عنایت الله ابلاغ، مبلغ فاشیزم

مصاحبه عنایت الله ابلاغ را در هفته نامه پیام مجاهد خواندم و تعجب کردم از این که چگونه آدمی که خود را علامه! می داند و در افغانستان هم به حیث شخصیت اکادمیک شناخته می شود، به این اندازه ناآگاه است و مذبوحانه تلاش می کند برای ما تاریخ جعل کند و از استبدادی که دیگر بر نمی گردد دفاع می کند و بی شرمانه از فاشیزم قبیله دفاع کند.

مهمترین ایرادی که می توان بر گپ های ابلاغ گرفت این است که وی در این مصاحبه از نادرشاه غدار دفاع می کند و کارهای او را "ظاهرا" اسلامی می شمارد. من نمی دانم این چه اسلامی است که با کشتن و سرکوب هزارن نفر از اهالی شمالی سازگار است. نادرشاه همان کسی نیست که با اعمال زور و ایجاد رعب همه دارایی های مردم کوهدامن و کوهستان را مصادره کرد و بر سینه زنان شمالی سوزن فرو می کرد؟ نادر غدار همان کسی است که امیر حبیب الله کلکانی را با خدعه و نیرنگ و با امضا کردن در حاشیه قرآن و تعهد سپردن به این که به او آسیبی نمی رساند به دام انداخت و سپس او و همراهانش را ناجوانمردانه اعدام کرد. از همین خاطر است که نادرشاه را به لقب "غدار" ملقب کرده اند.

نادر غدار همان کسی است که با تحریک و تمویل انگلیس ها خواست استبداد عبدالرحمان خانی را احیا کند و در چند سال حکومت خود افراد و شخصیت های ملی همچون چرخی را اعدام کرد تا این که به دست عبدالخالق هزاره به زباله دان تاریخ فرستاده شد.

با شناختی که من از اسلام دارم با ضرس قاطع گفته می توانم: کارهای نادر و خاندانش هیچ نسبتی به اسلام ندارد که هیچ بلکه اسلام از آن بیزار است.

پس چطور عنایت الله ابلاغ از کارهای نادر دفاع می کند؟ این احتمال وجود دارد که عنایت الله ابلاغ از جمله همان ملاهایی است که برداشت طالبانی از اسلام دارد. بر طبق برداشت طالبانی از اسلام، آن چه در اسلام مهم است ریش و دستار و تسبیح است و نشخوار کردن چند تا گپ به نام دین. هر گاه کسی ریشش انبوه بود و دستار به سر داشت می تواند به سادگی یک پیاله آب خوردن آدم بکشد (آن هم قتل دسته جمعی) و به ناموس مردم تجاوز کند و خانه های مردم را ویران کند. بر طبق برداشت طالبانی از اسلام، وظیفه دولت این نیست که راهکارهایی را بسنجد تا شکم مردم گرسنه را سیر کند بلکه دولت وظیفه دارد مظاهر شرک! مثل بت های بامیان و آثار بی نظیر باستانی دیگر را از میان بردارد و بکوشد هویت و فرهنگ یک مملکت را نابود کند و آن را برای خود جهاد قلمداد کند.
چیزی که نشان می دهد آقای ابلاغ از قماش ملاهای طالبانی است این است که او مطابق آن چه من اطلاع دارم در زمان طالبان از آن گروه به شدت دفاع می کرده است و آن ها را وارث به حق خاک افغانستان می دانسته است.
موضوع قابل توجه دیگر این که عنایت الله ابلاغ در این گفتگوی خود از غلام محمد فرهاد موسس حزب افغان ملت به خوبی یاد می کند و جنبه اسلامیتش را قوی می داند و ساده زیستی او را می ستاید و می گوید " یک نماز خود را قضا نمی کرد". ولی وقتی از فعالیت های سیاسی این مرد سخن به میان می آید تجاهل می کند و می گوید:" در آن وقتی که در شورا با ما بود فعالیت های سیاسی نداشت و اگر داشت من خبر نداشتم" ( نقل به مضمون). جالب این که وقتی که می خواهد نسبت به غلام محمد فرهاد انتقاد کند می گوید:" انتقادی که من از او دارم این است که او حزب افغان ملت را تاسیس کرد ولی به این مطلب متوجه نشد که این حزب، حامل اندیشه های گوناگون است..".
خودتان قضاوت کنید که علامه ما چه مزخرفات را به هم می بافد تا از حزب فاشیستی افغان ملت دفاع کند. او فکر می کند که مردم، نادان اند و فرق سخن منطقی را با غیر منطقی نمی دانند.

برای مردم افغانستان این مساله روشن و هویدا است که حزب افغان ملت، اندیشه های خود را از نازی های آلمان برگرفته و همانگونه که از نامش پیدا است در تلاش است هویت قومی به نام "اوغان" را بر همه مردم افغانستان تحمیل کند. این حزب یک حزب فاشیستی و تمامیت خواه است و وجدان هیچ آدم وطندوستی برایش این اجازه را نمی دهد که از این حزب دفاع کند. رهبر فعلی این حزب انورالحق احدی کسی است که در نوشته های خود از رژیم قرون وسطایی طالبان به خاطری دفاع می کند حیثیت برباد رفته پشتون ها را اعاده کرد و حکومت موروثی شان را دوباره برایشان برگردانید‍!

تعصب قومی به اندازه ای بر آقای عنایت الله ابلاغ غلبه کرده که وقتی که از حبیب الله کلکانی یاد می کند وی را همانند فاشیست های قبیله به نام "بچه سقاو" یا "حبیب الله سقاو" یاد می کند. این همه بغض و عداوت افرادی همچون ابلاغ نسبت به امیر حبیب الله کلکانی به دلیل این است که حبیب الله کلکانی، قدرت را از قبیله گرفت و سنتی دیرینه پای را مبنی بر تعلق داشتن قدرت به قبیله پشتون را شکست. و گرنه با وجود انتقاداتی که نسبت به برخی عملکردهای حبیب الله کلکانی داریم، این را با قاطعیت می گوییم که کلکانی از همه شاهان قبیله برتری و امتیاز داشت.

وقتی که در مورد رابطه بین دموکراسی و اسلام از عنایت الله ابلاغ پرسیده می شود، دموکراسی را نفی می کند و اسلام را متضاد با دموکراسی قلمداد می کند!

این پاسخ او هم همان گفته قبلی ما را تایید می کند که ابلاغ، ملایی است طالبانی و برداشت قرون وسطایی از اسلام دارد. از نظر ابلاغ پای لچ های قندهاری باید بر مردم حکومت کنند که هیچ شناختی از مدنیت ندارند و زنان را در خانه هایشان حبس کنند و اجازه تحصیل برایشان قایل نشوند و ریش مردان را با شیشه اریکین، اندازه گیری کنند!
من این سطور را نوشتم تا به این نکته تاکید کنم که به نظر می رسد فاشیزم قبیله برای به کرسی نشاندن اندیشه های فسیل شده خود راه های گوناگونی را می پیماید و برای توجیه اصول ارتجاعی خود حتی از شخصیت های اکادمیک هم استفاده می کند. ولی فاشیزم بداند که کور خوانده است و مردم افغانستان دیگر فریب ارتجاع را نخواهند خورد.