صفحه نخست > دیدگاه > ناگفته هایی از نيکپی

ناگفته هایی از نيکپی

زماني تحت سيطره زمامداري نادرشاه وظاهرشاه تمام داروندارش رابه يغمابردند وکوچکترين توجه نيزصورت نگرفت . جالب است دره يي با اين عظمت وبزرگي نه مکتب ومدرسه يي ، نه خدمات صحي وکلينک درماني ، نه شهروبازاري ، نه يک انچ سرک کانکريت وقير، نه يک گروپ روشنايي برق ونه کتاب وکتابداري دارد.
سيددربندکي
يكشنبه 25 دسامبر 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

نيکپي ساحه ي وسيعي که از دوشی الي علاقداري تاله برفک تا قله هاي بلند کوه هندوکوش امتداد يافته ويکي ازدره هاي زيبا ، سرسبز، پرنفوس واما مانند اکثرمناطق هزاره نشين کشور- غريب ، بي بضاعت وعقب نگهداشتنه شده کشورمحسوب ميگردد . زماني تحت سيطره زمامداري نادرشاه وظاهرشاه تمام داروندارش رابه يغمابردند وکوچکترين توجه نيزصورت نگرفت . جالب است دره يي با اين عظمت وبزرگي نه مکتب ومدرسه يي ، نه خدمات صحي وکلينک درماني ، نه شهروبازاري ، نه يک انچ سرک کانکريت وقير، نه يک گروپ روشنايي برق ونه کتاب وکتابداري دارد. اين دره طي نزديک به دوقرن دراسارت حاکمان مذهبي که کمتراززمامداري شاهي درظلم وستم وتاريک گري وتاريک انديشي کوتاهي نکرده اند، معصومانه وغريبانه جان داده اند . ( ستم سيدها برهزاره ها طي قرون متمادي ظالمانه وجبارانه ادامه داشته وطي اين مدتها هزاره ها بهاي سنگيني پرداخته اند. ) درين مدت آ نچه که ازچنگ ودندان جبارانه خانواده شاهي باقي ميماند وطوفان گونه درحلقوم سران مذهبي فروميرفت ونابود ميگرديد.

به ادامه تغییر نام در ولایت های شمال افغانستان، تلاش های زیاد در طرف حکومت های استبدادی صورت گرفت تا دره نیکپی را به دره شکاری مسمی کردند. ولی ظهور روشنفکران مشهور، نویسنده ها و افراد شناخته شده از نیکپی، نام دره نیکپی را دوباره احیا کرد.

تاله وبرفک - چهارباغ ، سيآب ، رباط ، دره کيان ، لختوغي ،لربابه جي ، کزتوغي ، علم علي ، سياقول پايان ،کلان گذر، سياقول بالا، قره زغن، جمسید ( معدن مشهورومعروف طلا ي قره زغن درين قريه واقع گرديده که بيش ازيک دهه سيد منصورنادري بااستخراج وحفریات خود سر نيمه عصري ازطلايي منطقه درزراندازي وجمع آوري ثروت بادآورده استفاده هاي فراواني برده است.

سه پسته ، باغ زاغو، شترجنگل، ، سریلر زیمیرکه، چقورک ده ، پیش سوموچ، سرییلر لوبیه، کنکجک لوبيه ، پی کوتل خیلر، عزیزدین از قریه های دره نیکپی است.

همچنان دره های تورموش، زاروغه، اسکار، وادو، کیان، اشرف، انگار و ده ها دره های خورد و بزرگ از دره وسیع نیکپی آغاز میگردند و در جو جغرافیایی ، مواصلاتی و فرهنگی این دره قرار دارند.

متاسفانه سرشماري دقيقي وجودندارد باآنهم تخمين زده ميشود که درحدود از پانزده تا بیست هزار نفر در این دره دارند که همه پیرو آیین اسماعيليه هستند وتلاشهاي يک دهه جناب آقاخان جسته وگريخته مکاتيب وخدمات صحي راه اندازي ومورد استفاده قرارگرفته وطي همين مدت مردم درامورداخلي ومسايل مذهبي خويش تاحدودي مستقلانه عمل نموده اند. اما دخالتهاي ماجراجويانه ومستبدانه سيد منصورنادري ، سيد حسام الدين حقبين که عملآ درمنطقه حضورفزيکي دارد وبه همکاري جنگ سالاران وتفنگداران که درحرم قدرت لميده اند دست ازماجراجويي ومداخله برنداشته وازوجود دلالان محلي درامورشخصي وفاميلي مردم مداخله مينمايند وتابارديگرمردم رادردامان خيانت وجنايت حاکمان محلي ومذهبي بي اندازند .

طوريکه قبلآ تذکرداديم در دره نیکپی ازمکاتيب رسمي ودولتي اثري نیست ومدرسه هاي خصوصي ومحلي بامخالفت سرسخت سيدهاي کيان واقع وکسانيکه بشکل ازاشکال درين مسيرقد مهاي برميداشت مورد غضب ، دسيسه وتوطئه آنان قرارگرفته ترور شده اند و یا مجبور به ترک وطن شده اند.
باآنهم تعدادي محدودي دراواخيرقرن هجده واوايل قرن نوزده کارهاي مثمري انجام دادند که شرح آن در مقال گنجایش ندارد.

سرود ورازدلي دو جوان نيکپي

بيا پيتو که رازي دل بگويم
بيا از شهيد و قاتل بگويم
غم ها و دردي نا گفته نيکپي
به هزار و دوصد دليل بگويم

اول آغاز کنيم و از شهيدان
بگويم قصه ي مردم حيران
بناليم تا خدا رحمش بيايد
ديگر اشکي نريزد ازيتمان

يکي بيوه بودوحيران مي ناليد
ديگشي ازپي يک نان مي ناليد
به گزتوغي و اسکار و سربيد
همه ازغمي شهيدان مي ناليد

بیا بیرار از شهیدو بگوییم
ز "برخوردار" و "آرزو" بگوییم
ارباب یوسفه "او" ده دان سگ دد
از جنایت سیدو بگوییم

ديدي مرد خدا سوي عدم رفت
همان غمخوارمردم شاه قدم رفت
دعاي مرد و زن نثار راه يشي
ثناخوانده سوي باغي حرم رفت

صفاي شاه قدم رنگين کمان بود
دلش مانند صخره ها کلان بود
نه تاجيک بود نه پشتون وهزاره
نه او در گروي قوم وزبان بود

چي معصومانه شاه قدم شهيد شد
سر منصورو جعفر روزعيد شد
ديگر مردم نديد خنده و خوشي
ضرري نيکپي ها نفع سيد شد

ديده د نيايي مو ليل و نهاره
گهي نازنازموکونه گاهي قاره
ديگرازغمي شاه قدم نناليد
زيارتشيره توغ کنيد مزاره

جواني نيکپي هايکجا شده يار
اميدي روشني پيدا شده يار
گذشت دوران ظلم وقتلي مردم
نگهباني همه مولا شده يار

سيد منصورچطوربخيله ديده
همه موگويه که قاتله ديده
سيد جعفر وهارون وسعادت
تمامشي بدتر ازجاهله ديده

ديده نيکپي چقه سنگي صبوره
دعا گوئيم سيد منصور بومره
به زوري علي و توفيقي امام
همه ي ظالم هاره گرگ مخوره

تمام نيکپي ها سرخ وسفيده
غم ورنج هاي زياده کشيده
سراي شهزاده در وکالت
سيدمنصوردوتن رايه خريده

بيا نيکپي بوري غوغاشده يار
د کابل شوروواه ويلا شده يار
سراي شهزاده را د يدي تو
سيدمنصورچطوررسواشده يار

مني مرد ما پرس وسوال شد
هزاربد نامي وغال ومغال شد
سيد ها را ديدي درانتخابات
زکابل رفت دردهلي اسهال شد

سرکوهي سياه گرد وغباره
خيالمه بادشده باران موباره
به سيدمنصوروحقبين وجعفر
خبري مرگ مفاجا ره مياره

سيدمنصورچقه رنگريزه ديده
موره روزهاي بدمگريزه ديده
دروغ موگويه وفتنه موکونه
غلا مي هند و انگريزه ديده

ديده دره نيکپي خيلي راه است
همه کوه وکمرسنگي سياه است
تمام نيکپي ها از دل مي ناليد
سيد منصورو جعفرپرگناه است

چرا کرزي بخيل و چشم چراني
هميشه سفسطه دروغ ميخواني
به روزهاي مهم وخاصي کشور
تو چند تا قاتله قت خو ميشاني

چپني رنگ برنگ پوشيدي کرزي
گمانم چرس وبنگ نوشيدي کرزي
قلنج بگيره و دل درد شوي تو
به نفع قاتلين کوشيدي کرزي

به کاري مملکت نکوشي کرزي
به هرجاموگويند بيهوشي کرزي
سيد منصوراگر در ارگ بيايه
الهي رخت غم بپوشي کرزي

ديده درمه گپهاي خوش موگويي
زخيانت وخورد ونوش موگويي
سيدمنصوره خوب رسواموکوني
غم دلهاي موره روش موگويي

سيد منصورچطورجاهله دلبر
نه تنها جاهله ، قاتله دلبر
خيانت و جنايت کرده بسيار
جفايش قصه يي آغيله دلبر

قيام از شيبرو کا لو نموشه
به خم چمي تي دالو نموشه
حقيقت را اگر نيکپي نگويد
بجاسوس هاي دوپالونموشه

چطور کشوري بي پرسانه ديده
علي موجي چوچه شيطانه ديده
قتي خوجه موگويه ومي خنده
گمان مو ياري پاکستانه ديده

علي موجي عجب خاهينه دلبر
موره با دشمنها ميشنه دلبر
اگرچي خيز موکونه تا وبالا
دراصلي آدمي بي دينه دلبر

علي موجي اگر امروز پيشه
پي پيدا پناه و قوم و خويشه
بلند ميخنده چرم ونرم موگويه
به باتين گرگي درلباسي ميشه

علي موجي بخيررسواشوه يار
خيانت هايشي برملا شوه يار
چلوصافي او را ازآب بکشيم
د سرشي غضب مولا شوه يار

ديده جوگشتوني آغيل موخوبه
همو مردمي گردو کيل موخوبه
نميتا نيم که يک تصميم بگريم
هموقوماي دل بي دل موخوبه

بيا ديده ازي آغيل بوريم مو
چکرزده لب ساحل بوريم مو
اول بوريم و اتحاد بوکونيم
پس ازآن برسرقاتل بوريم مو

الا ديده غم هاي دله روفتي
تواتحادي قوماي موره گفتي
دل و دلخانه ره تازه کدي تو
سخن گفتي ومثلي گل شگفتي

ميايم پس درين پيتو ميشنيم
تمامي زنگي دلها را ميچنيم
برويار زنده وصحبت باقي
بخير روزهاي آينده ميبنيم.

بااحترام زياد. گوينده ونويسنده/ سيد دربند کي

عکس ها از صفحه فیس بوک نیکپی

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • البرز- پلخمری

    پا سخ به جعلیات ودروغ های سادات ستیزانه
    (تحت عنوان سید در بندکی )

    خوا نندگان گرا می !
    در یکی ازسا یتها ی انترنیتی نوشته یی را (نا گفته های از نیکپی )به تاریخ 25 دسمبر2011 بوسیلۀ شخصی تحت نام (سید در بند کی ) تحریریافته بود،مرورنمودم.
    با توجه به انگیزه فوق خواستم تا لحظه یی اتهامات فوق راموردکنکاش قرارداده وبا روشن ساختن اذهان خوانندگان محترم وبطلان اراجیف ولاطائیلات این آقا که به اصل اصول نویسندگی پی نبرده ودقیقا که دوجلداز ادبیات معاصر رانیزمطا لعه ننموده است ، قضاوت خوانندگان گرامی را دراین راستامعطوف نمایم:
    قبل ازهمه ادعای تمام منا طق از باغ ملا شاه دو شی شروع تا گزار ،تغلوغ،دره گک،قریه کنده سنک، محل زندگی برادران دولتزی ،پل کنده سنگ ، دهن زارغه یی،قر یه زارغه،چهار باغ ،رباط،اسکار،بطرف راست دره کیان ،تختوغی ،گزتوغی ،مراد علی بای ،کلانگذر،شتر جنگل الا تا له وفرفک از دره اسکار الا چاردر ،همه این دره ها را بنام دره نیکپی ،یک ادعای واهی وکذبی بیش نیست.ثا نیأاین دره ها در طول تاریخ به دره کیان ونواحی مربوط به آن یاد شده است . کیان درمتون تا ریخی،منجمله شاهنامه فردوسی جایگاه روشن دارد.زیرا این دره، دره یی کوچکی است بنام قول رستم که درتپه یی مقا بل باغ حیاط وآسیاب مر حوم سید اکبرشاه معروف به ناظرصاحب موقعیت داردکه بنام سرتخته مشهوراست، که دراین تپه واین قول به محل بهارنشینی موصوف ، که دارای رمۀ بزوگوسفندبود،بوده است.که اکثرباشندگان این دره تا کنون به اشتغال دامپروری وما لداری بسرمیبرند.این قول رستم که دارای چشمه زلال است ،اکنون زریعۀادارات" امامتی " ( AKDN) جلالتمآب آقا خان چهارم تو سط( نل)بطورعصری بدسترس مردمان آن محل قراردارد،که درخور ستایش وتحسین است.
    هکذا داستان رستم ،چشمه رستم ،قول رستم از دره کیان ، تخت رستم درسمنگان که از آن به کرات در" شهنامه "یادگردیدده است.در حالیکه قوم نیکپی ودره های مربوط نیکپی برمیگردد به لشکر کشیهای چنگیزخان مغول که با دسته های هزارنفری که بنام هزاره که بعدأاین بقایای لشکر یان چنگیز که درمناطقی ازافغا نستان کنونی سکنی گزیدند،مثمی شدند که قوم نیکپی نیز به ادعا ی مورخین تاریخی برمی گردد بعد ازحوادث خونین مغولان .
    واینکه این نویسندۀ مدعی تاج وتخت ادعا داردکه ما، در گروسید بندگی بوده ایم،واین سا دات ما نع رشد ما شده است ،نیزیک ادعای عقده مندانه یی بیش نیست.
    به گواهی تاریخ (کوثرا لنبی )،جا گزینی سا دات در این دره ها برمی گردد به سال(710) حجری قمری ،با ورود جد بزرگ سا دات از جمله سا دات کیان ،سلطان سید احمد کبیرمعروف به شاه برهنه درشمشیرسنگ یکاولنگ بامیان درعهد امیر تیمورگرگانی است که وی نیز دراین محل به ملاقات سیدمشرف نایل وطوع ارادت او را بگردن می گیردوشاهدخت هلیمه، دخترخود را به عقد سید در می آورد.
    تا ریخ دقیق سکونت پذیری سادات کیان نخست دردره یی اسکاراست که مقا بل رباط موجوده مو قعیت داردکه تعداد از مردم نیکپی که متولی قبرشاه صا لح مشهور به ابدال که دراین دره است، متولی این قبربوده که بنام (گوروانها) معروف شدند ،که درحقیقت این سا دات کیان بنام سا دات اسکارنیز یاد می شوند. که دره کیان محل بهارنشین این سادات با عمله خود بوده است.که دراین دره ،جنگی بین پیروان سا دات ومردم توته، بو قوع می پیونددکه منجربه شها دت شاه صابر برادرسید شاه صالح معروف به ابدال میگردد که هنوزهم بقایای قلعه او درتپۀ مشرف بباغ شجاع خان معروف به شیرآغا موقعیت دارد. که براساس هدایت امیرآن زمان نا یب الحکو مه حکومت میر زا قلیچ خان از بک این منا طق را با حدود اربعه فوق به اسم سید شاه صالح "ابدال"صادرمی نماید.
    تا زمان لشکرکشی عبدالله امین برادرستاره سرخ باندشما ،مدعی حق وحقوق نیکپی که داروندارسا دات کیان را به رهنمای وهمکاری شما به یغما برده به کندزانتقال دادند که قبا لۀ فوق نیزجئزتلف شدگان آثارقیمتی بود .حدود اربعه آن شرقأ،باغ ملا شاه دوشی ،غر بأ آب تورموش ،شما لأ زیارت خواجه آمو دردهنه غوری جنو بأ دره چاردرکه اکنون نیزحویلی وزمین های زراعتی محترم سید منصورنا دری وخانواده اش موقعیت دارد.
    لذا با درنظرداشت دلایل فوق ومتون تاریخی دره این مناطق بنام دره نیکپی اصلا وجود نداردکه بدنه سایر دره هارا تشکیل دهد.
    محلات نیک پی نشین،دره گگ مقا بل گزاردوشی ، دهن زاروغه ،اسکار،کلان گذرشترجنگل،گل دره ،تلختان ،تلخیان وغیره که هیچ یک ازاین دره ها به نام دره یی نیکپی وجود ندارد.
    اما دره کیان که درقلب دره های دیگرما نند زلف خوبان ، در پیچ وتاب است که بسترمناسب جغرا فیائی را احرازکرده که دارای آب وهوای گوا را ودل نشین است ، این حدود اربعه شرقأ از سرمنگ ،آغاز وغربأ به باد قاق محدود می گردد. شمال شرق به دیوان وگلچین ،شمال قریه جات کمپیرک ، تودک ،شینه مسجد شلکتو،کوه گرد وجنگلک را احتوا میکند.جنوب سلسله کوه های کلی که از سر منگ آغاز، قره زغن الی دره وادوکه اهالی محترم شیخ علی در آن دره ودر قسمت آخری اش قوم شنگران زندگی دارند که هر دوقوم نیزدرعهد سید شاه صالح دراین دره مسکن گزین شده اند.
    ادعای بی پایه یی که این آقا نموده است ،گویا این سا دات کیان است که این مناطق را درفقرنگهدا شته است.
    باید به صراحت تذکر داده شودکه به اثتثنای یکنیم دهه ،که آغازآن سقوط حفیظ الله امین وانجا مش تسلط طالبان در سال 1998دراین ولا که با سوختن وکشتن وکوچ اجباری همراه بود که دراین تاریخ رادیوی بی بی سی تبصره کرد که "طا لبان در دره کیان هرجنبنده را را به رگبارگلوله بسته اند واین دره به دره ارواح مبدل گردیده است"،و قراراظها رات اهالی نجات یافته ازآن حوادث هولناک عده یی ازشما نیزدرقطارطالبان منحیث رهنما شرکت کامل داشتیند. خبرنگا ران تعداد کشته ها دراین دره را به 470 تن گفته اند که قتل خانواده سید منیرشاه اغا 9 تن، (سید شمس الدین شهید) با چهارفرزندش ،پسران خواهرش وخسربره آن، قوم شنگران 37تن درمسجدکیان ،ملا رجب آشپز، قربان تاله ، میر دولت, میر احمد پسر نوراحمد بای وغیره. که قبرهای دسته جمعی تشکیل شد و37 تن دیگراز قبیل ار باب علی داد خان کیان، ،ار باب قیوم، ار باب علی داد تلخیان ، دسته جمعی درکوتل رباتک توسط طا لبان به شهادت رسیدند که سپس اجساد شان در دامنۀ رباط به خاک سپرده شدند.
    حقیقت تلخ تاریخی که لشکریان جهل ودد با قساوت بینظیرنسل کشی توام بود ازیاد نمی بردکه سید منصورنا دری یکجا با شما در ولایت بغلان حاکمیت داشت . واما در حاکمیت سید منصوری نا دری که بد بختانه درمتن وبطن جنگ داخلی اتفاق افتاد کدام مرجع تمویل کننده وجود نداشت که بشماشهرخورشید ومدینه فا ضله تا سیس می کردودر این حاکمیت اکثریت قاطع کارگذاران نظامی وملکی قوم شما بود که به هیچ صورت از حسن خدمات وسنگرنشینی محمد حیدرخان ، امیر شاه خان ،ذکرعلی خان ،نوراحمد شهید، شاه قدم شهید ،سید مراد شهید ، شاه محمد شهید وغیره نا دیده گرفته نمی شوند که یاد شان گرامی باد.
    این مسئولیت دولتمردان است که علرغم کمک های جا معۀ جهانی باید سرک اسفالت می شد برق تمدید میگردید.مکاتب وشفا خانه ها احداث می شد. که این عدم توازن باز سا زی را همه یی وطندا ران گیله مند اندامید واریم که اولیای امودردراین مسئله تجدید نظرکنند وزندگی مردمان کشوررا بهبود بخشند.اما شما از یاد برده ایدکه محترم سید شاه ناصر نا دری وکیل دوره 11-12شاهی، مکتب کلانگذر ،رباط، کنده سنک ومکتب کیان را ازحکومت وقت امرتا سیس آنراگرفت وپولی کلینیک مجهزکلان گذررا که جوابگوی نیازمندی همان وقت وزمان بود،فعا لیت داشت .
    تا سیس مکتب دهاتی کیان درسال 1349 که اولین معلم آن مرحوم ملا بیژن بوددرتعلیم وتر بیه نسل جوان آن مرحله تا ریخی فراموش نا شدنی است ،شما فراموش نموده اید! ؟آیا خدمات صحی وفر هنگی سید منصور نا دری فرا موش ذهن مریض شما نیز نگردیده است؟که برای اولینبار به اعمار شفا خانه ضد موا د مخدربنام شفا خا نه رهنمای کیان اقدام کرد.که محتاطان ومریضان ازفاریاب ،جوز جان ، مزارشریف، بامیان وبدخشان درآنجا مراجعه واولین شفا خانه بود که ادویه تداووی ومواد غذای استندرد طورمجانی توسط محترم سید منصور نا دری پرداخته می شد که دوکتورعبد الوکیل بارک که فعلا در آسترلیا است متخصص عقلی وعصبی بوده ونقش سا زنده را درتاسیس و اداره آن شفا خانه داشت. وی دوکتورغلام محمد همت اشرفی را ترینینگ داد تا درغیاب داکتر صاحب بارک مریضان مواد مخدر را تداوی واین شبکه به ولایت بدخشان با سفرسیدمنصورنادری در آن ولا تعمیم بخشیده شد وداکترغلام محمد شش ماه کا مل در ولسوالی اشکاشم وشغنان ودریم ودرواز به خدمت مردم بود وبو دجه آن ازجانب سید منصور نا دری تامین می گردید.که اکثر معتا دان از مرض افیون نجات داده شد.
    در عرصۀ فرهنگی:چاپ وتجدید چاپ" دعایم الاسلام وتا ریخ خلفای فاطمی مصراز بودجه وی آماده وطورمجانی به دسترس مردم قرار داده شد.روزنامۀ حجت به نشرات آغازکردوایجاد کا نون فرهنگی حکیم ناصرخسرو،ایجاد گردید وسا لگرد های آن به گویندگی واصف با ختری دانشمند شهیرکشور در بین فرهنگیان آن زمان جا یگاه رفبیعی را احرازکرده بود. همچنان میتوان راه اندازی محافل مذهبی که سال دو مراتب به مناسبت سالگرد تولد وامامت نورمولانا شاه کریم الحسینی به اشتراک خبرگان کشور درکیان وکا بل با مصارف هنگفت صورت می گرفت ، یاد نمود .
    یاد بود از هزارم سالروز بوعلی سینا حجت اسماعیلی درکابل برای اولین بار به اشتراک استادان دا نش گاه واکادمی علوم آن زمان، تا سیس واعمارلیسه رهنمای کیان ، وایجاد کتا بخا نه مجهزمشتمل بر (3500)هزار جلد ازفعالیت های سید منصورنادری را روشنفکران افغا نستان فراموش نمی کند . واما ظلم واستبدادیکه ازجانب سا دات کیان به شخص خودت ویا اشخاص دیگر صورت گرفته به اثتنای دفاع مشروع از خود ، چه است؟اگر مشخص توضیح دهید ، در غیرآن ادعای عقده مندانه ودشمانه یی را که درقالب شعر بی وزن وقافیه خود ( قیلما ش گو نه) گنجا نیده اید اهل خرد خود قضاوت خواهند کرد که شما در چه حد ومعیار ازتعصب خشک وجا هلانه یکطرفه کارگرفته وبا هرسطر ازاین محملات خود ،خود را رسوای زمانه ساخته اید!
    وهمین اکنون تکمیل نسخه خطی قرآن عظیمالشان به ابتکار سید منصورنا دری وبه فرمایش وپر داخت هزینه مالی آن، به خط محمد صابر خطاط به طول( 2.30) سا نتی متر وعرض 1.50 مترکه یکی از اقدامات درخورتحسین درخدمت گذاری به قرآن عظیم الشان ، این معجزه فنا نا پذیر اللهی که بوسیله آخرین برگزیده اش حضرت محمد مصطفی (ص) که درود بر او وخا ندان پاک اش باد،میباشد.البته این اثر با ارش معنوی افتخار جامعه اسلامی جهان وجامعه اسلامی افغا نستان وشخص سید منصور نا دری است که توسط دانشمندان ترکی به قطع وصحا فت زیبا ترتیب و مبلغ (500) هزار دالر امریکایی هزینه برداشت.
    در مورد شعربدون وزن وقا فیه شما چیزی نمی نویسم ،زیرا میگویند کا سۀ چینی که صدا میکند ،خود صفت خویش ادامیکند.واما اینقدرمیگویم که سیداحمد برخوردار ،ابراهیم آرزو،وارباب یوسوف را
    می ستائی ولی اعمال آنان وگذشته های سیاه وجنایت کا رانۀ آنان چشم های آزمند ومریض شما را کورنموده است .شها دت رونق، شاعرشیوا بیان زمانه اش ، سید گوهرخان ،وسید عبدالقادر را از یاد برده ای؟ که برخوردارگفته بود که با انتقام ازاین سه نفر وظایف خود راانجام داده ام.
    شها دت سید منصورکا مریا ی ترکمنی ، میراحمد جان شیبری ،معلم عبدالحمید دایمرک ، معلم عبد النظرتا له برفک ،علاوالدین آهنگران ،نعیم حکیم بای، دوشی ، ملا خدا ینظر وغریب میر زا ، حکیم گل احمد بای بهسود بای ، میر زا نوراحمد خان،عبد العزیز وعبدالصمد ودوکا ندا ران ،فتح وعزیز خیاط ،خانواده جمعه خان خیاط، شاهد زندۀ جنایات آن سیاهکا ران بد نام ،انجینریحیی خان آهنگراست ،که فعلا درامریکا بسرمی برد واومیگوید که من نام بدل ازکشتن امینی ها که زریعه سید احمد وباند جنا یت کارامین به زندان افگنده بودند ،معجزه آ سا، رهایافتم!
    زندانیان آندوره که بعد ازتحول شش جدی 1358نجات یافته اند بطورنمونه قرار ذیل اند:
    سید شاه ناصرنادری، سید منصورنادری ، سید دیدارشاه،سید اسماعیل شاه ، سید صلاح الدین، سید علاوالدین ،مدیرعبدالستارنجات ، شمس الدین ناظر ، عبدالحسین ناظر ، بسم الله خان وشیرنظر از جوا نان رو شنفکرنیک پی ،حاجی بازمحمد خان وداد بخش بیک از سمنگان ،وکیل آلش خان، ارباب گل محدخان ازدایمرک ، معلم نورعلی خان از دایمرک،سفرعلی خان دایمرک وصد ها جوان وسرشناس دیگرهمه ازاثر راپور ومخا لفت سید احمد برخوردار به سیاهچالها انداخته شده بودند.
    پس ازشما می پرسم که جزای اینگو نه انسان فا سد وجنایتکارچیست ؟
    امامورد سید ستیزی شما دیگریک سطرکفا یت می کند که دشمان سا دات ریشۀ تا ریخی شان بر می گردد به یزید ملعون ، ابن زیاد ،شمر ،هورمله وامربن سعد . که شاعری می گوید:
    اگر حسین علی شود پیدا این زمان هم یزید بسیار است .
    بدیهیست که ازجمله پیروان یزیدآنهم یکی جناب شما باید باشید که کینه یی دیرینه همه سادات را با خود دارید.
    قا بل به تذکر است هرکه میخواهد قلم دردست گیرد باید قلم را برحکم وجدان توام سازد وحقایق را انعکاس دهد ،زیرا نوشته های عقدمندا نه وکینه توزانه نمایانگر اصول نویسندگی نیست.
    با احترام

  •  .........................صفات سید منکر(سید منصور).........................
     سیدمنصور شدی تو صاحب زر.........زجان افشانیی مردان سنگر
     نمودند جان فشانی بهر نامت............درآخربی کفن رفتندازین دهر
     شهید شدازبرای ننگ وناموس...........به سال و ماه بود مابین سنگر
     فراموش کردی آن روزهای سخت را....که شب تاروزبود تنبان توتر
    زنیرنگ و فسادت گربگویم.............عزازیل را تویی استاد و رهبر
    چه گویم مرتراای مرد سفاک...............تودجال زمان خوب بنگر
    شدی منکرحق درروزروشن...............ابوسفیان بودهمیار و یاور
    نمودی قتل آن افراد مظلوم...............برای باده نوشی قدرت و زر
    زدوشی وسمنگان و زنیکپی...............گریبان گیرتودر روزمحشر
    چه گویی تو جواب بیگناهان...............نمیترسی که است الله اکبر
    فراموش کرده اجدادخویش را...............شدی منکر ز اولاد پیمبر
    به ظاهر جلوه دادی مثل سلمان.............چوبوجهل زمان دور پیمبر
    چوخردجال فرعون و ابوجهل...........تو هستی جمله رامنشی و رهبر
    چوشیخ نوروزشیخ عوض بازک..........ثنا گوید تورا از خاطر زر
    زمان قطع گردد پول ایشان..............سزاگوید تورا از پا تا سر
    زر و قدرت نمیماند همیشه ...............مکن تو دشمنی با پور حیدر
    چشیدی خون آن مردان حق را ............خریدی موتر ی از بهر جعفر
    تورا بودی پسر اسم او جاوید ...........بودی باقوم (لوط)هم یارو یاور
    شب وروزش بودی بابچه بازی............زبهرباده نوشی رفت ازین دهر
    چه گویم این لعین باده نوش را ...........که ازویسکی و وودکا بود معطر
    (چه خوش گفتست فردوسی طوسی.........(پسر گر ندارد نشان از پدر
    چه گویم ای سیدمنصورصفاتت..........ترا دعویی نا حق است در سر
     

    آنلاین : صفات سید منکر

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس