حل بحران !
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
به فرمان اخيركابينه افغانستان درزمينه استفاده اززبان ولهجه وقتي مي
انديشم به ياد متني ازداستان "احمقهای چلم و تاریخشان" اثرماندگاراز"آیزاک
بشویتس سینگر" مي افتم كه مصداق كامل تصميم كابينه و "بحران زبان"
درافغانستان مي باشد . دربخشي ازاين داستان چنين آمده است :
" بعد از سالیان سال، چلمیها متمدن شدند. آنها یاد گرفتند بخوانند
و بنویسند و آنگاه کلماتی چون "مشکلات" و "بحران" به وجود
آمد. از لحظهای که کلمهی "بحران" در زبان مردم پیدا شد، آنها متوجه
شدند که در چلم بحران وجود دارد. آنها میدیدند در شهر چیزهایی وجود دارد که اصلا
خوب نیست. اولین کسی که برای چنین وضعی کلمهی "بحران" را ابداع کرد
گرونام اول، اولین حاکم شهر بود... . یک روز گرونام به شله میل دستور داد اعضای
شورا را جمع کند. وقتی آنها جمع شدند گرونام گفت: "ای دانایان و فرزانگان،
در چلم بحران وجود دارد! اغلب شهروندان نانی برای خوردن ندارند، آنها لباسهای
کهنه به تن میکنند و خیلی از آنها از سرفه و سرماخوردگی رنج میبرند. چهطور میتوانید
این بحران را برطرف کنید؟"
فرزانگان آنچنان که رسم بود، هفت روز و هفت شب فکر کردند تا بالاخره
گرونام اعلام کرد: "وقت تمام شد،بیایید ببینم چه میگویید."
لگیش منگ اولین کسی بود که سخن گفت: " حضرت عالی میدانید
که فقط عدهی بسیار کمی از آدمهای تحصیل کرده در چلم هستند که میفهمند بحران
یعنی وضعیت بد و اسفناک. پس بیایید قانونی وضع کنیم که استفاده از این کلمه ممنوع
شود، آن وقت خیلی زود این کلمه فراموش خواهدشد. بعد هم دیگر هیچکس نمیفهمد که
بحران وجود دارد و ما دانایان هم مجبور نیستیم برای حل آن به کلهی مبارکمان فشار
بیاوریم و مغزمان را خراب کنیم."...
آنلاین : http://mosafeer.blogfa.com/post-747.aspx