
کور خود و بینا ی دیگران
نويسنده: بيگ نظر
اشاره: کابل پرس? معتقد است که بحث هزاره و تاجيک و پشتون که در اين نوشته آمده است و در نوشته هايی که اين نوشته به پاسخ آن هاست، ما را از اصل ماجرا که همانا عدالت و صلح برای مردم افغانستان است دور می کند. در شرايط حاضر مردم چه در مرکز، چه در شمال و جنوب و چه در شرق و غرب کشور از به ظاهر رهبران خود و سوء استفاده ی آنان از نام مردم رنج می برند. در کابل و ولايات ديده می شود که اين به ظاهر رهبران اين قوم و آن قوم ، همچنان در کار چپاول و غارت و نقض آشکار حقوق بشرند. حتا وقتی با موترهای گران قيمت در حالی که اسلحه ی محافظين آنان به طرف مردم است و سرک ها را مسدود می کنند، تنها خاک باد موترهايشان همراه با دود و کثافت در کابل نصيب مردم می شود. در فهرست کسانی که دارايی های همگانی را با غارت می برند، نام به ظاهر رهبران همه ی اقوام را می توان يافت. متاسفانه به ظاهر روشنفکرانی هم هستند که توجيه گران رفتار غير انسانی به ظاهر رهبران هستند .
همچنان که بارها و بارها در کابل پرس ذکر شده است، آرا و نظرات طرح شده، الزما نظرات اين رسانه ی اينترنتی افغانستان نمی باشد.
کور خود و بینا ی دیگران
از مدتها بدین طرف دررسانه های بیرون مرزی و داخلی بحث هایی در موردمردم هزاره ء مهاجر برگشته از ایران و مسکن گزین شدن آنان در هرات ودیگر تهمت زنی های سیاسی علیه مردم هزاره مقالاتی را بطور غرض الود و دشمنانه از نام های مستعار عارف ذره بین – ج. بامی وبنام ها ی اصلی انجینر معروفی ونوراحمد رجاء بطور پیوسته به نشررسا نیده ومیرسا نند. و از طرف دیگر نویسندگان محترم تیمور آفتابی – کنیشکا قلندری – داکتر همت فاریابی - سخی ارزگانی- پامیر پار شهری – رضا ضیایی- بومانعلی قاسمی. ومیر احمد لومانی جواب های مستدل به آن ها ارایه و نشر شده است . نشخواراین تبلیغات افتراق برانگیز توسط چهره های روشنفکرتاجک که دهل و نقاره، دموکرات بودن شان رااذعان میکنند وسنگ عدالت ملی را بر سینه میکوبند ، که آنهادر تمام این ادعاهای بلند بالا بدون به قوم خود اصلاَ اعتقادی به حل مساله ملی و قومی در کشور ندارند انجام میدهند. زیر تأثیر این جو سازی های سیاسی و تبلیغاتی، هزاره ستیزی و ترک ستیزی،به مداخله مستقیم نمایندگی های سیاسی تاجکستان ، ایران - روسیه - پاکستان در داخل و بیرون تشدید یافته است . همه این روشنفکران تاجکو بخصوص روشنفکران دارای نظریات چپ در کنار قوم خود لمیده تا در تعمیق بحران افتراق وانقطابات خونین ملی و قومی نقش مخرب شان را ایفاکنند.درین روزهای نزدیک مقاله نفاق افگنانه وبرتری خواهانه قومی از طرف نویسندهء بنام عالم به نشر رسیده است که مختصرآ به پاسخ آن پرداخته میشود.
افغانستان کشوریست چندین قومی که اقوام گوناگون در آن زیست دارند چون تا هنوز احصائیه دقیق نفوس شماری درین سرزمین انجام نشده است و هیچ قومی نمیتواند ادعای اکثریت نماید . ولی با تاسف برادران پشتون و تاجک برای تصاحب قدرت همواره در مجادله خونین میان همدیگر بوده است و هر کدام کوشیده برای نیرو مندی خود ومغلوب نمودن طرف مقابل وبر هم زدن توازون وبلانس قدرت در زمان های مختلف از اقوام ترک تبار هزاره وازبک بهره گیری سیاسی و نظامی نمایند و برای آرایش حاکمیت خود چهره های سیاسی ترک تباران را مورد استعمال و استفاده سیاسی قرار میدهند . رهبران سیاسی اقوام پشتون برای جلب اعتماد این دو قوم ترک تباربطرف خود با وعده نمودن امتیازات سیاسی و نظامی رهبران این دو قوم را فریب داده که تاریخ استبدادی کشور آنرا خوب بیاد دارد . اما مایه تا ثر و تا سف اینجا ست که رهبران سیاسی و نظامی اقوام تاجک در لباس دوستی و خودمانی که از اشتراک زبانی وفرهنگی با مردم هزاره و از شریک بودن مذهب با مردم ازبک داد سخن میزنند ولی بعد از اشغال و رسیدن به قدرت و حاکمیت عهدشکنی - بی وفاییها کم لطفی های فراوان درمقابل این دو قوم ترک تبار در چندین مرحله تاریخ از خود نشان داده ومیدهد که ذیلآ تذکار می رود.
مرحوم فتح محمد خان فرقه مشریکی از مبارزین ملی برجسته کشور در صحبتی های شان با دوستان همیشه درباره عهد شکنی رهبران سیاسی ونظامی برادران تاجک بطورگلایه میگفت و در باره پیمان شکنی وبی اعتنایی حبیب الله کلکانی در مقابل مردم هزاره تاکید میکرد و ایشان تذکر میدادند که حبیب الله کلکانی قبل از شورش بر ضد شاه امان الله با میرغلام حسن خان پدر مرحوم فرقه مشر فتح محمد خان و سید احمد شاه نور تعهد و پیمان بسته بودند ولی متاسفانه بعد ازسراسری شدن شورش- حبیب الله کلکانی به پیمان و قول خویش وفا نکرد و همه تعهداتش را درباره مردم هزاره که با میرغلام حسن خان و سید احمد شاه نور بسته بود از آن ها تجاوز و تخطی نمود. با در نظر داشت پیمان شکنی کلکانی مردم هزاره مجبورشدند که درموقف گیری نظامی و سیاسی خود تجدید نظر کرده و بر مبارزات دادخواهانه خود ایستاده گی و پافشاری نمایند و جنگ دفاع از سرزمین خود را بر ضد حبیب الله کلکانی به پیش برده و تا کوتل اونی نیرو های متجاوز را به عقب نشینی وادار نمودند . رهبران سیاسی هزاره در آن زمان بااین کار عاقلانه خویش تو انستند از زادگاه و مردم خویش در برابر متجاوز دفاع نمایند وهم چنان شاه امان الله که طی فرمانی لغو غلامی مردم هزاره را اعلان کرده بود وبدین تر تیب مردم هزاره توانستند دین و قرض شاه امان الله را نیز ادا کردند . سیا ستدانان تاجک همواره در موقع ضرورت و اجبار سیاسی و نظامی ویا در هنگام که زیر فشار رهبران حاکم پشتون قرارمیگیرند با رهبران سیاسی و نظامی ترکتبار اقوام هزاره وازبک از راه آشتی و معامله پیش میآیند ولی زمانی که ضرورت و نیاز سیاسی و نظامی شان رفع گردید این دو قوم را فراموش کرده و سرکوب میکنند. رهبران قوم تاجک پیش از عقد پیمان با مردم هزاره وازبک - مردم هزاره را باشعارزبان وفرهنگ مشترک و مردم ازبک را بنام مذهب و محل مشترک با ایندو مردم ترکتبار خودرا نزدیک و صمیمی نشان میدهد مگر هنگامی که به حاکمیت رسید با لغد میزند ومانند نوکران با آنها برخورد می نماید. که بطور نمونه میتوان از پیمان شکنی مسعود بعد از عقد معاهده جبل سراج در دهه نود میلادی با حزب وحدت و جنبیش شمال قبل از سقوط رژیم وقت کابل یاد آوری کرد .جنگهای خونین و خانمانبر انداز مسعود برضد مردم هزاره غرب کابل در طی مدت سه سال دهه نود میلادی وقتل عام افشار و چنداول شهر کابل توسط مسعود . عدم صداقت یونس قانونی بخاطر ایجاد جبهه مشترک سیاسی با حاجی محمد محقیق در سال 2003- میلادی . هزاره ستیزی و ازبک ستیزی عطامحمد والی بلخ در سمت شما ل و بخصوص در ولایت بلخ . همه نمایندگی از بد عهدی و بر تری خواهی رهبران سیاسی قوم تاجک میکند که تاریخ هفت دهه اخیر عهد شکنی آنان را در برابر اقوام ترکتبار چندین بار به نمایش گذاشته است .
شباهت های زیادی بین حبیب الله کلکانی و احمدشاه مسعود پنجشیری که باعث از دست دادن فرصتهای مساعد حکومت کردن و خوش نامی برای تا جک ها شدند موجود است. وهردوی این قوماندانان جنگی از همان آغاز با سایر اقوام از در دشمنی برخورد کردند. همین علت باعث مقاومت سایر اقوام با آنها شده و در نتیجه باعث شکست تاجیک ها و از دست دادن فرصت استقرار حکومت تاجک ها گردیدند.تجربه استبداد خونین هفت دهه اخیر در کشور نشان داده است که افغانستان از لحاظ موقعیت جیوپلتیک خود همواره مورد توجه و علاقه فراوان ممالک همسایه و کشور های ابر قدرت جهان بوده اند و در ین گیر و دار سیاسی و نظامی هیات حاکمه کشور همیشه سر نوشت این سر زمین را با کشور های طماع جهان و منطقه معامله کرده است که اکثرآ در ین معامله نقش عمده را طی این هفت دهه اخیر بعد از رهبران تبار پشتون - رهبران سیاسی قوم تاجک در معامله و خرید و فروش سر نوشت وطن ما با تر دستی گوی سبقت را از برادران پشتون برده اند.
دور نمی رویم در سه دهه اخیر درباره برتری یافتن مسعود از لحاظ نظامی تبلغات فراوان از طرف حواریون شورای نظار صورت گرفته است ولی بهتر خواهد بود که بطور عینی و حقیقی دلایل و عوامل آن کاویده شود . برای همگان معلوم است که بعد از سقوط حاکمیت آل یحیی در زمان حکومت ببرک کارمل روشنفکران تاجک درجناح پرچمی ها در آن دوره نقش و نفوذ خود ها را در حاکمیت وقت شدیدآ تقویت نمودند و رابطه و تماس مسعود بوسیله این عناصر علی رتبه حزبی ودولتی با استخبارات و نظامیان شوروی مقیم افغنستان برقرار ساخته شد. این تماس و ارتباط مسعود در زمان حکومت نجیبالله بیشتر از گذشته با منابع استخبارات شوروی با امضای معاهدات مخفی میان جانبین تحکیم گردید. که یکی از عوامل اساسی تقویت نظامی وی بحساب میآید. قبل از سقوط رژیم نجیبالله در کابل نیز افراد برجسته تاجک تبار که در مقام های عالی حزبی – دولتی و نظامی قرار داشتند پیش از پیش با مسعود در باره همه مسا یل و شرایط سقوط حکومت کابل به موافقه رسیده بودند. که در شعله ور نمودن و تشدید جنگ ها برعلیه مردم هزاره و ازبک در شهر کابل از طرف مسعود نیز توسط این عناصر دولتی سابق واستشاره حکومت روسیه سازماندهی میشد و نقش عمده را در تشدید جنگ های شهر کابل روس ها و افراد وابسته به آنان در داخل حکومت سابق بعهده داشتند. تنظیم رابطه مخفی مسعود با روسها و آماده سازی مسافرت ربانی در راس یک هیات شامل نمایندگان تنظیم ها ی مختلف به مسکو پیش از سقوط رژیم کابل در حقیقت همه زمینه چینی این کار ها برای نزدیک نمودن بیشتر مسعود با مسکوبوده است که توسط این عناصر دولتی سابق سازماند هی میگردید . مسعود همیشه از کمک های بی دریغ و فراوان شوروی ها بر خوردار بوده است که بجای حزب دموکراتیک خلق بالای مسعود سر مایه گذاری وسیع از طرف روسیه صورت میگرفت . همچنان آقای ربانی با نشان دادن خود به صفت چهره بنیاد گرای اسلامی در دوران جهاد و بعد از آن کمکهای عربستان سعودی و دیگر ممالک عربی خلیج را جلب میکرد .
مسعود از نگاه نژادی و زبانی خود را با ایرانی ها را نزدیک کرده و کمکهای زیادی را در زمان جهاد و زمان جنگهای میان تنظیمی از ایران بدست میآورد . اما ایرانیها هم زمان با جنگ شورای نظار علیه حزب وحدت در شهر کابل از هم نژاد وهم زبان خود یعنی از مسعود در برابر مردم هزاره بی گناه دفاع میکرد و تمامی فعالیت نمایندگی های حزب وحدت را درآن دوره بداخل ایران غیر رسمی و قدغن نموده بود. مسعود عامل تمامی بد بختیها و نفا ق ملی و جنگ های خونین قومی – قتل عام ها- وکوچ اجباری و زمین سوخته در افغانستان است مسعود عامل اصلی و تقویت کننده گروه طالبان بوده است زیرا مسعود بوسیله قوماندانانش در چمن قندهار طالبان را خیر مقدم گفت و شهر قندهار بر اساس هدایت مسعود به طالبا ن تسلیم داده شد الی رسیدن طالبا ن به دروازه های کابل مسعود شخصآ به پیش واز شان در میدان شهر جهت مذاکره با آنان رفت ربانی طالبان را فرشته نجات نام داده بود . مسعود میخواست از نیروی طالبان برای سرکوب مردم هزاره کابل و نیروهای جنبیش شمال در کابل استفاده کند . که چنین هم کرد. چون نیروهای مسعود توانایی نظامی خود را در جنگ دادخواهانه مردم هزاره وازبک از دست داده بود و خواست که از طالبان برای تار ومار نمودن این نیروهای جنگ کشته و دلیر بهره بگیرد . بنآ مسعود را میتوان عامل تمام بد بختی های کشور دانست.
یکی از بیرحمیهای افراد نظامی مسعود را میتوان در جنگ کابل تذکر داد که بعد از اسیر نمودن یکتعداد از افراد ملکی مردمان هزاره وازبک شهرکابل را به جرم هزاره و ازبک بودن شان بوسیله نظامیان شورای نظار به اسارت گرفته شدند . و این اسیران را که شامل ده ها تن از جوانان و مردان کهن سا ل هزاره و ازبک میشدند دربین دو کانتینر جابجا کرده و بطرف پنجشیر انتقال میداد که در مسیر راه قبل از رسیدن به پنجشیر یکی از قوماندانان مسعود هدایت داد تا هر دو کانتینر را آتش بزنند و میگفت که در پنجشیر برای هزاره ها وازبک های اسیر نان نداریم تا به آنها بدهیم این اسیران ترکتبار هزاره وازبک همراه با کانتینر ها یکجا بطور وحشیانه ء با آتش سوختانده شدند .مسئولیت فاجعه تسلط طالبان، نسل کشی ها، قتل عام و تصفیه های هولناک قومی و نژادی توسط گروه طالبان، و بخصوص شورای نظار بیشتر متوجه روشنفکران ونخبه گان سیاسی قوم تاجک است، که با بی مسئولیتی تمام در قبال این حوادث موضع خصمانه گرفته است .
در باره جبهه ملی پیش از تشکیل آن آقایان بشیر بغلانی و فضل احمد طغیان مسافرتی چندین ماهه به تاجکستان انجام دادند وبه اشتراک مقامات روسی – تاجکی و ایرانی شورای متحد ملی را بوجود آوردند و قبل از ایجاد جبهه ملی و بعد از تشکیل شورای متحد ملی که با هدایت مقامات روسیه –ایران و تاجکستان بعد از رفت آمد مکرر آقایان بغلانی و طغیان در شهر های کابل- مزار شریف و بازگشت به شهر دوشنبه با مشوره دوام دار با عناصر برجسته رهبران احزاب اسلامی و احزاب غیر دینی قوم تاجک شورای متحد ملی و جبهه ملی را تشکیل و برنامه کاری این دو نهاد سیاسی را بوجود آورده شدند. مارشال فهیم که در زمان ببرک کارمل در خاد کار میکرد در مشوره با عناصر تاجک تبار داخل دولت واستخبارات شوروی بحیث مهره دومی بعد از مسعود در میان شورای نظار جابجا گردید و تا هنوز هم وی یکی از مهره های عمده روس هاویکی از عناصر قابل اعتماد روسیه در افغانستان بحساب میآید. فهیم نسبت به سایرین نقش تعین کننده در ایجا د جبهه متحد ملی مطابق هدایت مقامات روسیه داشته است . طوریکه او درجنگهای دهه نود میلادی در شهر کابل عنصر اسا سی وتصمیم گیرنده بعد از مسعود بود وفعلا نیز در تشکیلات شورای نظار فرد مهم و کلیدی شمرده میشود .و در همآ هنگی فکری و سیاسی میان افراد سیاسی تاجک تبار عنصریست که حرف اخیر و نهایی را میگوید .
تذکر گذرا بالای کار کرد های ضدملی قوماندان عطا محمد
در ولایت بلخ شرایط سیاسی که از طرف قوماندان عطا محمد ایجاد گردیده شباهت زیاد با دهه نود شهر کابل دارد که از طرف وی بر ضد مردم ترک تبار هزاره و ازبک در ولایت بلخ بوجود آورده شده است . شرایط زندگی را برمردم هزاره و ازبک هر روز تضیق کرده تا این دو قوم مجبور به ترک ولایت بلخ گردند و خانه و زمین آنان را با بهانه های گوناگون ضبط کرده و به اقوام تاجک تسلیم میدهد.اقوام تاجک را از دیگر مناطق کشور و مهاجرین تاجک تبار مقیم ایران و پاکستان دعوت و تشویق میکند تا در ولایت بلخ زمین بگیرند و در شهر مزار شریف سکونت اختیار نمایند و بدین ترتیب ولایت بلخ را بیک ولایت کاملا تاجک تبار تبدیل کرده است . از آقای عارف ذره بین و نور احمد رجا سوال میشود اگر مردم هزاره در هرات مسکن گزین نشوند پس در کجا بروند چون ولایت بلخ به تاجکستان دومی مبدل شده است .
در باره قوماندان اسمعیل خان به اصطلاح امیر شما لغرب :-
تورن اسمعیل خان یکی از اعضای ر هبری جمعیت اسلامی و از مهره های قابل اعتماد سپاه پاسداران ایران بوده و در حقیقت امیر مشترک شمالغرب از طرف جمعیت اسلامی و سپاه پاسداران ایران درهرات تعین وجابجا گردیده بود. قوماندان اسمعیل خان همیشه از کمکهای بی دریغ نظامی و اقتصادی ایران برخوردار بودکه با عنایت و کمک ایران امارت وی در شمالغرب کشور استقرار یافته بود. وی در جریان سال های آغازین امارت خود در شمالغرب افغانستان به تعدادسه هزارو پنجصد تن هزاره های مهاجر برگشته از ایران را در میان را ه – هرات و قندها ر قتل عام نمود و در طی مدت همان سال ها تمامی ملکیت های غیر منقول مردم هزاره ساکن در هرات را ضبط کرده است . سال 1993- میلادی تورن ا سمیعیل خان از طرف شبانه در راس یک قوای نظامی مجهز بالای اهالی یکصدو پنجاه فامیل مردم هزاره که به قریه پشمکه شهر زرنج ولایت نیمروز زبست داشتند حمله کرد ه و به جرم هزاره بودن همه آنها را بطور بی رحمانه قتل عام نموده است. همچنان درین سال اسمعیل خان به تعداد بیش از یکهزارو هشتصد تن از مردم مهاجر ازبک برگشته از ایران را دربین راه هرات و بالامرغاب بجرم ازبک بودن قتل عام نموده و تمام اموال و دارایی ایشان را به غارت بر ده است .
آقای عالم می نویسدکه:- در زمان اقتدار استاد ربانی، افغانستان به شاخه ها وجزایرمتعدد قدرت تقسیم شده بود، که بیشتر ولایات شمال در حیطه تسلط جنبش ملی- اسلامی افغانستان به رهبری جنرال عبدالرشید دوستم، ولایات شرقی افغانستان، توسط شورای جهادی مشرقی به رهبری حاجی عبدالقدیر، برخی از ولایات در جنوب افغانستان توسط مولوی حقانی، ولایات دیگر توسط برخی قومندانان جهادی و تنظیم های دیگر و مناطق هزاره نشین توسط حزب وحدت اسلامی و حرکت اسلامی اداره و رهبری میگردیدند.
به جواب نویسنده محترم باید گفت که ایشان خود یکی از روشنفکران تاجک تبار است و دها تن دیگر از روشنفکران تاجک در کنار جنبیش شمال جنرال دوستم امتیازات سیاسی و اقتصادی را تصاحب کرده بودند و جناب شان از طرف جنبیش شمال بحیث معاون کمیسیون اقتصادی جنبیش و بعدآ بصفت ریس بار چالانی حیرتان و بالاخره ریس گمرک مزار شریف مقرر بودند و آقایان فضل احمد طغیان و نجیب الله مسیر همه کاره جنبیش بعد از دوستم بودند و تمامی امتیازات پولی و سیاسی جنبیش را خود و دیگرروشنفکران تاجک تبار از آن خود کرده بودند و رهبری جنبیش را درمحاصره سیاسی خود ها داشتند یعنی سیاست حکومت ربانی از طریق شما و رفقای تان در شمال تطبیق میگردید.سرنوشت شهر کابل منحیث مرکز اداری و سیاسی کشور بدتر ازین بود.
نویسنده محترم درین مقاله خود بیشتر به دفاع از حکومت آقای ربانی می پردازد و مسئولیت آنرا هم به گردن اتنی های ترک تبار هزاره و ازبک تعبیر و تفسیر میکند.در تمام مناطق و توسط همه گروه های مسلح مربوط به احزاب وتنظیم ها، این جنایات تکان دهنده و هولناک صورت گرفته است اما در درون شهر کابل چنان جنایات تکان دهنده و هولناک صورت گرفته است که به قلم آوردن آن کاری است مشکل.
آیا نویسنده محترم از قتل عام افشار و چنداول و سوزاندن دسته جمعی در کانتینرهای فلزی توسط گروهای مسلح شورای نظار مسعود وربانی اطلاع ندارند؟ که درباره سوختاندن دو کانتینر اسیرا ن بالا تذکر رفت. چون شورای نظار و متحدانش عامل اصلی تداوم جنگ در تمامی مناطق کشور از جمله در شهر کابل بوده است زیرا برتری خواهی قومی رهبران تاجک به غلیان آمده بود. روشنفکران تاجک خود با بغض و کین مصروف پاشیدن تخم نفاق و تعمیق زخم های ناسوری هستند که مشتعل شدن دوباره آن به نفع هیچ یک از اقوام کشور نیست .
عمل جنایکارانه جمعه خان همدرد والی سابق شبرغان در قتل عام مردم بی گناه شبر غان که بطو ر مستقیم توسط وی ا نجام شده است گناه نا بخشید نی است ولی کارنامه های جنایت کارانه مسولین دولتی تاجک تبارهم در ین زمینه از آفتاب کرده روشنتر است که برای سر کوب و تضعیف اقوام ترک تبار هزاره و ازبک بار ها تکرار گردیده اند نقش خصمانه ودشمنانه ضرار احمد مقبل وزیر داخله کنونی در باره قتل عام مردم شبرغان وصحبت های او از طریق رسانه های جمعی درین باره و هم چنان نقش مخفیانه وغیر مستقیم عطامحمد والی بلخ از طریق سربازان و افسران وابسته به خودش که در قطعات قول اردو ی شمال جا بجا میباشند در حادثه خونین شبر غان با شفافیت کامل به نظر میر سد وواضح است که این هر دو تن اعضای شورای نظار و جمعیت اسلامی هستند و هردوی شان نقش هدایت کننده را درقتل عام مردم بی گناه شبر غان بدوش داشتند .
نویسنده مقاله مینویسدکه:-
یک مورد دیگرهم ارائه مقالات عریض و طویل بر علیه جبهه ملی است.آنهم به این دلیل که، چرا یک تاجک به طور موقت رهبری آن را بدوش دارد.در حالیکه یک دید گذ را به تشکیلات این جبهه میرساند، که جبهه ملی، تمام اتنی ها و قومیت های افغانستان را در بر می گیرد. این تبلیغات در حالی صورت میگیرد، که این روشنفکران برای یک بار هم اتحاد سیاسی رهبران اتنی خود را با حکمتیار، سیاف، طالبان وکرزی و در دنباله روی کامل از سیاست ها وعملکرهای امریکا، انگلیس و پاکستان محکوم نکرده اند. ما عادت کرده ایم در هر تشکیلات، که رهبران انتی و قومیت خود ما شرکت نکرد باید به آن نفرین بفرستیم.
درین باره بایدگفت که ایجاد جبهه ملی نیز بر اساس اندیشه های تک قومی تاجکی بر بنیاد نظریات دهه نود میلادی صورت گرفته است که از میان جامعه هزاره همان دشمنان دیرینه این مردم که در دهه نود مورد استفاده قرار گرفت دوباره ازین افراد بردران تاجک زیر نام نمایندگی از قوم هزاره بهره برداری کرده است که این افراد بطور قطع نه دیروز ونه هم حالا از مردم هزاره نمایندگی کرده می توانند.روشنفکران تاجک تبارکه برای خود حق میدهند زیر نام هاو اصطلاح دموکرات و ملی باعلاوه کردن یک متر پیشوند دموکراتیک در نام سازمانهای به اصطلاح چپی وبا عنوان کردن مفاهیم ملی ، میهنی و اسلامی و پیشوندهای عریض و طویل در کنار نام احزاب، اقدام و به نفع قوم وتبار خو د درین سازمان ها مصروف فعالیت شوندولی برای دیگران آن را لازم نمی دانند و باید دیگران زیر رایت ایشان قرار گیرنددر غیر آن حکم ارتدادشان را صادر میکنند . چرا نویسنده با بغض و تعصب دیگران را میبیند و از کنار خودیها با چشم بسته میگذرد. تا هنوز چیزی از انحصار قدرت سیاسی توسط این گروه قومی تاجک تبار در حاکمیت کنونی کاسته نشده نمی دانیم که این رئشنفکر تاجک تبار چرا گریبان پاره میکنند.
آقای عالم خود نیز از جمله اعضای نیکتایی دار شورای نظار و جمعیت اسلامی میباشد گرچه ظاهرآ بعضی اوقات تمثیل و اکت روشنفکر مستقل سیاسی را نیز مینماید. که نمی توان بدان اعتماد کرد زیرا برادران تاجک افراد چپ و راست آن همه در یک صف واحد سیاسی قرار دارند . ولی برای فریب دیگران جنگ های زرگری میان همدیگر میکنند نباید اشتباه نمود.گرچه ازین قماش عالم ها بنام های مستعار عارف ذره بین ها و بامی ها وغیره تبلغات دشمنانه را در سایت های خبری بیرون مرزی و داخلی بار ها انجام داده اند که همه شان همان شورای نظار ی های نیکتایی دار هستند .که بعضآ خود ها را در عقب نام های مستعا ر پنهان می نمایند.
اقوام ترک تبار به این باورند که مستبدین و جانیان قتل عام ها اگر از میان برادران پشتون ویا تاجک باشند برای مردم بی گناه ترک تبار هزاره واز بک کدام فرق ندارند چون هردو علیه مردم بی گنا ه جنایت میکنند اما مردم ترک تبار از برادران تاجک به خاطر آن گلایه دارند که چرا زیر شعار زبان – فرهنگ و مذهب مشترک با هزاره و ازبک بنام دوستی ودر لباس خودی قتل عام افشار – چنداول – وشبرغان را انجام دادند - چون برادران پشتون ما بنام طالب و افغان ملت و حکومت خاندانی به صفت دشمنان تاریخی مردم ترک تبار معلومدار و آشکار است که آنها نیز خصومت و دشمنی علنی خود هارا پنهان نمی کنند ومردم ترک تبار هم آنان را به حیث دشمنان تاریخی خود ها میدانند .
چنانچه در سایت وزین کابل پرس میخوانیم که:-
همکاری نکردن ها و کارشکنی های احمدشاه مسعود با جناب مجددی به عنوان اولین رییس جمهور مجاهدین باعث دل آزردگی های آشکار وی از جریان جمعیت اسلامی و شورای نظار احمدشاه مسعود شد. این مسایل تا حدی از طرف مسعود پیش رفت که انحصار گرایی قومی و سیاسی وی را برهمه برملا ساخت. بگونه ای که جناب مجددی در بیانیه پایانی دوره ریاست جمهوری خود با صراحت تمام شخص احمد شاه مسعود را متهم به انحصار گرایی قومی ونفاق افکنی سیاسی وملی در افغانستان کرد. و از وی گلایه های کلانی را در برابر خبرنگاران دنیا برشمرد.(کتاب اردو وسیاست، نبی عظیمی صفحه 434)انحصار گرایی های قومی و سیاسی احمدشاه مسعود باعث درگیری های شدید قومی و زبانی درکابل شد. این مساله نه تنها به جنگ مسعود با حکمتیار محدود نماند که پای هزاره ها و ازبک ها را نیز به میان کشاند. مسعود در پی انحصار گرایی های خود حتی برعلیه نیروهای ازبک تبار دوستم که روزی همکار وی بود هم اقدام نظامی کرده و نیروهای جنبش شمال را از کابل بیرون کرد. اما در جنگ های خونین وحساب شده ای خود برعلیه مردم هزاره در غرب کابل هیچ توفیقی نیافت. تا این که با همکاری نیروهای طالبان و عهد شکنی آنان با عبدالعلی مزاری موقعیت نظامی هزاره ها را از کابل به شکست کشاند.
همکاری و دریافت کمک های نظامی و سیاسی جمعیت اسلامی از کشورهای ایران، هند و برخی از کشورهای اروپایی نیز در همین راستا قرار می گرفت. با وجود آن که نسبت به دولت ایران از اشتراکات زبانی و رقابت های سیاسی با پاکستان نیز به خوبی بهره برداری می کرد. البته سرمایه گذاری های پاکستان نسبت به حزب اسلامی و شخص حکمتیار در نهایت بی نتیجه ماند در حالی که سرمایه گذاری ها و عاقبت اندیشی های کشورهای شوروی (روسیه)، هند و ایران نسبت به جمعیت اسلامی و شخص مسعود به خوبی پاسخ داد. با این تاسف که تغییر سیاست مسعود از همکاری با روس ها و روی آوردن به کشورهای اروپایی- آمریکایی در نهایت امر باعث از دست دادن جان وی شد. امری که تاهنوز هم در مورد حکمتیار عملی نشده است.پیروزی مجاهدین درکابل با حاکمیت بالا دست احمدشاه مسعود همراه بود. چیزی که هرگز مورد تحمل حکمتیار قرار نگرفته بود. البته مشکل دیگر حکمتیار این بود که همکاری و توانایی های جریان های غیر پشتون را بکلی نادیده می انگاشت. امری که به خوبی توسط مسعود درک شده و با رندی خاصی مورد بهره برداری وی قرار گرفت. پیروزی بالا دست نظامی مسعود در کابل معلول دو امر مهم بود: اول همکاری نیروهای نظامی هزاره و ازبک در تصرف کابل که البته بعدها توسط مسعود بکلی فراموش گرفته شد. دوم وجود نیروهای تاجیک تبار در دولت نجیب و شخص نبی عظیمی. ایندو عامل اصلی در تسلط نظامی مسعود بر کابل بود. در عین آن که ذهنیت منفی مردم کابل و نیروهای نظامی دولت نجیب نسبت به حکمتیار و تبلیغات اغوا گرایانه جمعیتی ها و دست اندرکاران رسانه های تاجیک تبار کابل برای مثبت جلوه دادن جریان شورای نظار نیز بسیار تاثیر گذار بود. اما در این میان مهمترین عامل همان همکاری نیروهای نظامی ازبک وهزاره با مسعود بود. این همکاری نتیجه عهدها و توافقات مسعود، مزاری و دوستم در جبل السراج بود که بعد ها توسط مسعود بکلی نقض شده و حتی برعلیه هزاره ها و ازبک ها مورد استفاده قرار گرفت.سیطره نظامی مسعود بر مناطق حساس شهرها و حتی اشغال موقعیت های نظامی کوه های مشرف برکابل توسط نیروهای مسعود عامل اصلی موفقیت وی در کابل به حساب می آمد. روشن است که این امر هم در نتیجه طرح ریزی های حساب شده و همکاری بی دریغ نیروهای کمونیستی و شخص نبی عظیمی صورت گرفته بود. و اقدام مسعود نسبت به محاصره کابل هم نشاندهنده این امر بود که وی در صدد جنگ های منظم وتصفیه حساب های جدی با سایر احزاب جهادی است. درحالی که سایر رهبران احزاب و جریان های جهادی فکر چنین مساله ای را نکرده که از این نظر شاید یک اشتباه تاریخی و نظامی را مرتکب شده بودند.
نگاریش مقالهء حاضربجواب نوشتهء آقای عالم و سایر نویسندگان تاجک تبار است که بر نظریات قوم پرستانه ونژاد گرایانه خو دها طی نوشته های خصمانه ءبه نا سزا گویی بر علیه مردم هزاره پرداخته اند تا این مقال جواب قانع کننده باشد به نوشته های دشمنانه آنان درین زمینه تا اداء دینی باشد از جانب من به پیشگاه مردم عذاب دیده ترک تبار هزاره وازبک کشور و از خداوند لایزال استدعا دارم که عدالت و انصاف ملی را در افغانستان پیروز سازد .
ومن الله التوفیق
رویکرد ها
- سایت آریایی تحت عنوان شایعه پردازیهای بی پایه در مورد انحصار قدرت سیاسی توسط تاجک نویسنده :- عالم
- سایت کابل پرس زیر عنوان تحلیلی از:سرگردانی های سیاسی گلبدین حکمتیار نويسنده: نور احمد شادمان
- هفتم - ماه –دلو – سا ل 1386- هجری شمسی – شهر کابل

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره
این کتاب را بخریدسلام آقای نوشاد:- لطف کرده چرابجای نصیحت به نویسنده مقاله برای آقایان عارف ذره بین - رجاء - عالم -بامی وغیره نویسنده گان تاجک تبار مشوره نمی دهید که دست از نفاق و تحقیر مردم هزاره بردارد و نهال دوستی را بنشانندو کمتر بانام های مستعار علیه مردم هزاره مقاله بنویسند . باقیداد
آنلاین : کور خود و بینا ی دیگران
سلام به خوانندگان کابل پرس?، باعرض احترام به هموطن عزيز با اسم مستعار بيگ نظر, دوست عزيز اگر بطوربيطرافانه وواقيعبينانه سه دهه جنگ رابدون ديدگاه قومی وميليتی ارزيابی کنيم طی جنگهای داخلی هيچ قوم و ميليتی برميليتی ديگري ازهيچ نوع ظلم وتعدی دريغ نورزيده است نميخواهم از قوم وميليت مشخصی پشتيبانی کنم اما خواستم با ابراز تاثر از آقای بيگ نظر سوال کنم که آيا درطی اينهمه جنگها وکوچ های اجباری وقتل عامها ميليت پشتون هيچ رولی را بازی نکرده است که محترم از افشای ان خوداری ورزيده ايد جنگهای کابل نتييجه خودخواهی وکيش شخيصت پرستی رهبران گروهای جهادی را تبارز داد که درنتيجه همين خودخواهی ها وثروت اندوزيها بود که شهر کابل را به قسمت های مختلف وتحت اداره ميليتهای مختلف تقسيم نمود که البته بی دانشی ودور بودن رهبرا ن جهادی از شرايط عينی جامعه نقش اساسی ايفا نمود.قتل های دستجمعی برادرا ن هزاره توسط وهابيهای سياف و گروه نظار وبر عکس ان ميخ زدنها ورقص مرده وتماشای تولد طفل از بطن مادر در زيرزمينهای افشار ولذت بردن از ان توسط گروهای جهادی عمليست انجام شده که نمتوان ازآن منکر شد ويا تسليم نمودن مزارشريف توسط قوماندانان نزديک دستم وقتل عام برادران هزاره توسط مليشای پاکستانی و.... ودها مورد ديگر .کسانيکه احمدشاه مسعود ويارباني، سياف ،ملا عمر، گلبدين، خليلی ،محقق ،دستم وغيره.. رارهبران ميليتهای مختلف مقيم درافغانستان ميدانند درحقيقت توهين به خودوملت افغان ميکنند زيرا انتخاب رهبرورهبری شکل انتخابی دارد نه ازطريقه تهديد وسرنيزه.چسپيدن به قوم وميليت راه حل پرابلمها نيست فکرميکنم سه دهه جنگ وهزاران قربانی تجربه کافی است برای بيرون رفت از اين معضله .در خاتمه ميخواهم بگويم به اقای بيگ نظر که شعار اختتاميه شما (ازجانب من به پيشگاه مردم عذاب ديده ترکتبار هزاره وازبک) بوی ازتعفن وفرورفتگی در گرداب ميليتگرای هيچ جيز ديگری را تبارز نميدهد نفرين بيکران به آن روشنفکران چپ وراست که دست به تفرقه وميليتگرای ميزنند.
امید وارم که نظرم سانسور نشود.
اقای ترک تبار نظرات شما مانند نظرات یک بیمار روحی ویا (هم کیسه جنایت کاران) میماند که هرجنایت را به قوم و قبیله خاص ارتباط میدهد .و میخواهند که با به راه انداختن اختلافات قومی بین اقوام نجیب افغانستان جنایات خویش را تبرحه کرده واز نظر مردم افغانستان پنهان نگهدارند.
من به حیث یک تاجیک هیج گاهی مسعود ‚ ریانی ‚ قانونی ویا اسماعیل خان را ناجی مردم تاجیک نمیدانم بلکه اینها یک مشت ادم کش و غارت گری بیش نستند و به همین منوال هیچگاهی مزاری‚ خلیلی ‚ اکبری و یا گلبدین‚ ملا عمر ‚ سیاف و کرزی را نماینده مردم هزاره و پشتون نمیدانم زیرا اینها بجز از کشتار مردم بیگنا ه و چور چپاول دارایها مردم ما هیچ خدمت به مردم انجام نداده اند .
امروزه ما شاهد کشتار و سر بریدنهای مردم بیگناه ما توسط طالبان هستیم . اقای کرزی و هم رکابانش بجای مرم گذاشتن به زخم های این مردم مصروف جمع اوری تریاک ‚ دزدی و غارت اموال دولت و دادن امر به هواپیماهای B52 بم باردمان و کشتن بیشتر این مردم بیگناه هیچ جنایت را دریغ نداشته اند .
این قلم را عقیده بران است که ما نباید کشتار مردم ما را در کابل‚ بامیان ‚ پروان‚ هلمند و جوزجان به یک قوم خاص ارتباط بدهیم.
بنی ادم اعضای یک دیگرند #### که در افرینش ز یک جوهرند
چو عضوی اورد به درد #### دیگر عضو ها را نماند قرار
نقدی خوبی بود دوستان زیاد حساس نشوند واقعیت همین است که گوشه یی آن دراین مقاله گنجانیده شده است.
برادران تاجیک(دیگانها) مانند یک سیکه دارای دو روی هستند . مثل( برو بی سور)ربانی احمدشامسعود(کلکانی دوم) حبیب الشیطان (کلکانی اول) برو بیسور همرای احزاب هفتگانه چه وفاکرد ؟ کلکانی اول همرای هزاره ها چه وفاکرد ؟ کلکانی دوم همرای مزاری و دوستم چه وفا کرد ؟درصورتی که کلکانی دوم برایباراول درجبلاسراج همرای مزاری شهید ودوستم قران کرد که باهم یکجا حکومت تشکیل دهند . مزاری ودوستم هم باورکردند.. ورنه تمام شهرنو . وزارت داخله کارته ّّّّبروان. تایمنی.وزیراباد . تعمیرات دولتی بالاترازتایمنی .باغبالا.....خلاصه تمام کابل باستثنای مکروریان وخیرخانه که دردست کلکانیها بود. و بالاحصار . مکروریان کهنه .و جاده میوند . میدان هواِي دردست دوستم بودو کلکانی ها همچنان درخیرخانه لینگک میزدند....... تااينکه تعهدات برسرحکومت مشترک صورتگرفت .ونیروی مزاری مرکز شهرراتادهمزنگ تخلیه کرد .کلکانیها فورآ مرکزشهراگرفتند وشروع کردند موضیع سازی وسنگرسازی را در داخل شهر و برسرکوها . مانند کوه شیردروازه . کوه اسماي کوه تلویزیون کوه توب چاشت . تبه ّبی بی مهرو کوهاي اطراف و نواحی میدان هواي و استقرارصلاحهاي ثقیله وخفیفه رادران وهم چنان درقرغه ودشت چمتله وغیره ..وقتیکه خوب دیدند همه جا محکم شد ! قران خوری شروع شد. . مثل روبا دم دادنهاشروع شد ..... همان کارهاي را که(بروبیسور)وکلکانیها(مسعودتاجیکستانی) مقابل احزاب هفتگانه کرد مانند(شورای حل وعقد)سازی ونمیدانم کاریها وغیره ........ این بود نمونه ي از قرانخوریها وخلاف وعدگیهاي کلکانیها درمجموع(دیگانها).... واگرنه تمام شهر کابل بدست مزاری ودستم بود . اگر مزاری ودستم جنگ طلب یا قدرت طلب میبودند . همان ابتدا خیرخانه را زیرو رومیکردند .. اگر مزاری شهید جنگ طلب یا قدرت طلب میبود انتقام افشارخونباررااز تولواره وسایر تاجیکهاي بامیان میگرفت .... باقی خودتان وزن کنید.... اینبودچشم دید ونظرشخص خودم..وسلام 05/03/2008میلادی (نوری)
من مطمین نیستم که نفرت این اقا انعکاس دهنده نظریات هزاره های افغانستان در مورد تاجیک ها باشد. از جانب دیگر نمیدانم تا چه حد اوزبک ها ادعای وی در مورد ترک تبار بودن هزاره ها و برادری نژادی با وی را جدی خواهند گرفت. بهرحال این واضع است نه هزاره ها، نه پشتون ها و نه تاجیک ها قادر اند به تنهائی بر افغانستان حکمرانی کنند. از جانب دیگر با در نظر داشت تاریخ چند سال اخیر، مخصوصا صدمات و فجایع اخیر این خیلی مضحک است که ایشان میکوشند حس حقارت خوش را با دشنام با احمد شاه مسعود و رهبران فارسی زبان افغانستان جبران کند. خلاصه بوی حقارت از سراسر مقاله بالا است.
سلام
مقاله یی برادر را خواندم مگر بسیار با افسوز.خوب برادر پشتونها هزاره ها را به شمار انسان نمیاورد این برای توضیع بیش ضرورت ندارد خود میدانید که در طول تاریخ پشتونها هزاره ها همیشه جوالی بوده اند مگر بعد از جنگها اولین کسی که برای هزاره ها حق قایل شد مسعود شهید بود. عبدالعلی مزاری بارها می گفت (مسعود کسی است که ریسمان جوالیگری را از سر شانه یی هزاره ها پایین کرد و همه یی هزاره ها مسعود را خطاب میکردند و میگفتند که مسعود سایه یی علی است . مگر وقتی که صلاح به دست شان افتاد و راهبر پیدا کردند باز مسعود گوش مونته شد ها؟ و در باره یی حبیب الله گفته اید. حبیب الله اصل هیچ ضرورت نداشت که بیاید وباشما عهد ببندد این هزاره ها بودند که از ظلم پشتون ها به تنگ آمده بودند و در سراغی کسی همچو حبیب الله بودند. اما این برادر ما اصلا از تاریخ خبری نداشته که چونین نوشته( حببیب الله عهد شکنی کرد). ببین. همه چیز ها در آن دوران به درستی پیش می رفت اگر خیانت شما قوم موزه پاک نمی بود. جنگ که در غزنه حبیب الله با نادر غددارکرد در آن جنگ بیست هزار سرحدی مرد مگر نتوانستند که گامی به پیش بیایند و این هزاره ها بود که با نشان دادن سبزوسرخ توسط نادرخان غدداری کردند و از عقب به حبیب الله حمله بردند. مگر آخرش چی شد بزرگان گفته اند هر کی بد کرد بد می بیند با آن همه موزه پاکی که به نادر و سرحدی ها کردید نادر به شاهی رسید اما به شما لاش سگ را هم نداد که کش کرده به جایی ببرید و در جنگ های اخیر نیز اینطرف مسعود و دوستم در مقابل پنجابی ها طالب می جنگیدند آنطرف مزاری رفته بود تا با آنها عهد ببندد آخرش چی کرد چاکن در چاه است. شاید شاید من رد نمی کنم که افراد مسعود همه فرشته بودند و از دیگران حیوان شاید افراد شورایی بظار هم تا اندازه یی ظلم کرده باشند مانند دیگران که کردند چون جنگ از نامش پیدا است که جنگ است جنگ را اگر ظلم و برعکس معنی کنیم فرقی میانشان نیست اما در همان دوران در مناطق مسعود همه اقوام به خانه های خود به سر می بردند البته منظورم از کابل است بگو به آن هزاره های که در همان دوران در همان جا بودند آیا میتوانستند در جنوب کابل به همان شکل زنده گی کنند که نه. تا بود پشتونها از سرهای شما کله منار ها جور کرد از جوالی گری بالا کار برایتان میاسر نبود حالا که با تلاشهای زیاد همان مسعود یک پای بز به دستان آمده حالا پشتون را رها کرده به جان تاجک حواله شدید.
آنلاین : خوبی نکنی بدی از کجا بیابی
دوستان غزیر من صرف بصفت یک افغان(تاجک) میخواهم چند نکته را توضیح بدارم وازهموطنانم خواهش میکنم بخاطر یک صلح سرتاسری درکشور با یکدیگر فعالیت نمایند تا باشد ازین بن بست سیاسی ، نظامی واقتصادی رها ئی حاصل نمایم .
گفتن اینکه کی چه کرد یا چه نکرد فعلا مشکل ما را نه تنها حل نکرده بلکه افزون میسازد و ما باید درک کنیم که دشمنان افغانستان چه پاکستان وچه ایران وسایرکشور دیگر تمام رهبران ما را در احصار خود گرفته بهره برداری سیاسی ، نظامی ،اقتصاد .....خود را نموده اند وامروز خود را بحد رساندند که هرکدامش ازکشور های غربی جزیه گرفته ودرسطح کشور مقتدیر عرض اندام نموده اند وما با کمال تاسف بخاطر همین نفاق که دیگران درمیان ما شعله ور ساخته وبدین سرنوشت سدوچار کرده که امروز چه حالتی نیست که با جان تن لمس مینمایم من بصفت یک جوان افغان میخواهم جوانان را خطاب قرار داده این پیام را برای شان بفریستم که به لحاظ خدا بگذارید گذشته ومتوجه اینده شویم وکشور خود ازجمله کشور مترقی بسازیم تا باشد همگی بصفت افغان های وطن دوست زنده گی با سعادت مند کنیم گذاشته ها هرچه کردند گذشت چه خوب ویا بد ولی بیاید تاریخ را خود ما ازسررقم زنیم تا اینده ها ما را نگویند خداخرابی شان کند بخاطر منافع شخصی ما را بدین حالت رسایندند . بگذشته گذشت زو مکن یا د امروز مده بمفت برباد . هرگاه کدام اشتباه املائی دیدید معزور بدارید نبده را صفی الله
مردم عام افغانستان هیچگاهی اینقدر تعصبات قومی و مذهبی ندارند و قرون متمادی در کنار هم بسر برده اند.
اما این حکام و حامیان خارجی شان هستند که تخم نفاق و بیاتفاقی بین ملیت ها را راه انداخته که خود با گل آلود کردن آب ماهی صید کنند. همان ضرب المثل مشهور مردم ماست که "تفرقه بینداز و حکومت کن."
و طی مخصوصا سه دهه اخیر از این شیوه خاینانه بوسیله احزاب مربوط تمامی ملیت های افغانستان که بیشرمانه خود را نماینده ملیت های خود میخواندند، بکار برده شد و افغانستان را به وضعیت فاجعه بار سوق داد. اما هرکدام اینان در قدم اول خاین به ملیت های خود هستند و ابدا نمیتوانند ادعای نمایندگی مردم شریف آن ملیت ها را کنند.
زمانی مولوی خالص گفته بود که اقوام مثل فلزات مختلف اند و دربین شان قوم پشتون حیثیت طلا را دارد و سایر اقوام به ترتیب نقره و مس و آهن و ... اند!!! اند منطق جنایتکارانه و خاینانه و بشدت ارتجاعی و مبتذل در واقع سخن تمامی سران تنظیم های چه پشتون، چه تاجیک و چه ازبک و هزاره و پشهای و نورستانی و بلوچ و ... بوده است.
اما درین میان نقش یک تعداد به اصطلاح روشنفکران زبون و خاین از همه منزجر کننده و خاینانه و ضد ملی است. در برافروختن آتش تعصبات قومی، یک مشت روشنفکران تهوع آور ترین و بدترین نقش ادا کرده اند، و برای آن عده "رهبران" احمق چون مولوی خالص و سیاف و ربانی و دوستم و محقق و ..... تیوری روشنفکرانه بافته اند.
در سایت های مختلف این تنظیم ها همین اکنون به نوشتههایی بوسیله یک مشت روشنفکران خودفروخته و فاسد و مزدبگیر سرمیخوریم که فقط نقش جاده صاف کن برای وطنفروشان و ستمگران را دارند و اندکترین دلسوزی به حال ملتی ندارند که حداقل طی سه دهه جگرخراش ترین ستمها را تجربه کرده اند و به یگانگی و وحدت و همزیستی نیاز دارند.
باید علیه اینچنین روشنفکران جبهه گرفت و خیانت شانرا افشا کرد و اعلان کرد که تنها وحدت مردم مربوط تمامی ملیت ها که همه برابر و برادر اند، میشود افغانستان را دوباره ساخت. البته منظور وحدت سران احزاب و تنظیم های خاین نیست، اینان فقط میتوانند "جبهه ناملی" بسازند که برای قربانی ساختن مردم و فروختن کشور برنامه ریزی کنند. باید وحدت واقعی مردم نادار را تضمین کرد.
هر نوشته و مقالهای که باعث برهم زدن وحدت ملی گردد، خاینانه است. اگر روشنفکر هر ملیت اولتر از همه از افشا و طرد خاینان منتسب به ملیت خود آغاز کنند، وطن ما میشود از وجود ناپاکان رهایی یابد و زمینه وحدت راستین و مردمی مهیا گردد.
اما متاسفانه وضعیت کاملا برعکس است، اکثرا روشنفکران منتسب به هر ملیت، عینک سیاه به چشم کرده، قاتل ترین سرکردگان مربوط قوم خود را میکوشد فرشته بتراشد و در توجیه جنایاتش دلایل بیاورد.
بیایید از ننگ قوم گرایی خاینانه وطن خود را پاک کنیم!