آخرین خبر از دیدار مقامات داخلی و خارجی با حضرت سلطان معظم کرزی!

مثلاً پیر و پیر خانه، که سلالۀ شریف شان همین صد سال قبل از بغداد به کابل جهت تنظیم امور " تازه " مسلیمن تشریف آورده بودند، حضرت صاحب با اشارات نظر که نامه رسان ایشان و جناب سلطان ماست، به حضرت سلطان قوت قلب داده اند که از بالا به ایشان " سیخونک " شده که حضور سلطان معظم کرزی خان، " مشروع" است و نیازی به این همه هیاهو نیست؛ بلکه " رعیت " از جهت نادانی بی گمان خیر خویش نداند و بانگ بیهوده بردارد که در نظام سلطانی ، آنهم سلطانی که " هفتاد و دو ملت " سربرآستانش دارند و کمرخدمتش را بسته اند " رای " رعیت به یک " مشورت " و " شرارت " کای آیده مقایسه نمی شود!

دوم، از جملۀ آن " خواص " تعدادی خاص ، که علم " این جهانی " از حقوقی و تاریخی و اجتماعی و همه چیز دانی، دانند ، به حضرت سلطان معظم مشورت ها داده اند که نشود که در برابرخواسته های مشتی " رعیت" بی مقدار، که بیشترشان، ریشه دراین مرز و بوم ندارند؛ و نمیدانند که این خاک " د دادا وطن "! کیست سرمبارک و " بلند " اشرا خم کند و " میراث " گرانبها و تاریخی " نیکه " هایش را در برابر یک ورقۀ رنگه، که حاصل نیرنگ " انگریز" است ، رها کند!

همین عالی جنابان ، " خواصان " سلطان معظم را تشویق کرده و میکنند که طلبۀ کرام، برادران تنی و افغانی، جناب سلطان؛ لایق و سزاوار هرنوع " جایگاه حقوقی" اند و باید کاری کرد که دو سر این طیف " وطندوست" و مردم دوست، یعنی گروهی که نقاب خوش نمای " دموکراسی" بر رخ کشیده اند و برگردۀ ملت سوار شده اند، و " جنبش" ی که ردای دین را با کثافت وجود خویش آلوده کرده اند، بهم پیوست گردد و آنگاه دیگر " رعیت " مگر زهَره دارد که دست از پا خطا کند!

چنین است که دیریست سربازان سلطان معظم احمد شاه نشان، کرزی خان، ساز و برگ شان را با دست ادب به برادران " افغانی " سلطان تسلیم میدارند و از این مراسم برای اطمینان خاطر " رعیت " بی مقدار، فیلم گیری هم می کنند که :" شاهد باشید که بین سربازان سلطان و " برادران " افغانی" سلطان هیچ خصومتی وجود ندارد." ! الا اینکه بد خواهان سلطان کار ناشایستی کنند و تهمت به برادران سلطان معظم بندند!

با همۀ اینها و در کنار اینکه سلطان معظم احمد شاه نشان، برای اینکه " باد بروت " اشرا حفظ کرده باشد هارت و پورت میکند و اینک پس از 5 ماه آزگار، چورلکی های خارجی را شب هنگام رویت کرده که محمولۀ هایشان نا معلوم و چورلکی ها هم خارجی جمعی از خرابکاران" خارجی" را از یک طرف قلمرو حضرت سلطان به آنطرف میبرند ، و حضرت سلطان هم هوشدار داده اند که در این باره بی تفاوت نمانند، مگر اینکه حق السکوتی از آن " خارجی " های معلوم الحال ، بگیرند! در جایی به یکی از " رهبران " که حلقۀ مخالفین حضرت سلطان، او را " بزرگ " خویش میخوانند فرموده اند که حاضر اند دست سخاوت بگشاید و به منظور هویدا ساختن " حسن " نیت ملوکانه اش نسبت به " رعایا " ! جام شوکران بنوشد و طرح حکومت صدارتی پارلمانی را بپذیرد ، و همچنان از کیسۀ شاهانۀ خویش " بیست وزارت " را نیز به آن " رهبر " و پیروانش هدیه کند!

حضرت سلطان؛ که بی گمان جان و مال رعایا، در ید اختیار ایشان باشد، در ضمن همین دیدار که آن " رهبر" را به حضور پذیرفته بوده است، فرموده اند که تمام آن بذل و بخشش را برای آن ارزانی میدارد که رهبر و رعایا برای " بفاء" سلطنت سلطان دعا کنند و برفرمان سلطان وفا دار بمانند!

در غیر آن جز در صورت آنکه به آن پیر و پیر خانه، پس از استخاره ، استشاره شود که در " بدعت " انتخاب و " رای " تر دستی ، آنهم با دست " اجنبی " صورت گرفته ، حضرت سلطان بهتان و بطلان های مطروحه را از هیچ مرجع و پایۀ یی نمی پذیرند!

دست " رعایا " ی بی مقدار و " دَر و همسایه " های فضول هم در دشمنی با سلطان خلاص !