قصیدهی کلید در باز از محمدحسین انصارینژاد
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
محمدحسین انصارینژاد از نیکان روزگار است؛ شاعری خوشسخن از جنوب، با خونگرمی و صمیمیتی که همواره مرا سرافراز و شرمنده ساخته است.
اخیراً کتاب «چشمهچنا»ی او منتشر شد که مجموعهای از قصیدههای اوست، البته قصیدههایی نوین و با حال و هوای امروز. این کتاب را انتشارات بدخشان در مشهد منتشر کرده است.
اینک قصیدهای از این کتاب را نقل میکنم که انگیزه سرایش آن، انتشار کتاب «کلید در باز» من بوده است. با سپاس و درودی به این شاعر گرامی و تبریک به خاطر انتشار «نمیدانم چندمین» کتاب او.
سفر مقدمهی عاشقی اگر باشد
خوش است حکم نمازش شکستهتر باشد
و حل مسئلهی عشق در رسالهی کیست؟
کدام سمت سفرنامه این خبر باشد؟
سفر مکاشفهی شاعر است و قافیهاش
به انتظارِ که در مطلع سحر باشد؟
خوش است همسفر سعدی و گلستانش
که رد شوی تو و شیراز، پشت سر باشد
سفر خوش است به سبک غریب یمگانی
که از تمام سفرهای شوق سر باشد
نمیتواند از این شهرِ مهربان برود
نمیتواند از این عشق، دربدر باشد
سفر... سفر... چه کند بر خطوط پیشانیش
نوشتهاند مسافر که در سفر باشد
شنیدنی است طربنامههای انگوری
اگر که بر خُم سربستهای گذر باشد
سپیدهدم به نشابور میرسد اتوبوس
که غرق پچپچ خیام و کوزهگر باشد
کدام جادهی ابریشم است سمت هرات؟
چه غم، به پیچ و خمش دائماً خطر باشد
قطار میرود از هند با پر طاووس
که پلک شاعر از آشوب رنگ، تر باشد
نفس نفس به سراندیب هم تو را ببرد
در آن فلات که نینامهی پدر باشد
مه غلیظ و غبار است و او میاندیشد
مه انعکاس کدام آه بیاثر باشد؟
سفر مقدمهای بیدلانه میخواهد
که جاده راه میافتد جنون اگر باشد
تفألی بزن آهسته تا صدا بزند
عجب که شاعری این قدر خونجگر باشد
به دفترش وزش شعله را نمیشنوم
و با «کلید در باز» پشت در باشد
کتابِ کیست به دستم که در اشاراتش
هزار مثنوی آواز شعلهور باشد؟
و بر قلمرو بیدل کلید دروازه است
مرا به خانهی خورشید راهبر باشد
شبیه جلوهی ارژنگ در نگارستان
تورا ورق ورق آیینهی هنر باشد
کتاب توست که گسترده کرد چشمم را
دریچههای گلافشان نیشکر باشد
کتاب توست سفرنامهی شهود و مرا
به یادگار همین شرح مختصر باشد
آنلاین : http://mkkazemi.persianblog.ir/post/847