همه ي اين عشقي كه ازش حرف ميزنيم !
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
"من و تری پنج سال است با همیم، چهار سال است ازدواج کردهایم. و چیز
وحشتناک، و چیز وحشتناک این است که، که البته نکتۀ خوبش، یعنی میشود گفت
درواقع موهبت این است که اگر سر هر کدام ما بلایی بیاید ـ ببخشید که این را
میگویم ـ اما اگر همین فردا سر یکی از ما بلایی بیاید، فکر میکنم دیگری،
آن یکی، شاید مدتی غصه بخورد، میدانید، اما بعد طرفی که مانده میرود و
باز عاشق میشود. خیلی زود میرود یکی دیگر را پیدا میکند. همۀ این عشقی
که ازش حرف میزنیم، فقط به صورت خاطره باقی میماند. شاید حتی خاطرهاش هم
نماند. اشتباه میکنم؟ از مرحله پرتم؟ میدانید، میخواهم اگر درست
نمیگویم مرا از اشتباه درآورید. میخواهم بدانم. میخواهم بگویم که من
هیچچیز نمیدانم و قبل از همه این را اعتراف میکنم."
کلیسای جامع و چند داستان دیگر / رِیموند کاروِر / ترجمۀ فرزانه طاهری
آنلاین : http://mosafeer.blogfa.com/post-751.aspx