|
گزارش های روزانه از کابل
نجلا باختر
دايکندی، ولايتی گم در خويش
خبرگزاری کابل:
اگر نقشه ی
افغانستان را باز کنيد و چشمانتان را برای لحظه ای بر هم بگذاريد
و تلاش کنيد تا انگشتتان را در مرکز نقشه بگذاريد، شما دست بر
دايکندی گذاشته ايد. دايکندی همچون بيشتر نقاط افغانستان منطقه
ای ست که تاريخی از تمدن و فرهنگ را با خود دارد. وقتی به
دايکندی پا می گذاريم اولين چيزی که ما را متوجه خود می کند،
کوهستان است که آميخته با سکوتی اعجاب آور ما را به پيشينه ای
دور می برد. سرزمينی آميخته با اعجاز، همچنان که در نسخ تاريخی
آمده، در طی زمان تمدن های متنوع را ساخته است و اين تمدن اکنون
در سکوتی نهفته است که در دل کوهستان هر دم، مشتاقانش را فرا می
خواند. دايکندی در طی تاريخ با نام های گوناگونی خوانده می شده و
در تقسيم بندی هايی که حاکمان زمان داشته اند، جزيی از ولايات و
قلمرو های گوناگون محسوب می شده است. زمانی آن را جزيی از
پاروپاميسس باستان می خواندند، زمانی غور يا غرجستان، سيستان ،
خراسان و طی سال های اخير اين منطقه جزيی از ولايت ارزگان محسوب
می شده است. در آخرين تقسيمات کشوری که سال گذشته انجام شد،
دايکندی که در قسمت شمالی ولايت ارزگان قرار دارد، خود به ولايتی
جداگانه تبديل شد با نام خود دايکندی که مرکز آن شهر کوچک نيلی
ست. نيلی شهری کوچک است که در استفاده از امکانات و اعتبارات
حکومتی به آن چيزی نرسيده است. نيلی همچنان که در دل کوهستان
قرار دارد و در آرامشی که سال ها در سکوت همراه داشته با زندگی
آدم هايش روزگار را سپری می کند. مردم در دايکندی به همان شيوه ی
پدرانشان زندگی می کنند و کار، کار کشاورزی و دامداری اندک در
اندازه ی براوردن احتياج است. زنان و دختران دايکندی با همان
شيوه ی پيشينيانشان پا به زندگی خود می گذارند و به حجله ی بخت
می روند. گاهی دختران پيش از آنکه به سن رشد برسند، به شوهر و به
فرزند می رسند. در دايکندی زنانی هستند که شوهرانشان برای تجربه
ای فراتر از کوهستان به مهاجرت رفته اند و اين مهاجرت سال
ها به طول انجاميده است. مردانی که برای تجربه
و کار به خارج از آبادی رفتند، در خارج از آبادی، گاهی زندگی
نويی تشکيل داده اند و زنی و فرزاندانی چند. وقتی به دايکندی می
روی، زندگی در ساده ترين شکل خود جريان دارد. از خانه های گلی که
می گذری دختران کوچک ترانه های خاص خودش را می خوانند و آن طرف
تر صدای محزون، صدای شاد دمبوره است که متوجه ات می کند. گاهی
اين دختران کوچکند که بداهه ترا به ترانه هايشان می آورند و تو
جزيی از ترانه ها می شوی. دايکندی در دل خود نگفته های بسياری
دارد که در خود گم می شود و کسی نمی يابدش.
دايکندی که اکنون ولايتی جداگانه محسوب می شود، می رود تا بتواند
خود را باز يابد. کم کم دروازه های دايکندی بروی جهان ديگر باز
می شود. گرچه وقتی به دايکندی می روی، يا بايد پياده روزهای
طولانی را در برف طی کنی تا به آنجا برسی و يا در فصل گرما
روزهای کمتری را با وسيله ای که مسيرش به آنطرف است. راه طولانی
ست، راه طولانی نيست اما نبود راه مناسب راه را که همان راه سنتی
ست، طولانی می کند.
در دايکندی هنوز رسانه ای هر
چند کوچک نيست. راديو نيست و طی آخرين گزارش ها، هنوز مرکزی برای
رای گيری در آنجا داير نشده است. دايکندی طی دهه های گذشته که
حتا به بيشتر از قرن می رسد، فقط طعم تلخ حکومت مرکزی را چشيده
است. تاکنون آن ها هيچ وقت حق انتخاب نداشته اند و اين حکومت طی
چند دهه بود که سخت ترين شرايط زندگی را برايشان هديه داده بود.
مردم دايکندی گرچه تاکنون برای يک بار هم که شده طعم انتخاب و
شرکت در حکومت را نچشيده اند، اما دايکندی می رود که راه های
نرفته را با کمک آن فرزندانش که کوهستان را برای بدست آوردن
آزادی ترک گفته اند، طی کند. دايکندی دروازه هايش را علی رغم
سکوت سنگين کوهستان بروی جهان خارج از کوهستان نيز خواهد گشود.
کابل
فرستادن نظرات |
najla@kabulpress.org
از مترجمی تا روسپی گری
افغانستان تجارتخانه ی حقوق بشر
افغانستان تجارتخانه ی حقوق بشر
سطح نازل ژورناليزم در افغانستان
حامد کرزای به رياست زلمی خليل زاد
مشاوران آريل شارون در کابل
قاچاق انسان همچنان ادامه دارد
سفر نويسندگان مختلف به کابل
رواج بهره کشی جديد
از زنان افغانستان
Your Comment
با کمک دوستداران رها، رها بازگشت
دستگيری يک روزنامه نگار برای انتشار مقاله در اينترنت
هنر و ادبيات مشرق زمين در ميان کولی های برزيل
نقض همچنان آزادی بيان در ايران
|