دو پوستر برای هشتم مارچ
کاری از بشیر بختیاری
دوشنبه
7 مارچ 2011
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
پيام‌ها
7 مارچ 2009, 15:55, توسط سلیم
آقای بختیاری شما واقعا هنرمند چیره دست می باشید. ولی کارهای شما کدام مفکوره خاص را بازتاب نمیدهد. به باور بنده حقیر شما کمی روی مطالعات تان کار کنید. بسیاری از اثرات شما زیبا اما بی معنی استند. مثال آن همین سه کار شما برای هشتم مارچ استند که هیچ سخن در پشت آن پیدا نمیشود.
7 مارچ 2009, 18:45
salim jan ... che danad ghadar halwa wa nabat
8 مارچ 2009, 17:37, توسط علی تابش
سلیم جان سلام ودرود.
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی،جان من خطا اینجاست
(حافظ)
9 مارچ 2009, 08:29, توسط s-s
amma gona az Bakhtiari dar inja as, ki carecator ha wa aks hayash ra besawad ha namifama, dar ayinda bayad ba shuma aks az dokhtnerani hindi bana.
10 مارچ 2009, 08:34, توسط ع.م.ف
آقای بختیاری تنها توانسته یک کاپی ازپوستردیگران بگیرد وبه سایت بدهد دیگربه معنی آن چیزنمی فهمد جزاین که از خود هنرمند که آنرا به نقش درآورده باید معنی اش پرسیده شود بازهم هنرمندی آقای بختیاری است که پوسترهای دیگران را به نام خود درسایت میزند
31 مارچ 2009, 03:50, توسط لیلیت
سلام دوست عزیز اگر چه کمی دیر شده اما ماهی را هروقت از اب بگیری زنده است اقای بختیاری با عکسهایشان مظلومیت زن افغان ومحدودیت های او را به زبیایی بیان کرده اند زن افغان هنوز در زیر برقعی است که با زندان فرقی ندارد و روز جهانی زن روز آزادی زن است از بندها که این دو باهم در تضاداند و این تضاد کاملا مشخص و با ظرافت به تصویر کشیده شده است.
به امید رهایی زن افغان و ایرانی و همه زنهای دنیا
31 مارچ 2009, 08:11, توسط انصاری
نه به آن شوری و نه به این بی نمکی عالم
حيرت ز دنیای غیرت
امشب چه دختر عروسی زیبای دیدم
چه چشمان و بناگوشی رعنای د یدم
گویی میان مخمل سبز صحرا آهوی خطای دیدم
چه باریک کمر و گردن های صفای دیدم
چه بازوهای بلورین نمای دیدم
چه رقص ها و چه مارپیچ های دیدم
در مرغک نفسم چه تمنا های دیدم
وانگه که برهنه و برملا دلربا های دیدم
چه زیب و زینت های قیمت بهای دیدم
چه ساز و سرود و صدا های دیدم
توصیف عروس را ز زبان مدا های دیدم
در عالم غیرت چه دهشت و وحشت های دیدم
در کالبد آدم چه ابلیس صفت های دیدم
هرسو نگریستم فقط ابرو کمانی دیدم
یا چو کوهان شتر زلف یا زلف پریشانی دیدم
یا دستان رواشی یا چاک پستانی دیدم
جمال حسن زنان دیدم وغیرت مردانی دیدم
همت مردان را زار و شکسته زیر سنگدانی دیدم
رقص پسران را با مادرانی دیدم
پدران را مست رقص با دخترانی دیدم
دیدم و دیدم هر چه دیدم دوزخیانی دیدم
موقف آنان را چو دیوسانی دیدم
آخر محفل عروسی روشنفکرانی دیدم
عالم و عارف و عوام نادانی دیدم
خشک و خموش ماندم چو میانشان بزرگانی دیدم
دلم گرفت چو ساغر بدست صوفی زمانی دیدم
تقلید یهود دیدم و تعقیب مسیحیانی دیدم
امشب فلم عروسی دختری ز وزیرانی دیدم
2 آپریل 2009, 12:27, توسط بیژن از نیو یورک
درود بر شما آقای انصاری !! الحق چگونه که میفرمایند حق است وازین حقیقت شرم آور نباید چشم پوشید . موفق باشید انصاری عزیز
4 آپریل 2009, 04:37, توسط مزاری
انصاری صاحب ، سلام و علیکم و رحمته الله و برکاته !
واه انصاری صاحب واه ! به قول یکی از دوستان ، وقتی این شعر تان را خواندم چک چک کرده ، چک چک کرده دستهایم ورم کرد . شما بادیدن فلم کیف کردید و ما با خواندن شعر تان .
اولأ ننوشتی انصاری صاحب که این فلم را در کجا و روی چه انگیزۀ دیده اید ؟ در خانه ویا در ویدیو سالون . اگر در خانه با اعضای فامیل دیده اید حتمأ فلم عروسی قومها و یا خویشاوندان تان بوده که مدهوش چاک پستان ها و ساقها و بازو های بلورین زنانی شده اید که به نوعی ارتباط مستقیم به فامیل شما داشته اند که فی بدیهه در عالم هستی ، قصیدۀ زمستی سروده اید . حبذا فلم خجسته ، مرحبا طبع بلند !
اگر فلم را در ویدیو سالون به تماشا نشسته اید ، آیا شما در حریم خصوصی و محفل خوشی و شادمانی فامیل دیگری تجاوز نکرده اید ؟ این شما و شما گونه ها اید که با پرداخت پول مسبب و تشویق کننده رهزنان و تقلب کاران میگردید . شما از کدام دین و مذهب الهام گرفته اید که هنگام اشتراک ، دیدن و رفتن به محفلی دوستان تان ، دو چشم تان به زنان و ناموس دیگران باشد تا طبع شعری تان به جوشش آید و قصیده سرایی نماید ؟ آیا محمد رسول الله نگفته بود ، وقتی جایی رفتی چشم خود را نگهدار !!!!
میتوانم به صراحت خدمت دوستان بنگارم که این شعر ، سکسی ترین شعری بوده که یک مسلمان متعصب و محتسب امر بالمعروف و نهی عن المنکر دیده گیها و خاطرات فراموش نا شدنی خود را از فلم عروسی ، بعد از جوشش و کوشش طبع خدا داد به انظار دیگران گذاشته است . زهی مسلمانی و زهی خدا جویی !!
بیدل این فرهیخته مرد شعر فارسی دری فریاد برآورده که :( ره پنهانی میخانه نداند همه کس ++ بجز از من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر ) الحق که راست گفتی بیدل بیدلان !!
آقای انصاری چشم چران !! آیا نمی شود که یک بار ویدیو های سر بریدن طالبان را به چشم بصیرت بنگرید و کار زار اوغان ریشتن بچیان را که با نعرۀ الله و اکبر بدرقه میشود در قالب قصیدۀ تنظیم نموده و پیشکش شعر دوستان و سوخته دلان نماید ؟ شما که با دیدن فلم الهام میگیرید و خروش بر میدارید، چرا خاموشید ؟
راستی نه فرمودید آقای انصاری که این وزیر کدام یک حکومت ها بوده ؟ از دوران خلقی ها ، پرچمی ها ، مجاهدین ، طالبان ، و یا جمهوری اسلامی ؟
اگر استناد به شعر تان نمایم در محفل روشنفکران عالم و عارف چگونه اشتراک نموده اند که بعید به نظر میرسد ، فکر میکنم از جمله وزیران حکومت جمهوری اسلامی باشد که شرایط وزارت و حکومت همین روشنفکران را هم مجاهدین فراهم نموده اند ، از کی گله نموده اید ؟ از صاحب محفل و یا از اشتراک کننده گان محفل ؟ اشتراک کننده گان محفل همان عالم و عارفانی بودند که زنان و دختران شان در میدان با پدران عالم و عارف و برادران خود قصیده اند ! حریم فامیل که از حجاب بدور است .
آقای انصاری ، شما فلم سیاحت و شناوری دختران و نواسه های بابای ملت ؟ و پیر گیلانی و دیگر کیس داران اسلامی را در سواحل دریا های امریکا و غرب با لباس شناوری دیده اید ؟ یک کمی سر در گریبان کنید و از عیب گرفتن دیگران بپرهیزید . عیب دیگران نگهدار تا خداوند عیب ترا نگهدارد . این افکار طالبی و دکم اندیشی دینی تان دیگر خریدار ندارد ، بجز از بیسوادان خفته دل و بی ریا !!!!
13 آپریل 2009, 22:22, توسط خلیل الله انصاری
واه " واه " مزاری جان واه "
واه بدان خیال واه بدین نظر
واه بدان ضمیر واه بدین جگر
واه بدان کمال واه بدین هنر
واه بدان جمال واه بدین سیر
واه بدان منطق واه بدین شرر
واه بدان خرد واه بدین خبر
واه بدان پدر واه بدین پسر
واه بدان ظلم واه بدین سحر
واه بدان مقام واه بدین مقر
واه بدان شجر واه بدین ثمر
واه بدان منزل واه بدین سفر
واه بدان سعیر واه بدین سقر
واه بدان خشکی واه بدین زبان تر
واه " مزاری جان واه "
نمیدانم چه بنویسم ، بکه بنویسم ، چرا بنویسم و چگونه بنویسم "
آقای جلالت ماب مزاری مرا به نویشتن نمیگذارد ، به تجلی احساسم نمی ماند ، در اعماق اشعار عمر خیام و بیدل و مولانا حلول میکند ولی شعر ساده دلان را نمی فهمد و مرا به شعر خواندن اجازه نمیدهد .
به هیچ راهی که با من نرفت و با هیچ مفکوره ی که از من نشد ، نمیدانم چه چاره کنم " ندانم از کدام ساحل بحر حقیقت خویشتن را کناره کنم ، تا با من همراز شود " بدریای عقل و خرد که دارم شناوری میکنم. ولی این دریای خرد را من نمیتوانم مالک جانم دانم ، مالک روح و روانم دانم ، تا سرحدی که خدا و یزدانم دانم . من خود مالک و صاحب خردم ، نه او صاحب و مالک من " چون من نباشم خرد از کجا پدیدار میشود ؟ صاحب تصدیق و ایمان و منطق و انکار میشود ؟ این منم که خرد از آن منست ، نه من از آن خرد " حا شا که خرد بنده ی ایمان منست ، خرد شهریست در وجود دنیای بی پایان من ، در جهانی سر بر فلک کشیده ، درین دنیای بی بقای بی انجام من " من چگونه تسلیم این شهرک کوچک شوم . بهر حال مزاری بنوشتن نمیگذاردم و به ننوشتن نیز . از برای بی شعوران تحت عنوان مهمانان مولا علی در کارته سخی شعری نوشتم ، بنمایندگی از بی شعوران قدعلم کرد .
آقای بختیار در هشت مارچ تحت عنوان دو بوستر از برای هشت مارچ تصاویری را به نمایش گذاشت که گویا موقف زنان در جامعه بدین منوال بی نمک است و من با شعری جنبه ی شوریده اش را آشکار نموده غیرت مردان دیوس را برملاساختم تا موازنه بر قرار باشد ، آقای مزاری بار دیگر از دیوسان زمان چنان طرفداری نمودند که گویی مخاطب من ایشانند ، والله من از موقف اجتماعی آنان کاملآ ناواقفم و هر گز گمان بدان نداشتم که این سخن نیز به ایشان بر میخورد ورنه شاید بخاطر مراعات نویسندگی شان این حقیقت را می بلعیدم . عجیبتر از عجایب و غرائیب اینکه بگفته اقای مزاری سخنان من بعد ازین خریداری ندارد چون من اینگونه مناظر را مشاهده و برسی و آشکارا میکنم ، و آنانیکه زنان یعنی مادران و خواهران و دخترانشان را بصد بهانه روی صحنه میکشند و آله دست هوس رانان میسازند ، سخاننشان در نایاب است ، آنانیکه خرد پروران بیخرد بی خبره اند ، سخن دانان و دانشمندان و قلم دستانند ، روشن فکران زمانند . آقای سرپلی چقدر زیبا تحلیل نمود و آقای مزاری چه زیبا تشریح ، فرق ادب ، فرق فضل ، فرق دانش و قلم سری جایش ماند و تاریخ به عقب گو نگاهی طولانی میکند و خوب و بد را دارد تفریق مینماید ومنفی را بر مثبت ترجیح میدهد . اگر دوستم را ناراحت نساخته باشم من ایشان را در عصر جاهلیت در می یابم با آنکه دعوای روشن ضمیری دارند .
آیا دوستم اینگونه مجالس ها را ندیده اند ؟ خواهران و مادران در مقابل سازندگان نا محرم نرقصیده اند ؟ این گارسون های هوتلان مگر خسی اند ؟ که زنان و دختران ما با هزاران فیشن و درشن در حضورایشان لچ و لغر بیتکلف چاک نمائی و کمر نمائی میکنند " آیا مزاری غیرتمند که دیدن همچون افلام را که در بازار سر عام بفروش میرسد ممنوع قرار میدهند غیرتشان بکدام زباله ی خرد افتاده بود ؟ آیا این فامیل های ما هنرمندان و ستاره های فلم سکس اند که در اتاق های مجردان هموطن و غیر هموطن با غیرت و بی غیرت بجای افلام فحش استعمال میشود ؟ نمیدانم این چگونه غیرتیست که هیچگاه تحریک نمیشود . من که باشنیدن اینگونه داستان ها از شرم سرا پا آب میشوم زینرو درشت تر مینویسم و دلم را بالای این بیغیرتان خالی میکنم ، البته بگمان اینکه غیرت غیرت مندان را شورانیده باشم در کنج و کنار این سایت ها جا میدهم ، تا شاید همرازی بیابم اما ... حال بگو ای دوست که تو طالبی هستی " والله ارزشی آنرا دارد کز زبانت بشنوم " دست کم تحریک غیرت به انسان تعلق دارد چه مسلمان چه هندو و چه هم گبر و ترسا و بیا بر این سخن با من اتفاق نما و الی مثال عصر جاهلیت را نیز از شما پس گرفته نامی دیگری برایش انتخاب خواهم کرد . چون معامله در ملک مسلمان ورچنین باشد ،
حق بجانب اند زن و مردان مسلمان اوروپا که در هوتلان میرقصد
ما در ملک مسلمان میرقصیم او در ملک کافران نرقصد
ترا هندو میرقصاند درین شهر مولا علی
او درآنجا با نصرانیان نرقصد
عجب نیست مادری با دختران مست رقص باشد درینجا
به لندن چرا پدر فلانی با زن فلان نرقصد
ما در ملک مسلمانیم زیر دامن ایزار نیست
مسلمانان آمریکا بی دامن و بی تنبان نرقصد
گارسونان و دکانداران گویا محرمی زنان ما اند
چرا و چگونه دختر افغان با فرانسویان نرقصد
دخترک شش ساله ی ما هفت رنگ رقص کمر میداند
دختران جوان در هالند با پسران لب بوسان نرقصد
زن پیر کهن سال میرقصد درین شهر و مزار مولا علی
در جرمن چه عیب است که پسران با مادران نرقصد
عذاب الهی یکباره آید بر مردم پست و فرومایه آید
عذابش چون آمد سپس نمی بیند که میرقصد که نمی رقصد
حال زنان اسلام در ملک مسلمان ور چنین باشد
چرا در میان شعله ی آتش با دوزخیان نرقصد
آقای مزاری میتوانند این اشعار را نیز در آلبوم اشعار سکسی
شان درج فرمایند . و اما باید دانست که :
ما مردانیم که با دست خود خانه ویران میکنیم
ننگ و ناموس خود دیده تسلیم شیطان میکنیم
معلم فحشا را بر فرق بام اهل خود پاسبان میکنیم
ما خود روی زن را از قبله بسوی رقاصان میکنیم
روزی آنحضرت (ص) بر محل بلندی از محلات مدینه منوره ایستاده به اصحابشان فرمودند : آیا آنچه من مشاهده دارم شما نیز آنرا می بینید ؟ اصحاب فرمودند نخیر " ایشان میفرمایند : من فتنه ها را همچون قطرات باران بر سر خانه ها در حالت باریدن میبینم .
آیا دوستم گمان نمیبرند که ما در همان عصر قرار داریم . یا اینکه خرد به قبول این حرف ها اجازه نمیدهد و در غم ترقی و تمدن بیشتر از آن هست . از آقای مزاری خواهشمندم تا در سایت آزمون ملی دو شعر دیگرم را نیز مطالعه فرمایند زیرا با خرد همگون بوده حتمآ ازآن استفاده بهتر میفرمایند شرط اینکه خرد را کمی باریک ساخته در میان برگ و شاخه هایش آبدوانی کنند و این اشعار گردن کلفت و سینه ی پر ازکدورت را پزیرا نمیباشد . یکی بنام (ندای دل) و دیگرش (پاسخ بسوالات چند) و امید وارم این دو اشعار اعتراضی را نیز باز خوانی کنند ، و کین را از دل بیرون سازند فکر نمیکنم دانشمندی چون مزاری از هضم چنین چند بیتی قاصر باشند . امید وام با مثل قدیمان خود را قانع سازیم که : (مزن بدری کسی با انگشت ، تا نزنند درت را با مشت) دوست عزیز! بنده کوچک ترین کینه در قسمت شما و دیگران ندارد ، شما نیز کینه دل نباشید زیرا کینه و کدورت از برای شما قلم دستان زیب ندارد . این ضروری نیست تا بدانید که من این صحنه را درکجا دیده ام و یا از که شنیده ام مربوط کدام وزیر و یا فامیل و یا قوم است مهم اینست که خدای نا خواسته غلو و اغراق نکرده تهمت نبسته باشم . هرگاه پرده برداری کنم آنگه مستحق فرامین شما خواهم شد . هنوز بنده بیخبر از شناوری کنار ساحل ها بودم که شما بزرگوار درد دلم را افزودید . موفق و کامگار و حق گو،حق شنو ، حق بین و حقیقت شناس باشید .
14 آپریل 2009, 06:55, توسط احمد شاه زاهدان ایران
واه انصاری جان واه ! من گفتگویت را با مزاری خوندم وقتی جواب زیبایت را دارم میخونم نزدیک است پر بکشم چه زیبا چه رسا چه معقول و چه هم مغز حقایق . آقای مزاری نمبدونم چرا باشما مخالفند خیر باشه پریشون نشوید هرکه نمیتوند حق بگه و هر که نمیتونه حتی حق بشنوه . ویلیش کنید زیر تآثیر گفته ایشون هیچگای نروید ترا خدا این گونه اشعاری که حقایق را دارد روشن میکنه نشر روز نامه ها سازید . خیلی شعرتون آموزنده بود . معلومه که این گونه اشعار با کسانی بر میخورد و فریاد بر میدارد ولی ارزش آنرا دارد که عده ای را پریشون کند . خیلی ها متشکرم از شما حرف دلم را باز گو کردین .
14 آپریل 2009, 15:28, توسط مزاری
اقای انصاری اسلام و علیکم و رحمته الله و برکاته . واقعأ طبع بلند و روان دارید که با خواندن پیامی هم تجلی احساس شما جوش میکند و نور می افگند و شب های ظلمانی شهرک سقرنشینان را روشنایی میبخشد .
در یک قسمت پیام تان نوشته اید ( بدریای عقل و خرد که دارم شناوری میکنم. ولی این دریای خرد را من نمیتوانم مالک جانم دانم ، مالک روح و روانم دانم ، تا سرحدی که خدا و یزدانم دانم . من خود مالک و صاحب خردم ، نه او صاحب و مالک من " چون من نباشم خرد از کجا پدیدار میشود ؟ صاحب تصدیق و ایمان و منطق و انکار میشود ؟ این منم که خرد از آن منست ، نه من از آن خرد " حا شا که خرد بنده ی ایمان منست ، خرد شهریست در وجود دنیای بی پایان من ، در جهانی سر بر فلک کشیده ، درین دنیای بی بقای بی انجام من " من چگونه تسلیم این شهرک کوچک شوم . ) با شما که تسلیم شهرک کوچک خرد و عقل نیستید چگونه بتوانم از عقل و خرد صحبت نمایم !! به باور این حقیر ، خرد و عقل رهنمای انسانهاست تا افرینش و خلقت و وجود بی وجود پروردگار خود را مطالعه نموده و راه فلاح و رستگاری را جستجو نمایند . از فرموده های شما طوری برداشت نمودم هر انکه خلاف شما اندیشه وعمل دارند بیشعورانی بیش نیستند و تنها شما شهردار ایمانید که خرد ، تفکر و اندیشه را در آن شهرمقامی نیست . برخلاف شما پایه و استناد و اساس ایمان مرا عقل ، خرد ، تفکر و اندیشه تشکیل میدهد . حضرت مولانای بلخ میفرماید :
ای برادر تو همان اندیشه یی ++ مابقی تو استخوان و ریشه یی
ملا عمر ، حکمتیار ، ربانی ، سیاف ، محقق ، محسنی و ... همه ایماندارنی اند که در شهر ایمان شان عقل و خرد را راهی نیست مانند شما. در قاموس و کنجینه ایماندارن فقط زن است که باید محکوم باشد و از سن نه سالگی از کشتزارش به هر نوعی و هر وقتی که دل ایماندار است بهره برده شود . فقط زن است که وجودش الۀ دست مردان غیرتمند ایماندار ودر پرده نگهداشتن شان تقوا و ایمانداری . اگر احیانأ زنی در محفل خوشی و روز میمونی در اجتماع زنان با پسر خود می رقصد و فلم آنرا ایمانداران میبینند ، غیرت ایمانداری به جوش میاید و فریاد و خروش بر می آورد وبا استفاده از طبع خدا داد شعری در توصیف چاک پستان و ساق بلورین می سراید که های ایمانداران بنگرید که ایمان در خطر مرگ است . های ایمانداران چرا بیغیرت شدید که زنان شما را گارسون ها بی پرده دیده اند و هنرمندان خوشی آفرین از رقص های شان کیف برده اند . های ایمانداران شمشیر ها برکشید و سر های بی شعوران ببرید تا ایمان استوار باشد !!
اگر شما معرفت حاضرین محفل و محفل دار فلم را به حکم ایمان ستر و اخفا مینماید یا شما دروغگوید یا منافقت کردید به آنانیکه اجازۀ تماشا فلم خوشی خویش را به شما داده اند ! شما زنان شانرا به چشم شهوت نگریسته و احوال آن محفل را به دیدگاه خواننده گان کابل پرس? قرار داده اید . شما خبر دارید که چقدر افغانستانی ها از دین اسلام رو گشتانده اند . همه را چطور توانستید مسلمان و عیسوی را تفریق نماید ؟ من که در محافل دوستان خویش اشتراک کرده ام هیچگاهی چاک پستان و ساق عریان کسی را ندیده ام . حتی مشروب خوران به احترام محفل ، چون همه مسلمانند در بیرونها و دور ازانظار زنان و کودکان عمل غیراسلامی خود را انجام میدهند . در یک محفل ندیده ام که کسی بعد از نوشیدن مشروب به ناموس کسی تجاوز کرده باشد . این حقیر عمل شنیع و غیر اسلامی دوستان خویش را تقبیح مینمایم ، ولی هیچگاهی تحقیر آمیز از ایشان یاد آوری نکرده ام ، چون خودم گنهگارم . انسان گنهگار نمی تواند و حق هم ندارد گنهگار دیگر را سرزنش نماید .
از آن ایمانی که در احوال شخصیه شعیان امروز و در احوال سنیان فردا به نشر خواهد رسید ، من به حکم عقل و خرد به آن موافقت ندارم ، و شما بدان ایمان دارید . فکر میکنم نقطه نظر هایمان کاملأ متفاوت است .
با الهام از آیه ( قل یا یهاالکفرون ) خدمت تان مینگارم که شما را راهی و مرا راهیست . آخرین سخن ، درایمانیکه عاری ازعقل و خرد باشد ، شیطان زود لانه میکند .
14 آپریل 2009, 21:29, توسط حاجی آصف سرپلی
مزاری جان سلام ! اول یک قصه گک داروم گوش بکو باز یک گیله گک . پارسال تقریبن امی وقتا بود مه ده مزار جان رفتوم یک محفل داشتوم که ده هوتلی غلام حیدر گدا به نامی شاه شهر کوچی مالمول سرک اول گریفتوم زنا جدا بود مردا جدا بود لاکن وقت نان شود دیدوم که یک خیل بچه جوانای لوکس لوکس پیدا شودن نان ده دستشان سونی صالونی زنانه روان استن مه ده اونا گوفتوم خیرت خو است کوجا بخیر گوفتن خیر خیرت ده زنا نان میبریم . مه دیگه تا بالی ای رقم مجلیس ها ره ندیدیم . ایقه سریم تاسیر کد ایقه وضعی مه خراب کد که ده سر قلبیم فشار امد و عصابیم خراب شود و ایتو ایناره دو زدوم که نه زن ماندوم نه ام فرزند عین تا صاحب هوتله ام زن گوفته دو زدوم مه گوفتوم اینجه زنای ما مردوم است شوما کدام میده بچه که بیغم داخل زنا میرین برین دوسای بیغیرت پیش زنی غلام حیدر جان تیمیتانه بتین . مه نمی مانوم که قدم تانه ام ده مابین زنا بانین بخدا کی لینگیتانه میده خات کدوم . خلاصی کلام شوما ره چه درد سر بیتوم که نانه خودیما تا دان دروازی صالون زنا بردیم و امونجه ماندیم باز ده زنا تیلیفون کدوم که بیاین نانی تانه ببرین . تا امینجه ره خبر داروم بعد ازی از بس که غیرتیم تور خورد مره از پای انداخت مره ده پیشی داکتر یوسف عالمی ده خانیشان بردن زن عالمی که داکتر راضیه نام داشت و مه او ره خواهر خاندگی استوم دو دانه سیروم ده مه تیر کدن تا جور شودوم . خی ده قسمت سازنده و دول ودمبک هر قدر سریم فشار اوردن قبول نکدوم حتا یک تیپ ام ده ای مجلیس نماندوم الحمدلله تیر شود لاکن حالی که حالیست مردوم سر مه خنده میکنن کدن بگیرن . اگه ده مزار استی میتانی مالومات بگیری ای گپی آصف سرپلی است که یک سری سوزن ام دروغ نیست داکتر یوسف ام ده امونجه است و غلام حیدر دوسیشم . اینالی مزاری جان بچیش نوبت گیله است تول و ترازوی تو دو چیزه نشان میته یکیش بسیار بد و دیگیش کمترک مه نمی دانوم تو از کدامیش استی که یکیشه باید اقرار بکونی . اول تو ام از امو دوسای کلانیش استی که غیرت میرته نمی شناسی . دویوم یا با انصاری دشمنی سابقه دارین که مه خبر نیستوم و تو میخایی که گپ های او ره اگه راست ام باشه باید رد بکونی .سیوم گپه خو مه نمی بینوم . مزاری جان بچیش از گپ های تورت تورت مه خفه ام نشو و ای گپ ها ی مره جزای کینیت بدان و یا ریشخند شودن از خاطری طرف داری کدن دله ها دانیسته پند بگی و ده اینده گپیته دانسته جویده و خایده بوگو از مه اگه میدانی اندیوالیته عذریشه بخای تا پس کلان شوی اگه نی دیگه ام خورد مالوم میشی و سبک میشی . ای گپاره مه باید بریت خصوصی بگویوم لاکن ده کابل پریس خصوصی نمیشه او درو چاپ میکنه و کلگی میخانه ازی خاطر بخشیش میخایوم . اگه نی ده ای رقم کینه که شوما دارین مه میفاموم که مره ام خوب نمی بینین چرا کی مه بسیار گپ های شوما ره رد کدیم لاکن بگوفته انصاری مه ام کینه انشاالله که نداروم و بازم میگوم نویشتی تانه خوش داروم کینی تانه نی . ای بود گله گکیم خدا کونه سریتان بد نخورده باشه . برین که وقتکی قیمتی تانه ضائی کدوم بامان خدا
15 آپریل 2009, 04:09, توسط سرفراز - کندوز
ع.م.ف.یا سرپلی جان یا رضایی عجب سر خودت جوغول میکنی.من یک چشتون هستم ولی استاد عزیز بختیاری را از نزدیک میشناسم و میدانم که در کشورما کمتر کسی مثل او هنر داردیا شاید او اولترین است.من نه که همه میدانند که این طرح ها کارهای استاد بختیاری است ولی تو که این گونه عقده داری نمیدانم چرا؟آدم بی منطق تر از ترا ندیدم هنوز که بیاید در ملای عام این طور افواهات ببافد.بیا کمی از حرام زادگی دست بکش و ببین حقیقت هارا.چشمت کور
15 آپریل 2009, 04:35, توسط هادی
دوست خوب سلیم جان.نظر شما مثلیکه از روی مستی نوشته شده باشد.اگر این برادر هنر مند نیست چطور کارهایش را زیبا میبینی.اگر هنر مند است چرا ضد و نقیض گویی میکنی .وقتی چیز به یادداشت میمانی بعد از نوشتن بخوانش که ابروی نداشته تان نروه جور باشی گلم
15 آپریل 2009, 15:35, توسط مزاری
آقای حاجی صاحب آصف خان سرپلی غیرتمند ! من هم یک قصۀ از کفن کش سابق دارم که امید وارم به متانت و غیرت خدا داد مرور بفرمائید . یک دوست ما که خدا در پناهش داشته باشد نمی دانم زنده است یا مرده ، بنام طالب کاکو هم در کابل پرس? پیام میفرستاد و محتوای پیامش را تصحیح غلطی های املایی پیام گذاران تشکیل میداد و هر آن دوستی که کوچکترین غلطی و یا اشتباه املایی مینمود تکفیرش میکرد و ناسزا نثارش مینمود ، ازقبیل جاهل هستی ، بیسواد هستی ، کم خرد هستی و دیگر سرزنش ها . دوستان شکوه ها داشتند از سردبیر کابل پرس که عفت کلام را طالب کاکو مراعات نمی کند وخواهش ها داشتیم از ایشان تا مطابق پالیسی صفحه ، پیام خود را همآهنگ نمایند . حال که ما با دو دشنام شما استقبال شدیم به کفن کش سابق خود شکر میکشیم !! انسانها هم عجیب مخلوقی اند و چقدر بی ارزش شوند تا مانند شما آقای حاجی صاحب سرپلی پیام بگذارند ؟ این آخرین پیامم است حاجی صاحب سرپلی که در پایان نوشتۀ تان میخوانید . حاجی الاحجاج باشید !!
16 آپریل 2009, 22:29, توسط آصف سرپلی
مزاری جان قندیم عزیز دلکیم تاجک سرکیم از مه قار نکو مه ده کجا شوما ره دو زدیم باز شوما دیوال نمکش واری ده خودیتان کش میکونین . شوما که ده مردوم نویشته کده گیتانه میخانین یانی از امی سر که مردومه میکوبین تا اخر یا کوفتن ادبی بی ادبی نیست . ای گپه ام ده جایش میمانوم و از شما یک سوال میکنوم ما و شوما بزرگ و کلان استیم یا خدا ؟ خیر ببینی شاید چار نفر ده گردیت باشه و از شرم ام گوفته باشی که خدا . شوما دانسته ها " نیک بخت " امو ره ام راسته و چپه دو میزنین . مه دیگه خان کجاستوم کی دو نشنوم وتو دیگه کدام " هوشیار " استین که برای شوما کسی چیزی ام نگویه . غیرت تانم اموقه همت تانم امیقه . برداشت تانم از عقل و منتق چقه بسیار . باز ده گپایم خفه نشوین شوما اگه مره بد می بینین خو مه شوما ره بد نمیبینوم و ده زیر نویشه های خرابیتان نویشته مه بیسواده میخانین لاکن ده گپای خوبتان قطعن کار نداروم و خوشال میشوم . برین یک گپ بود تیر شود قار نکونین سیل کونین مره کفن کش گوفتین او ام از امو چوب میزدگی حالی خودتان بگوین که مه بیچاره ده کون شوما کدام چوبه زدگی استوم برین بامان خدا که مره بیاب بیاب کدین
7 مارچ 2009, 19:22, توسط safi norway
salam dostan salim jan bayad arz konom chiqadar shuma yag insani hassudjo hasten chara hassudi mekoni jaee nang ast ki shuma khoda afghan bigirin ma yag pashto zaban hastom wale etikhar mekonom ki yag khanom ya yag dukhtari hazaragi dar kenare buda estada wa taswirash dar in site pakhsh mesha onha zan nestan onha chi hastan???
8 مارچ 2009, 07:12, توسط صدیق جاوید _ مالمو
والله بفكرناقص مه همی پوستر اولی که تزیناتی است
دومی یک دنیا حرف داره و سومی دیگه یک خلاقیته
ولی اسلم جان فکر کنم یا خیلی بیسواد باید باشه یا کدام نارضایتی از طراح این پوستر ها داره چرا که اگر آدم کمی از عقل کار بگیره مه فکر میکنم که یک دنیا حرف ناگفته را همین پوستر های حاضر بیان میکنه.زنده باشی بختیاری عزیز با این آثار ماندگار تان من همیشه با کارهای زیبای شما نفس تازه میکنم+اجازه بده بگویم چشم بخیل عینکی باد
8 مارچ 2009, 10:05, توسط سر پلی
سلیم جان جان بیادر میگم یک گپ زدی پخته زدی بان ای صدیق جاوید و صفی ویک بی نام و نشان دیگه هرچه میگه بگویه . امی مه که ده ای عکس چیزی نیافتم دگه فلکسورتم چیزی یافته نمی تانه همو بختیار هم نمیتانه چیزی پیدا کنه . میگن ده دیوانه خانه دیوانه ها هر روز ده یک کنج اتاق امده ده سوراخ دودکش بخاری سیل میکدن یک روز داکتر پیش خودش گفت بیا مه هم سیل کنم که ده اینجه چه است که ای دیوانا هر روز یکرنگ سیل میکنه داکتر به بسیار دقت تقریبن نیم سات سیل کد اخر به دیوانه ها گفت برین لوده ها ده ای سوراخ خو مه چیزی نیافتم . یک دفه کل دیدانه ها خند کده کوفتن ما میگفتیم که ما لوده استیم تو خو از ما کده لوده بودی . داکتر پرسان کد که چرا دیوانه ها گوفتن که ما از یک سال است که ده ای غار سیل میکنیم تا به حالی چیزی نیافتیم تو دل داری ده یک سیل کدن چه ره پیدا کنی . حالی ده عکس بختیار سیل کدن فقت سیل کدن به سوراخ دود کش بخاریست ...بامان خدا
8 مارچ 2009, 08:04, توسط Arif
Dear Bakhtiari salam
az ibtekar hunari shuma khele khosham amad ,omidwaram ke hamisha dar in rah mowafaq boda wa Asaari harche behtar wa jalibtar az in eraya bedehed,,,,khasatan in akse khanomi ke ba hejabi afghani az jaigahi bodaa ke tawasote qabeela garayan tarekh takhreeb shuda bood qadam ba arsa ye jameha migozarat yak dunia payam baraye jahanian darad. man in tasweer ra baraye hamkaranam da Australia neshan dadam wa neez yadawar shudam ke Bamian awaleen welayate hast ke Wali (governer)
an yak zan mibashad wa mardomash dar aramish kamil ba sar mibarand , sadeqana barayetan begoyam ke man khudam ham ba antorike bayad motawajeh payami in tasweer ba soorati kamil nashuda bodam wali waqte ke in ra baraye manager am yani Rayes edaraye ma neshan dadam wa dastani takhreeb boda wa WALEE shudan yak zan ra dar an welayat goftam MANAGER man barayam tashreh beshtar dad wa komakam kard dar fahmeedani payami in asar khoob wa hama khosh kardem .mowafaq bashid aghai Bakhtiari
9 مارچ 2009, 04:14, توسط سید مرتضی فخری
دوستان سلام.بنظر بنده کسی که میفرماید کارهای این دوست هنرمند ما ناقص یا بی معناست فکر کنم ایشان مایه یی بنام درک و فهم نباید داشته باشند.من کارهای ایشان را در معتبر ترین نشریات غربی دیدم .اثار این بختیار صاحب را در نشریات معتبر دیدم و میتوان دید.پس اگر بیمعنی باشند اونهای که مطرح این کمال استند به فهم شما نمیرسند.یا شمای که قضاوت مغرضانه میکنید شعور ندارید .البته عذرم را قبلا قبول نمایید .میدانید من بسا اوفات فقط بخاطر دیدن آثار آقای بختیار یا بختیاری یا معروف تر بگویم بچه آزره نت را میگشایم.ودر سایت های داخلی یا خارجی گشتی میزنم.بیایید کمی دورتر از تعصب یا امراض دیگری به قضاوت بنشینیم.متشکر حوصله مندی های تان
10 مارچ 2009, 08:28, توسط ع.م.ف
آقای بختیاری پوستر که پس زمینه اش بودا می باشد ازپوسترهای کارگاه هنرپیمان ولایت بامیان دزدی معلوم نیست که دوتای دیگراش را از کجا کرده باشی دراول وقتی پوسترهارا دیدم خیلی خوشحال شدم امایکی از آنهارا دیدم که دزدی است ناامیدم کرده وهنرنمای را درافغانستان بدم کرد اگرهنرمند هستی بدش را بکش که نام ات رابلند کند خوب دیگران بدرد نام خوب شما نمی خورد مطمئن باشید شاید بااین کارهای تان آنقدررسواشوید که مجبورشوید تغییرنام وشخصیت وعلاقه دهید .تشکر
11 مارچ 2009, 04:42, توسط khalid
salam.in Aqai(Ain.mim.Fa) khili ishtibah girifta ki in 2rugh ra gufta.in poster Aqai Bakhtiari ra mdn der sali1377der QTA mabaini kar hai Ho dida budam.in ra hamo sal kitab khanai Ebtikar chap karda bud wa haniz chap shuda hai Ho der hama ja hasta.tu jafar rizaiii hasti ki man mishnasami tan.khili Oqda dari.tu der barai hama yak nazari manfi dari
11 مارچ 2009, 05:06, توسط محمد امین سروری - کابل
برادر (ع.م.ف) از پیام تا در یافتم که خیلی مغرضانه حرف میزنید ورنه این یکی از کار های خیلی معروف استاد بختیاری هست خیلی ها میداند که این کار آقای بختیاری صاحب بوده که 6سال قبل در مجله -صبا -کابل -چاپ شده بود.همین پوستر در را در سال 1999 در مجله (Apamr) شهر کویته که چاپ گردیده بود من دیدمش.و همی حالی هم موجود است.نمیدانم یک تعداد را کدام مشکل وادار به این همه یاوه سرایی مینماید.شما یا تازه وارد این صحنه شده یید یا اینکه کدام تکلیف دارید .در بسا جاها نوشته شما را میبینیم که با نام های مختلف منفی های خودرا میبافید.من همراه کارهای آقای پیمان خیلی آشنایی دارم اگر او خودش این را بشنود به این پیام تان میخندد.موفق باشی.بهتر است دوستان عزیز اغراض خویش را از راههای مثبت بروز دهند نه این گونه افترا و دروغ هویدا بگویند که روی شان سیاه شود.
11 مارچ 2009, 05:24, توسط محمد هزاره-
سر پلی جان نت مفت عجب چیزی هسته بخدا .خودت مینویسی و خودت بنام ع م ف جواب میدهی .ساعتکت خوب تیر است بچیم.بیا این قدر غصه نخور .برو همو توبره ات را بردار و برای سد جوع تان یگان کاری بکنید خمس و سهم امام جمع کیند آقای رضایی
11 مارچ 2009, 05:32, توسط جمیل پاینده
سلام عزیزانم - متاسفانه این عادت ما افغانهاست که چشم دیدن هم را نداریم وهمین باعث شده تا هرچه بیگانه بالای ما بتاپند.شمارا بخدا ازین چیز های که درین جا نوشتید چه حاصلی بدست تان میرسد؟از همه کامنت های تان پیداست که یک طرفه و مغرضانه مینویسید.چه این کار کار این دوست و هموطن ما آقای بختیار صاحب باشد چه کار یکی دیگر اما یک خلاقیت است چه لازم است که این همه شما عقده اسفراق میکنید هموطنان گل من .بیایید بخاطر خدا کمی از رذالت تغیر مسیر دهید .گرچند که خیلی ازین نوشته ها پیدا استند که نوشته یک نفر میباشد که شاید از این هموطن ما عقده ی به دل دارد.
11 مارچ 2009, 09:11, توسط مزاری
آقای بختیاری درود بر شما ! واقعأ پوستر های تان به مناسبت هشتم مارچ بجا و قابل قدر است . دوستانیکه نظر داده اند و از کار های گرافیکی تان چیزی ندانسته اند ، همان قطعه شعر حافظ بزرگوار به حال شان صدق میکند که دوست ارجمند ما اقای علی تابش برایشان گوشزد کرده اند .
دوستانیکه از پوستر ها چیزی ندانسته اند ، البته برداشت شخصی خویش را خدمت شان بعرض میرسانم ، تا بدانند که پوستر های نشر شده پیام و الهامی دارد .
1 : در پوستر اول یک دختر شادمان ، با تزئینات ساخت وطن به نمایش گذاشته شده که با کمال تأسف در شرایط امروز ما شادمان بودن از آرزو های پسر دختران این سرزمین است که هرگز به صورت واقعی آنرا ندیده اند به جز غربت و ماتم و اشک ! این پوستر شادمانی واقعأ برگ سبزیست که از جانب آقای بختیاری به دوشیزه گان این مرزو بوم به مناسبت هشتم مارچ هدیه شده است .
2 : پوستر دوم خانمی هم وطن مارا به نمایش گذاشته که با چادری ازجور مردان روزگار راهی دیار عدم است . این پستر سیلی محکمی است بروی کسانیکه از حق و حقوق زن چشم پوشیده اند و کلام پرودگار را که فرموده ( شمارا جفت آفریده ام ) را به تاق فراموشی سپرده اند و باز بیغیرتانه لاف مسلمانی و اسلام را هم میزنند .
3 : پوستر سوم دیگر شهکار است . بودا نیز مانند بانوهای آزرده و بد بخت این سرزمین از اقامت گاه خود با چادری کوچیده و از مایان شرم دارد . بلی برای ما جای شرم است که فرهنگ ما را نیز مجبور ساخته اند تا عقب برقه ها پنهان شود تا از گزند روزگار در امان بماند . هزاران معنی دیگر را هم میتوان درین پوستر جستجو کرد .
آنانی که در مفاهیم روشن و زنده این پوستر هاپی نمی برند و خواب اند ، حتی صور اسرافیل توانایی بیداری شان را نخواهد داشت . تنها براشت های شخصی خود را نگاشته ام .
آقای بختیاری پیروز باشی !!!!
13 مارچ 2009, 08:04, توسط Dari Doost
Dear Bakhtiar!
i have respect for you and your art ,it is very clear from the comments that people have left that you have been successful in deliviring a very noble message that has never crossed the minds of the enemies of our freedom.those against the idea of women’s freedom, have tried hard but in vain to damage your reputation by spreading propagandas and lies about you and blaiming you for theft of other artist’s works, my answer to them is, that Mr Bakhtiari is not an ordinary artist, his work is published in some of the respectable publications in many countries, if what you are saying is true, why the real owner of this work is not coming forward and making any complaints to Kabul press? and making thier voice heard ?undoubtedly he must be a very known artist and therefore it wont be defecult for people to recognize them? i give you the answer .my dear country man it is because THERE IS NO OTHER OWNER BUT MR BAKHTIARI he is the one who has created this piece of art and he is the owner that is why
amessage to Mr Bakhtiari!
dear Bakhtiari! only few artists can creat this much fuss with thier arts, the enemies are jelouse of your art, and the freedom loving people respect it and appreciate it. you can clearly see the reaction of both groupes in here.lets remeber not every one is capable of creating such an atmosphere .keep the hard work up BACHE WATAN
14 مارچ 2009, 10:56
باچه آزره موفق باشي خدا يارت باد . دل شاد باشي كه ما را دل شاد مي كني.
15 مارچ 2009, 07:16, توسط بد بخت
سلام برای همه.نمیدانم این آقای بختیاری که این همه شهرت دارد باز چرا این قدر زحمت میکشد.تورا که همه میشناسند باز چرا برای معروف شدن تان این کارها و کارتینها را رسانمی میکنید
16 مارچ 2009, 03:04, توسط رسا
سلام استاد بختیاری عزیز.هفته ی قبل در مالید وی یک سیمینارفارسی زبانها بود .من یک چند تای از آثار شمارا از ویبلاگ تان وکابل پرس کاپیی برداشته بردم .خدا میداند که باعث سر بلندی جمع ما گردید.قرار شد دوتا از پوستران تان را آنها با اجازه از شما چاپ کنند.موفق باشی.
19 مارچ 2009, 12:18, توسط مهاجرازكرج
اين تصاويرمراياداسرات زنان دربرابرحجاب مي اندازد درحاليكه نپوشيدن صورت دردين اسلام لحاض شده است ماهمچنان در زمان قبل اسلام به سرميبريم