهدای مظلوم ملت مجاهد ما نمیباشد ؟
الته خود آقای مسکنیار میدانید که در آن لحظه چه همهمه و سر وصدای در آن جمع بزرگ طرفداران آن شهید بزرگ ایجاد نشد ؟ بعد از آن روز همه طرفدران آن شهید از بنده آزرده هستند ، ولی بازهم چرخ روزگار و دور زمان حقانیت مرا الحمدالله ثابت نمود .
مسعود به جواب من در حالیکه مرا خوب میشناخت با صدای لرزان که ناشی از عصبانیت آن شهید بود ، برایم که این حرف حقیقت دارد ، ما باید اردوی ملی را بسازیم ، من از استعداد !!! این جنرالان که تو نام گرفتی استفاده مینمایم ، ولی هرگز توپ و تانک خویش را در اختیار آنها قرار نمیدهم !.
مسعود خود شهید شد ، ولی کمونستان منافق با هزار حیله ونیرنگ جانشین آن شهید و همه مجاهدان راستین وطن گردیدند . متاسفانه همه تانک و توپ مسعود بنحوی از انحأ در اختیار این کمونستان در چوکات دولت دست نشانده ای آقای کرزی قرار دارد .
امروز وزارت های داخله ، امنیت و دفاع پر از آن وطنقروشان ملحد است و آنان در همه تار وپود دولت ، شوری و سنا ریشه دوانیده اند .
اما داستان استاد عزیزم آقای ربانی و استاد دانشمند آقای سیاف ، مجاهد بزرگ آقای مارشال ؟؟!!! فهیم ، جناب قانونی ، عبدالله ، ولی و ضیا مسعود و غیره چه شد ؟
جواب آنرا باز هم استاد عزیز مرحوم خلیل الله خلیلی میدهند : ـ
بر مسند اجلال کسانیکه نشستند
پیمان تو و عهد خداوند شکستند
میثاق به اهل ستم و کفر ببستند
با غیر ببستند و ز احباب گسستند
از یار بریدند و ببستند به اغیار
بنده ازجمعیت اسلامی و همه آنها بریدم ، چنانچه شما بعد از یک عمر فعالیت و خدمت در حرکت روم ، با انحراف ، سازش و جفای آنان با آرمان ملت شان با آنها مقاطع نموده و از در مخالفت پیش آمدید.
همچنان بنده بیشتر از دهسال با هفته نامه وزین و ملی امید منتشره آمریکا همکاری مینمودم ، گرچه با بعضی پالیسی ها و سیاست های نشراتی آن چندان موافق نبودم ، ولی آن هفته نامه را یگانه و منظم ترین نشریه افغانی میدانم .
با وجود اشتعال جنگ های شدید قلمی در عرصه های مختلف ، بخصوص بعد از نشر کتاب « افغانستان در پنچ قرن اخیر » بقلم مرحوم میر محمد صدیق فرهنگ ، تا مضامینی غلیظ قومی و ادعای اکثریت و اقلیت ، برادر بزرگ ! ، واژه های « افغانی و افغانستانی » و غیره که نه تنها در امید بلکه همه نشرات چاپی ، صوتی و تصویری آن روزگار زرق و برق خاص داشت ، الحمدالله در طول آن مدت طولانی یک حرف ، یک سطر و یک مقاله ، مضمون و مصاحبه ای از من وجود ندارد که گواه قومگرائی ، سمت ، منطقه و زبان پرستی و غیره باشد ، این را چلنچ میدهم .
اما با وجود صحبت های زیاد با برادر بزرگوارم جناب آقای قوی کوشان مدیر مسوول پر تلاش این هفته نامه پیرامون این موضوعات ، زمانیکه متوجه گردیدم ، پالیسی و سیاست نشراتی شان به اصطلاح خود شان دفاعی ! ، ملی ! و شراقتمندانه ! است ، خاموشانه بدون جنگ ، تبلیغ ، ابراز مخالفت ، توطئه ، دسیسه و غیره از کنار شان دوری گزیدم .
گرچه میدانم برادرم قوی کوشان بر من قهر اند و از نزدم آزرده ، اما چه کنم که مجبوریت ملی ، اخلاقی و دینی ام چنین بود .
هفته نامه امید شاید ناخواسته در این جنگ ها و مخالفت ها کشانیده شده و مجبور ربه دفاع ! باشد ، اما بنده از جنگ ، فتنه و تضاد قومی ، زبانی ، سمتی ، منطقوی ، تباری و مذهبی نفرت دارم و بیزارم .
چرا این چیز ها را در این وداعیه ام خدمت شما عرض میدارم ، بخاطریکه مانند یک برادر ، یک مسلمان ، یک هموطن و بخصوص یک همکار صمیمی و مخلص و به اصطلاح خود شما یک نماینده تلویزیون همه دل عزیز و جهانی آریانا افغانستان در آلمان ، خدمت آن برادر ادای دین نموده باشم ، چرا که متاسفانه شاهد و گواه هستم که شما نیز دارید آهسته آهسته آگاهانه و یا نا آگاهانه رو به سهو و خطا و لغزش گذاشته اید .
دو داستان کوتاه را پیرامون مرحوم شهید سردار محمد داود خان که همین اکنون بخاطرم آمد خدمت شما و خوانندگان عزیز هموطن تقدیم میدارم تا تداعی کننده بهتر موضوع و مطلب مورد نظر باشد : ـ
روزی از روزها که طبق روال عادی و پروگرام یومیه ام بدیدار و خبر گیری از بزرگان شهر ما ، خدمت حضور شخصیت برازنده ، دانشمند آگاه و دلسوز جناب مرحوم داکتر صاحب علی احمد خان پوپل وزیر اسبق معارف و معاون صدراعظم که واقعا" شخصیت جذاب ، مهربان ، پاکنفس ، قانع ، با علو طبع و استغنای نفس در اپارتمان محقری در شهر ما با همسر بیمار و فلج شان زندگی مینمودند ، وجاهت و بزرگی ، تدین و دانش از سیماو کردار و گفتار شان هویدا بود و بنده اکثرا" بخاطر احوال گیری و بخصوص شنیدن نظریات ، تحلیل ها و خاطرات شان ، زود زود به منزل شان میرفتم ، نشسته بودم ، جناب ایشان داستان جالب و بسیار تکاندهنده ای از خاطرات زندگی خویش را قصه نمودند.
چنانچه همه دانشمندان و سیاسیون وطن میدانند ، مرحوم داکتر صاحب علی احمد خان از دوستان و نزدیکان و یکی از معتمد ترین شخصیت ها برای مرحوم سردار محمد داود خان بودند .
به گفته و ادعای داکتر صاحب مرحوم ، شهید سردار محمد داود خان با وجود صفات خودخواهی ، لجاجت ، سر تنبگی و گاهگاهی حرف نا شنوی ، پاکترین فرد خانواده محمدزائی بود که هرگز شراب نمی نوشید ، هرگز عیاشی و چشم چرانی نکرده بود ، پاکنفس ، با خدا ، نماز خوان و عابد بود .
از تجمل و پول پرستی ، ثروت اندوزی و حیف ومیل بیت المال نفرت داشت ، ساده می سزیست ، در لباس ، خوراک ، تفریح و سیر وسیاحت معتدل بود .
« مرحوم داکتر صاحب قصه نمودند زمانیکه بنده در دوران جمهوریت بعنوان سفیر کبیر درشوروی ( مسکو ) ایفای وظیفه مینمودم ، در عین وقت سفیر سیار و غیر مقیم چند کشور اروپای شرقی مانند رومانیا ، هنگری ، و غیره نیز بودم .
روزی مرحوم سردار محمد نعیم خان برادر و نماینده با صلاحیت و خاص سردار محمد داود خان در امور خارجی که مشغول دیدار از هنگری بود و بنده نیز بخاطر استقبال و همراهی شان به بوداپست پایتخت آن کشور رفته بودم ، از من خواستند چون میخواهند حرف مهمی را با من در میان بگذارند ، لطفا" در بیرون از ساختمان سفارت در حویلی باهم نشسته و صحبت نمائیم .
چون آن زمان امکان ثبت و شنیدن مکلمات در داخل ساختمان از سوی استخبارت کشور های اروپای شرقی زیاد بود ، ما هر دو در حالیکه بخاطر سردی هوای بیرون بالاپوش های گرم بجان داشتیم ، زیر یک درخت میز و چوکی گذاشته و ضمن صرف چای او برایم در حالیکه از شدت غصه به گریه افتیده بود مرا بنام وزیر صاحب ( مرحوم داکتر صاحب پوپل با خنده میگفتند ، در حالیکه بنده سال های زیادی دیگر وزیر نبودم و به حیث سفیر ایفای وظیفه مینمودم ، ولی هر دو برادر هم سردار محمد داود خان و هم نعیم خان مرا همیش و تا آخر عمر بنام وزیر صاحب مورد خطاب قرار میدادند ) خطاب نموده و اظهار داشت که شما که از جمله نزدیکترین و معتمد ترین شخص به برادرم هستید و من شما را یگانه کسی میدانم که آغا گلم ( اکنون فراموشم شده است که مرحوم داکتر صاحب اسم خانگی مرحوم داود خان را که مرحوم برادرش نعیم خان اظهار نمود چه بود ـ ناصری ) حرفهای او را خواهد شنید .
به لحاظ خدا شما آغاگلم را بفهمانید که تصامیم و کار هایش نه تنها خودش و همه ای ما و فامیل ما را ، بلکه تمام ملت و مملکت را بالاخره تباه و برباد خواهد نمود .
من بار هاست که به آغاگلم تمام مشکلات و جریانات خطرناک ملک و مردم را بیان نموده ام ولی مثل اینکه او هیچ توجه نمی نماید ، او را یک حلقه افراد بیسواد ، جاهل و عقده ای در محاصره خویش دارند ، حتی به من در این روز ها هدایت داده که هر چیزی که میکنید با وحید جان ( وحید عبدالله ) لطفا" اول مشوره نمائید !
داکتر صاحب مرحوم پوپل میگفتند ، سردار نعیم خان مرحوم در حالیکه اشک میریخت میگفت به والله من که سالیان زیاد وزیر خارجه بودم اگر این بچه بیسواد ( وحید عبدالله ) بحیث سکرتر چهارم کدام سفارت هم مقرر مینمودم .
داکتر صاحب با تأسف و تأثر بیان نمود که بنده در حالیکه با دقت حرف های نعیم خان را گوش مینمودم ، به او گفتم وقتی رئیس صاحب جمهور حرف شما را گوش ننماید و توجه نفرماید ، پس به حرف های من چگونه گوش خواهد داد ؟ با آنهم وعده نمودم تا در سفر به کابل این موضوع را با مرحوم سردار محمد داود خان در میان بگذارم ، اما افسوس که این مجال میسر نگردید و آنها همه در اثر کودتا ثور شهید شدند . »
عین مطلب را در آخرین سال جمهوریت سردار محمد داود خان ، دگرجنرال عبدالکریم خان مستغنی یکی از همکاران و یاران نزدیک مرحوم سردار محمد داود خان در کودتا 26 سرطان 1352 هجری شمسی ، که نمیدانم ایشان هنوز هم در قید حیات اند یا به رحمت حق پیوسته اند ، چرا که تا جائیکه از دوستان زیادی سوال نمودم جنرال صاحب که سالیان زیادی در شهر فرانکفورت زندگی داشته اند ، ولی اکنون هیچکس از آنان اطلاعی ندارند ، بهر صورت جنرال مستغنی نیز طی نامه ای مشهوری قبل از تقررش بعنوان سفیر در خارج ، خطاب به مرحوم سردار محمد داود خان ضمن بر شمردن مشکلات حاد و خطیر جاری کشور و عدم توجه جدی و اساسی بر آنها ، در محاصره بودن شخص رئیس دولت در حلقه تنگ چند مرد خودخواه ، بیسواد و عقده مند را حامل اصلی این بدبختی ها و بی توجه ئی با امور کشور و مردم قلمداد نموده و از نتایج وخیم و زیانبار و تباه کننده آن شدیدا" هوشدار میدهد .
آری آقای مسکنیار ! بنده نیز امروز بنا بر حکم وجدان ، دین دینی ، ملی و علاقه و محبت ایکه به شما برادر عزیزم دارم ، برادرایکه پیوند دوستی و مودت میان مان نه از امروز بلکه در دوستی و رفقات صمیمانه و برادرانه ی پدران مرحوم مان ریشه ی دراز و عمیقی دارد ، مجبور شدم تا منحیث یک دوست و همکار صادق و با جرئت شما با تذکر چند مثال زنده ی تاریخی، شما را توسط این نامه متوجه حرف ها و حقایقی نمایم که بنظرم بسیار حیاتی ، مهم و سرنوشت ساز برای شما و بخصوص این شبکه جهانی تلویزیون آریانا افغانستان و خلاصه ملت و مردم شریف مان میباشد .
چنانچه خود شاهد و آگاه هستید ، از چندین ماه بدینسو با تحولات جدید در سطح فعالیت های نمایندگی های تلویزیون جهانی آریانا افغانستان ، بار ها از شما خواسته ام تا در انتخاب افراد و همکاران جدید و همچنان محتویات برنامه ها توجه جدی تر و عمیق تر بفرمائید ، چه رسالت و مسوولیت بزرگ ملی و دینی ما در چوکات نشرات و تبلیغات رادیو ها ، تلویزیون ها ، نشرات چابی و یا انترنتی امروز دفاع از عقاید پاک و اسلامی ملت ما ، ارزش های خجسته ملی وطن ما و آزادی و استقلال ، مردمسالاری و حق خودارادیت ملت شریف و مبارز ما در افغانستان میباشد و بس .
تنها با وسائل مشروع و پاک میتوان به اهداف بزرگ و مقدس ملی ، دینی و مردمی دست یازید .
تأسیس نمایندگی ها و استدویوهای متعدد که فاقد پرسونل مسلمان ومتدین ، آگاه ، رسالتمند ، ملیگرا ، وطندوست و آزادیخواه و حریت پسند باشد ، نه تنها باعث بیشرفت و گسترش مثبت و مفید فعالیت های این شبکه نمیگردد ، بلکه خدای ناخواسته با نفوذ افراد بدنام ، منحرف با ایدیولوژی های مزخرف ایسم های دیروزی شان ، اشخاص ابن الوقت ، فرصت طلب ، استفاده جو و غیر ملی و دینی ، در نمایندگی های این شبکه ، باعث بدنامی ، انزوا و فاصله ما از ملت و مردم مسلمان ما و خلاصه شکست و رسوائی میگردد.
متاسفانه و با کمال هزاران درد و دریغ که با وجود صحبت های زیاد تیلفونی و شفاهی با شما عزیز ، و با وجود وعده های جدی تان مبنی به توجه بر این حساسیت های مهم و سرنوشت ساز ، بازهم ما شاهد حضور شخصیت های عجیب ، ضعیف ، بدنام ، استفاده جو ، متلون المزاج ، شهرت پرست و قدرتخواه که به هیچ ارزش عقیدتی ، ملی و اخلاقی پایبندی ندارند ، در کنار شما و نمایندگی اروبائی شما میباشیم .
افراد متذکره متاسفانه از چنان شهرت بد و منفی نه تنها در سطح اروبا و آلمان ، بلکه شهرهای که زندگی مینمایند ، و حتی قوم و فامیل خود شان بر خور دارند ، که منفور و مطرود همه اند .
هر که یک بار با اینها معامله و یا رابطه ای داشته اند ، با کمال تاسف ، پشیمانی و سرخوردگی از حقه بازی ها ، دروغ و فریبکاری ها و بد معاملگری هایشان تا به امروز نادم و سر افگنده ای انتخاب خویش اند .
شما خود که شخصا" در آخرین صحبت تیلفونی مان برایم اطمینان دادید که شما اکنون اینها را خوب شناخته ودرک نموده اید ،و به مجرد سفر به آلمان شما دست ها و پاهایشان را از شبکه جهانی آریانا افغانستان قطع مینمائید ، ولی چنانچه همه شاهد اند شما متاسفانه بیشتر از پیش در دام و دانه و تارهای چال اینها بند مانده و تسلیم شده اید .
مگر برخورد غیر اخلاقی و ضد ملی و بدور از سویه تلویزیونی آقای اصف وردگ در اولین مجلس علنی و تلویزیونی حرکت ملی اصلاح کافی نبود تا شما از انتصاب بزرگوارانه او توسط شخص خود شما در این حرکت بزرگ ملی ، سرخورده و پشیمان میگردید ؟
برخورد شخص احساساتی مانند آقای وردگ ، شخصیت ایکه حتی در سطح شهر و مسجد شهر خویش از هیچ ارزشی بر خوردار نمیباشد ، حمله غیر اخلاقی و بدور از چوکات معمول و متعارف سیاسی در مقابل پرده تلویزیون جهانی بر شخصیت بزرگ و عالم مبارز دینی و سیاستمدار نامدار چون استاد پروفیسور داکتر عبدالستار سیرت و یا دانشمند گرامی جناب پوهاند داکتر عبدالله کاظم و غیره شخصیت های بزرگ ملی و سیاسی کشور ما ، فقط بخاطر اسم و نام حرکت که گویا باید به زبان پشتو باشد تا پشتون ها احساس مظلومیت !!! و حقارت !!! نه نمایند .
بنده و شما و همه مردم شریف ما میدانند که همچون افراد مداری و حقه باز با استفاده از احساسات پاک مردم شریف ما چگونه و چرا میخواهند تا با اشتعال جنگ های خانمانسوز قومی و زبانی ، حقارت شخصیتی خویش را پنهان نمایند .
در حالیکه استاد بزرگوار جناب پروفیسور سیرت واضحا" و صادقانه از نیات برباد کننده ای گردانندگان مغرض و مغرور کنفرانس بن در مورد رد انتخاب جناب خود ایشان بریاست مؤقت اداره انتقالی و انتخاب مرد دلخواه شان بعنوان نماینده آن قوم و مربوط آن سمت که گویا حق زعامت ! ملت افغانستان بنام شان رقم خورده است ، خود از مظلومیت همه ملت ما چه پبشتون ، چه تاجک ، چه ازبک و یا هزاره در مورد از دست دادن حق خود ارادیت و آزادی انتخاب ملی شان درد دل میفرمایند ، جناب نماینده جدید و همکار نو شما از مظلومیت تنها یک قوم!!! گلو پاره میفرماید .
فاعتبرو یا اولی الابصار
همچون برخورد نا شایسته ، ضد ملی و اخلاقی این گونه افراد باید فورا" فردای آن با انتشار یک بیانیه مبنی بر سلب صلاحیت چنین شخصیت های نامطلوب در آن حرکت ملی پاسخ داده میشد ، ولی با کمال تأسف دیدیم که شما به این آقا هدایت میدهید که لطفا" زودتر به آلمان رفته و ترتیب و تنظیم مجلس دوم !!! را در آن کشور بگیرید ! .
بنده که بار ها با شما ، و دیگر بزرگان این حرکت صحبت نموده ام ، گرچه با صراحت از عدم اشتراک رسمی ام در این حرکت و همه حرکت های دیگر سیاسی روی ملحوظات شخصی معذرت خواسته ام ، اما از روی دلسوزی و همدردی با حرکت های جوان ، مستقل و ملی افغانی بعنوان یک شخص مستقل و غیر وابسته همکاری مینمایم ، عرضم همین بود و است که تدویر اجلاس آلمان چه در شهر فرانکفورت و یا هر کجای دیگر توسط پول داماد آقای وردگ شما را به وابستگی غم انگیز و منحرف کننده ای مواجه خواهد ساخت که این حرکت در آغاز و بدو تأسیس اش بخاطر نفوذ و حضور همچون شخصیت ها حتما" و به یقین کامل با انحراف ، بدنامی و خدای ناخواسته شکست و ناکامی مواجه خواهد گردید .
وابستگی اقتصادی با هرکه باشد مضر و تباه کننده است ، مخصوصا" حرکت های سیاسی ملی که تازه با به عرصه حیات سیاسی میگذارند ، اگر دستنگری و وابستگی اقتصادی داشته باشند ، زود منحرف و تباه میگردند .
شما با وجود وعده ای بررسی به این موضوع ، متاسفانه تا به امروز کدام اقدام عملی و جدی ننمودید و به پیشنهادات بنده که با مصارف نا چیز خود اعضأ و نمایندگی تلویزیون جهانی آریانا افغانستان در یک سالون محقر میشود این مجلس یک یا دو روزه دائر گردد ، که در آن صورت هیچ کس از هیچ شخص و یا افرادی منت دار نمیباشند ، هم متاسفانه بی توجه گذشتید .
به نظر من نقش مخرب آقای آصف وردگ را خود هرچه زودتر از دیگران درک خواهید نمود، اما دیگر آن وقت بسیار دیر خواهد بود ، هم برای شما و هم برای حرکت ملی اصلاح و هم برای شبکه جهانی آریانا افغانستان .
سپردن مسوولیت نمایندگی تلویزیون جهانی آریانا افغانستان در آلمان را به آقای سید حکیم سپاس به نظر من با وجود آن صحبت های ترددیه خود شما پیرامون شخصیت وشهرت !! آقای سپاس در سطح آلمان ، برایم واقعا" جای بسیار تعجب و شگفتی میباشد .
همه هنرمندان و کسانیکه با ثبت سی دی و یا دی وی دی ها در آلمان سر و کار داشته اند ، خاطرات جالب و شونیدنی از کارنامه های آقای سپاس دارند .
بیانیه ء آقای سپاس در شب کنسرت جشن نزدهمین سلگرد تاسیس تلویزیون آریانا افغانستان منعقده سالون شهر کلن بیانگر سطح پاهین فرهنگی وی میباشد.
بنده که بار ها با وجود تقاضا های برادرانه شما مبنی بر پذیرفتن نمایندگی تلویزیون آریانا افغانستان در آلمان آنرا محترمانه رد نموده و نپذیرفتم ، اصلا" واقعا" هیچ کدام علاقه و دلچسپی به این کار نداشته و ندارم .
اما تقرر افرادی چون آقای سپاس و یا آقای وردگ را در سطح نمایندگی ، بنده منحیث همکار سابقه دار شما اصلا" هیچ گونه توجیه کرده نمیتوانم الا یک انتخاب بیجا و مضرر که نتایج سوء آن عنقریب برای خود شما آشکار خواهد گردید .
از اولین ابتکارات آقای سپاس در چوکات شبکه جهانی آریانا افغانستان ، گشودن دروازه این تلویزیون برای بدنام ترین و منفور ترین یاران و دوستان کمونست عقده ای پرچمی و خلقی اش مانند خانم سهیلا اصغری ، ظاهر هویدا ، خانم پرستو ، رحیم مهریار ، عبیده جوینده و غیره میباشد که واقعا" جای بسیار درد و افسوس است .
دعوت از خانم سهیلا اصغری ـ پرچمی شناخته شده و بدنام که شمع هر بزم بوده و میباشند ، یا بلند نمودن خانم پرستو و رحیم مهریار در کنسرت تجلیل از نزدهمین سالروز تأسیس تلویزیون آریانا افغانستان ، فکر مینمایم شما و تلویزیون جهای آریانا افغانستان را به همان سرنوشتی مواجه خواهد ساخت که متاسفانه دوست عزیز و رفیق گرامی و صمیمی ام آقای نعیم جان جوانبخت مؤ سس و رئیس تلویزیون جهانی آریانا ـ که از شهر اسن آلمان در سال 2005 م به نشرات دوساعته خویش از ورای شبکه های جهانی ایرانی آغاز نموده بود ، مواجه ساخت .
همین خانم اصغری پرچمی با پرچمی بدنام و شناخته شده ای دیگری بنام آقای فروغی و تیم همفکرانشان ، در یک شب خاطره ای !! با هنر نمائی !! های همین خانم پرستو و آقای مهریار ، آقای مددی ، و ده ها هفکر و هم عقیده ای دیروزی شان در حزب کمونستی و دولت دست نشانده روسها ، تا صبح بخاطر افتتاح تلویزیون جهانی آریانا ، بزم آرائی و پایکوبی نمودند .
نشرات تلویزیون آریانا به ابتکار آقای نعیم جان جوانبخت براه افتید ، با وجود هوشدار های بنده و سائر هموطنان با درد و مسلمان و بر حذر داشتن نعیم جان هراتی از همکاری و همیاری این رفقای استفاده جو ، فرصت طلب ، فاسد الاخلاق و منحرف دیروزی ، کار نشرات تلویزیون با پالیسی خاص این گروه براه افتید .
متاسفانه بعد از حدودا" یکسال نشرات این تلویزیون ، فعالیت های آن بنابر مشکلات اقتصادی قطع گردید ، ولی این تیم منحرف و دست پرورده ای رژیم کمونستی بخصوص آقای فروغی و سهیلا اصغری ، با مهارت و تر دستی خاصی ، تمام آرشیف تلویزیون آریانا را کاپی نموده و آنرا با خود به سرقت بردند .
امروز همه این فرهنگیان !!! انتظار داخل شدن به یکی از شبکه های جهانی را میکشند تا با مواد دست داشته و تجربه ای شان در خدمت سرکار باشند .
آری ! متاسفانه امروز همین آقای سپاس که عمرش را در همکاری با همین طبقه و گروه سپری نموده است ، در کمال بی مسوولیتی دروازه این تلویزیون را هم بروی این فرهنگیان !! باز نمود که عاقبت شما و تلویزیون شما بهتر از سرنوشت آقای جوانبخت در تلویزیون آریانا و یا سرنوشت شهید احمد شاه مسعود که از استعداد !!! کمونست ها استفاده مینمود ، ولی توپ و تانکش را بدست آنها نمیداد ، نخواهد بود .
روزی یکی از بزرگان سیاسی افغانستان سوگمندانه ابراز مینمودند که یکی از بدبختی های سیاستمداران و دست اندرکاران مطبوعاتی ما را عدم استقرار فکری شان تشکیل میدهد .
آن بزرگمرد دلیل آن را هم عدم اعتقاد و پایبندی این افراد به اراده خداوندی و منافع بزرگ ملی افغانستان میدانستند.
فلهذا بخاطر همین ملحوظات ذکر شده در بالا و همچنان محتویات ضد ونقیض نشرات تلویزیون آریانا افغانستان که بارز ترین آن فراهم نمودن زمینه برای مخربترین و منحرف کننده ترین فتنه ای بزرگ استعمار که همانا تحریف دین زیر نام دین توسط اشخاصی مانند آقای محمود وثیق که متاسفانه با وجود هوشدار ها و بر حذر داشتن شما توسط علمای بزرگ و نامدار کشور ، بازهم زیر دفاع از آزادی ؟؟!! عقیده ، بدان مبادرت میورزید ، مرا واداشت تا در کمال احترام و محبت از ادامه همکاری با شما و عضویت در تیم تلویزیون اریانا افغانستان معذرت بخواهم .
موفقیت و کامیابی شما را ارزو دارم و تا وقتی در راه حق هستید ، حق ( خداوند لایزال و خالق ذولجلال ) همراه شما و شبکه جهانی شما باد .
عرایضم را با این شعر زیبا و پر معنی شاعر بزرگ و پر آوازه ای زبان فارسی ، حضرت کلیم کاشانی میخواهم خاتمه ببخشم : ـ
بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
آنهم کلیم با تو بگویم چسان گذشت
یکروز صرف بستن دل شد به این وآن
روز دیگر به کندن دل زین و آن گذشت
با عرض ارادت و محبت
برادر شما ویس ناصری
یادداشت :ـ نشر این نامه بنا بر مشورت جنابان پروفیسور داکتر حیدر داور ، آقای محمد امین لودین و داکتر علی احمد لودین مبنی بر مشورت حضوری با شما پیرامون پالیسی ها و انتخاب همکاران جدید تان ، برای چندین هفته بتأخیر افتد .
چون این مأمول تحقق نیافت ، آنرا اکنون ناگزیر نشر مینمایم . / ناصری .
پيامها
5 دسامبر 2007, 03:41, توسط نوروزی
آقای ناصری بانوشتن این نامه ثبات وپایداری فکری خویش را به اثبات رساندید اینکه در مدت مدید شما از جمعیت اسلامی بریدید دانسته میشود که نزد شما عضویت دریک سازمان ویاحزب وسیله ایست برای خدمتگذاری برای ملت ومردم.
ایکاش که هرکس مانند شما چنین درک داشته باشد خودم بعنوان یک جمعیتی چنین صفت را درخویش نمی بینم باید هرجوان مومن ومتعهد به آرمانها شهدای این ملت چنین صفت را پیداکند که بتواند بمجرد دیدن خطاها واشتباهات عمدی ازسوی رهبری باید باآن سازمان وداع کند. متأسفانه که در افغانستان ما چنین فرهنگ وجود ندارد من باوجودیکه خودم یک جمعیتی هستم اما به هیچ صورت خودرا نتوانسته ام ازتعصبات حزبی نگاه کنم اگر ساده تر بگویم که این یک مرض بنده شده است که هرچه استاد بزرگوار انجام داده عین صواب است وهرچه که حکمتیار انجام میدهد عین خطا
واین رهبران هم بااستفاده ازفرصت وامکانات تنظیم ها وسازمانها را مثل خانه شخصی خویش فکر کرده اند وخودرامالک الرقاب مردم میدانند.
من به جز از شیخ محسنی دیگر یک رهبر تنظیم را ندیده ام که گفته باشد من نمیتوانم بیش ازین رهبری راپیش ببرم بفرماید یک برادر دیگر بجای من هرگز هرگز
این رهبران همه خودرا العیاذ بالله درجایگاه پیغمبران قرارمیدهند که تاآخر عمر باید ازاینها کورکورانه تقلید کرد.
بناء این عمل شما را در دنیای مدرن امروزی یک اقدام خیلی عادی ودرعین حال یک درس عبرت برای کسانیکه میخواهند ازراه تشکیلات سازمانی به بک قدرت دیکتاتورمآبانه دست یابند میتوان تلقی کرد
امادر دنیای ماافغانها کاریست خیلی ناروا بخاطریکه ما باید در هرراه که میرویم باید ازآن برنگردیم که این مصیبت خیلی جانکاه مردم ماشده است.
هرچند من مسکینار را فاقد صلاحیت های رهبری از اول میدانستم ژست های مسخره آمیزوادا های تقلیدی او از شهید سردار داود خان به هیچ صورت نمیتواند از او یک رهبر ملی بسازد
به همان ترتیب که ادا ها و حرکت های تقلیدی یکعده از دستیاران شهید مسعود نیز مانند داکتر صاحب عبدالله ویا برادران مسعود شهید به هیچ صورت آنهارا نمیتواند که مسعود بسازد.
سخن زدن به سبک شهید مسعود وازاصطلاحات وتکیه کلامهای عامیانه آن شهید بزرگوار کار خیلی خوب وپسندیده است اما اگر بخواهیم که بااین تقلیدها کسی را صلاحیت دار رهبری بدانیم به هیچ صورت من موافق نیستم جای مسعود شهید برای همیش خالی است وخالی خواهد بود
بهمان ترتیب اعاده رهبری به سبک داود خان باچند مصاحبه آقای مسکینیارنیز نمیتواند ازوی یک رهبر مانند داود خان بسازد.
بهرترتیب برداشت ما ازمحتویات این نامه همین است که شما دارای یک فکر واندیشه اسلامی بوده و به هیچ صورت با عناصر خلق وپرچم ونوکران کا گی بی سابق سر سازش ندارید ونمیخواهید که باریکر آن مردم درماسک دیموکراسی ظاهر شوند این عمل شما قابل ستایش است نه نکوهش
6 دسامبر 2007, 05:37, توسط صبور
آقای ناصری را نمیشناسم اما بعضی موضعگیری هایش در این نوشته مرا به این میرساند که خود این جناب هم چندان به پوست پاک نیست. اول به خاطر هژده سال خدمتش به جمعیت اسلامی باید چلیپایی به پیشانی ایشان زد. ایشان بسیار اشتباه میکنند که اگر تصور کنند که وطنفروشی و خیانت و جنایت جمعیت بعد از ورود به کابل آغاز شد. این حزب مرتجع و تایک اندیش و خاین بر اساس همین ماهیت کریه اش بود که وقتی به قدرت رسید یکچنان محشری را برپا ساخت. مگر در جریان جهاد این حزب کم مردم و جنبش ضد روسی را از پشت خنجر زد؟ مگر داستانهای هولناک جنایات این حزب در جریان جهاد را نخواندهای؟ مگر این حزب همیشه با مجاهدین مربوط دیگر تنظیم ها هم در "جهاد" نبود؟ خودت که در آن حزب بودی چگونه این جنایات را فراموش میکنی؟؟؟؟
و سوال دیگر مگر این حزب بیش از یک دهه کامل در جیب "آی اس آی" و "سی آی ای" قرار نداشت؟ مگر این حزب به خاطر مزدوری اش به پاکستان نبود که از حمیدگل رئیس سابق آی اس آی درخواست کرد که برایش اردو بسازد؟؟؟؟ کسی فریب شعار های فریبنده ضد پاکستانی امروزی اش را نمی خورد.
و خودت در حالیکه از یکسو ظاهرا به علت خیانت جمعیت از آن بریدی اما بازهم رهبر آنرا به این صورت مورد خطاب قرار میدهی: "جناب استاد گرامی ام آقای برهان الدین ربانی رهبر جمعیت اسلامی و دومین رئیس دولت مجاهدین"!! این عجیب است!! اگر او و حزبش را خاین و قاتل میدانی چطور به خود اجازه میدهی که یک قاتل را "استاد گرامی" بنامی؟
و در مورد مسعود که هنوز هم او را "قهرمان" میدانی، مگر وی تا آخرین روز با جمعیت "جنایتکار" نبود؟ مگر در جنگهای کابل که ظاهرا خودت مخالف آن هستی این فرد نبود که قومانده میداد؟ مگر وی نبود که در جریان جهاد با روسها ساخت و در حالیکه کل کشور در آتش جنگ ضد روسی میسوخت با آنان معامله کرد و راه سالنگ را برایشان باز گذاشت که مهمات و تجهیزات به کابل برسند تا مقاومت در سایر نقاط کشور سرکوب شود؟ مگر همین مسعود گدی گک فرانسه نبود؟ مگر بعد با رژیم خونخوار ایران نساخت؟ همین مردکه حتی با گلبدین فاشیست دست دوستی نداد؟؟؟؟ پس با وجود اینهمه چطور میشود او را قهرمان نامید؟؟
من از تلویزیون آریانا افغانستان دفاع نمیکنم، این تلویزیون بعضی برنامههایی هم نشر میکند که عق آور هستند، اما در مجموع بین تلویزیونهای خصوصی افغانستان بهترین موضع را مقابل جنایتکاران و خاینان و دولت مزدور کرزی دارد. آقای مسکینیار، شکیب علومی و چند تن دیگر بالحن غیرمعمول به تمامی جنایتکاران افغان میتازند و آنان را به همان اسمی که شایسته شان است یاد میکنند و این مورد قبول نه تنها من و اکثریت مردم ماست. اگر این تلویزیون توانسته که جای پایی بین افغانهاباز کند بخاطر همین چند برنامه محدود آنست که قوله جنایتکاران را هم بلند کرده است.
من فکر میکنم خودت عمدتا بخاطر پاره شدن ماسک ربانی و سیاف و فهیم و قانونی و عبداله و اسماعیل و دیگر خونخواران وطن بوسیله مسکینار است که ناراض هستی اما دودش از جای دیگر برآمده!!
متاسفانه وقت بیشتر ندارم که به صدها مورد دیگر در نامه ات که سوال برانگیر اند بپردازدم.
6 دسامبر 2007, 05:54, توسط صبور
"بنده بیشتر از دهسال با هفته نامه وزین و ملی امید منتشره آمریکا همکاری مینمودم"
فراموشم شد که کسی که ده سال به یک نشریه خاینان همکاری کند و حالا هم آن نشریه بدنام و خاین پرور را "وزین و ملی" بنامد و گرداننده معلومالحال آن کوشان را بستاید، باید به ماهیت خودش شدیدا شک کرد.
"امید" نشریه جمعیت است، حزبی که خودت در موردش نوشتهای:
"در سال 1992 م با کمونستان ائتلاف نموده، در پی کودتا های متعدد ، بخاطر غضب و نگه داشت قدرت ، خون هموطنان بیگناه ما را ریختند ، گاهی کمونستان و ملیشه های گلم جم را جزء دولت اسلامی اعلام نموده و آنها را مسلمان خواندند و زمانی هم که آن جنرالان کمونست و ملیشه های"
و مینویسی که: "از این قدرتخواهان معامله گر ، فرصت طلبان سازشکار و ارزش فروشان جهاد، کناره گیری نمودم"
اما آقای کوشان و "امید" هنوز هم با این "قدرتخواهان، فرصت طلبان و...." کار میکند و برای آنان تبلیغ میکند و مخالفان رامیکوبد، پس شرم نیست که این نشریه را "وزین و ملی" نامید؟؟ کدام ملی؟؟؟ (اگر منظورت مُلی باشد، من حرفی نداردم!!)
کسی که با آنانی که "خون هموطنان بیگناه ما را ریختند" هنوز هم کار کند، جز نفرین و لعن دیگر مستحق چیزی خواهد بود؟ و قهرمان مولی خودت هم از زمره همن کسانی بود که هم در ریختن خون هموطنان بیگناه دست داشت و هم سوراخ های کلان دیگری در شخصیتش داشت.
6 دسامبر 2007, 08:25, توسط B.popal
با عرض محبت به کابل پرس?.نامه سرگشاده افای ويس ناصری عنوانی اقای مسکينيار گرداننده tv اريانا.اقای ناصری شما خودراچنان پاک منزه وبي الايش معرفی کرده ايد که حتی ملايکه اسمانی حسرت پاکی شما را ميخورد.از نظر بنده کسی که پانزده سال باسازمان منفوری چون جميعت ويا حزب اسلامي .......وغيره ارتباط داشته بايد از جنايات انها هم جواب ده باشد.انتقاد شمااز tv اريانا نميدانم به چه علت است در حاليکه tv اريانا انعکاس دهنده دردها و غم های مردم چه درزمان خلق و پرچم وچه در زمان گروه های جهادی ميباشد. از نظر شما اقای وثيق اسلام را تحريف ميکند شمامنحيث يک مسلمان وهم کاسه ربانی وسياف چه خدمتی به مسلمانان کرده ايد ؟ مردم بيچاره افغان ازشما سردمداران جهادی جز درد غم ويرانی وخون هيچ خاطره ديگری ندارند.شما و امثال شما از دين مقدس اسلام هيولای وحشت ونابودی در اذهان مردم ساخته ايد در حاليکه اقای وثيق انعکاس دهنده واقعی ايات قراني است وبرای شنوگان خويش محبت دوستی برادری وعدالت را توصه ميکند.
6 دسامبر 2007, 08:57, توسط B.popal
با عرض محبت به کابل پرس?.نامه سرگشاده افای ويس ناصری عنوانی اقای مسکينيار گرداننده tv اريانا.اقای ناصری شما خودراچنان پاک منزه وبي الايش معرفی کرده ايد که حتی ملايکه اسمانی حسرت پاکی شما را ميخورد.از نظر بنده کسی که پانزده سال باسازمان منفوری چون جميعت ويا حزب اسلامي .......وغيره ارتباط داشته بايد از جنايات انها هم جواب ده باشد.انتقاد شمااز tv اريانا نميدانم به چه علت است در حاليکه tv اريانا انعکاس دهنده دردها و غم های مردم چه درزمان خلق و پرچم وچه در زمان گروه های جهادی ميباشد. از نظر شما اقای وثيق اسلام را تحريف ميکند شمامنحيث يک مسلمان وهم کاسه ربانی وسياف چه خدمتی به مسلمانان کرده ايد ؟ مردم بيچاره افغان ازشما سردمداران جهادی جز درد غم ويرانی وخون هيچ خاطره ديگری ندارند.شما و امثال شما از دين مقدس اسلام هيولای وحشت ونابودی در اذهان مردم ساخته ايد در حاليکه اقای وثيق انعکاس دهنده واقعی ايات قراني است وبرای شنوگان خويش محبت دوستی برادری وعدالت را توصه ميکند.
25 دسامبر 2007, 15:55, توسط م.و.ی
مدت زیادیست که ایشان در باند جمعیت فعالیت داشتید . سوال این است که آیا قبلآ جمعیت اسلامی به ویژه ربانی خوب بودن که شما با ایشان فعالیت داشتین یکسال نه دو سال نه پانزده سال . نه واضع است که این ها سادیسم دارند که از اول وازل در خون شان زرق شده و بوده ولی شما آقای ناصری تازه هوشیار و مسلمان شده اید مگر جواب خداوند را میدهی هزار که سری خود را به زمین بکوبی .و باز هم این حکایت و شکایت را برای کی عرض کردی که خودی آن شخص یک مبارز
دو آتشه ویک تجاراحساسات مردم بیچاره ماست مسکینیار به همرزمان شعله جاوید و یاپرچم خود چه کرد که با مردم ماویا شما کند .درد خود و سر کل خود را دوا نمی تواند از شما را چطورخواهدکرد . یا مثال دیگر حسن امیری( سیغانی) در برنامه جشم انداز که طفلان مکاتب را مسموم می ساخت این جنایات از ذهن مردم پاک نمیشود روز حساب مردم یخن تانرا میگیرند هزار که از این توبه ها کنید. بلی یک راه دارد که خود کشی کنی آن هم اولادهایتان را اولاد جانی مینامند .
ظــلم سر ملت ظلم سر فامیل آینده خود آدم است خدا از شما خاینین انتقام ما مردم را بگیرد .
5 دسامبر 2007, 06:49, توسط جوانشیر از کابل
در نبود این جناب :
یکدسته برآنند که افسوس « کسی » رفت /
قوم دگر مدعی آنکه « خسی » رفت /
رندان خرابات ولی جمله برآنند /
کر مزلبه و گند سیاست « مگسی » رفت
6 دسامبر 2007, 16:56, توسط پرتو
انتقاد جدی من بر آقای مسکینار اینست که تا حال چرا فردی به بدنامی و با گذشته سیاهی چون ویس ناصری را در آن تلویزیون اجازه داده که کار کند. فردی که جنایتکارانی چون مسعود و ربانی استادانش بوده باشند، به هیچوجه نمیتوان وی را سالم و پاک دانست.
24 دسامبر 2007, 20:22
بخدا او مردم خودی مسکینیار و دارو دسته اش پاک نیستن به لحاظ خدا بازی نـخورید صرف مورد تآیید CIA وخلیل زاد هستن وبس غافل نشوید من نامم را نمی گیرم آنها خودشان میدانند که من کی استم این آقای که در بالا نوشته راست میگوید دروغ نمیگوید .هوشیار شوید که از شما دیگر استفاده نشود .
25 دسامبر 2007, 16:14
آقای پرتو آیا شما مسکینیار لینن پرست که نشان لینن را در پیش سینه اش میزدو در مسکو کته کته میگشت میشناسید یا نی که انتقاد سالم از او میکنید . او مردم به لحاظ خدا و قران نگذارید که از احساسات تان 30 سال دیگراین مسکینیارهاو همجو کسان استفاده کنند. بازی نخورید .این که ویس ناصری با مسکینیار وداع کرد پرابلم پول است که هر کس از دیگری زیاد تر میخواهد و بین خود جور نامدن. من در بین شان تقریبآ هستم اسمـم را نمی گیرم که برایم پرابلم میشود . ولی این را صمیمانه و اسلامی میگویم که به حرف های مسکینیار و هم دستان شان بازی نخورید بخدا جگر آدم در میگیرد که مسکینیار دیگر چه میخواهد بس است تا چه وقت یکروزی امیری هم با مسکینیار سری پول جنجال شان میخیزد . شما شاهد باشید .
2 جنوری 2008, 06:35
تمامی این نوشته ها معلوم است که از برادران عقده یی پشتون در خارج که با واقعیت های افغانستان آشنایی ندارند، نوشته شده است. دوستان اول اینکه اقای ناصری جمعیت را ترک نکرد بلکه جمعیت او را از خود راند چون این آقا طوریکه از نوشته هایش هم معلوم است یک انسان بی عقل، بنیادگرا وپر توقع است.
دوم اینکه این دوستان اگر امروز به افغانستان تشریف بیاورند وببینند که یگانه امیدی که برای مردم افغانستان باقی مانده است جمعیت واعضای جمعیت میباشد. چون حکمتیار وطالبان وحشی های خونخواری هستندکه برای سیاست وحکومت ساخته نشده اند بلکه با آنان تا اخر عمر هر کسی که از افغانستان باشد بجنگد. برادران تشریف آورده از آمریکا اکثرا" مردمان خوب هستند اما مردم افغانستان امیدشان را به آنها نیز از دست داده اند. جمعیت با داشتن اعضای معتدل وروشنفکر مثل داکتر عبدالله، یونس قانونی، احمدضیا مسعود، احمد ولی مسعود، امرالله صالح، صالح ریگستانی، فهیم خان، استاد عطا وصدها عضو دیگر که با تمام مشکلات شان بهترین سیاستمداران عملی (نه خیالبافان) در عرصه سیاست افغانستان میباشند، آینده افغانستان را رقم خواهد زد.