آیا تشیع و تصوف واکنشی ایرانی بر ضد اسلام است؟
زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )
مطلب ذیل تلخیص و فشردۀ دیدگاه آرامش دوستدار در مورد عنوان بالا نمی باشد و بلکه بخشهای از ملاحظات اوست. برای خواندن کامل این مطلب و مطالب شبیه این لطفاً کتابهای آرامش دوستدار را بخوانید.
چون هدف فراهم نمودن زمینۀ آشنایی با اندیشه های آرامش دوستدار هست، من این مطلب را بدون هیچگونه دخل و تصرف از متن کتاب "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" برگزیده و تایپ نموده ام. در نسخه ابتدایی این مطلب صفحات دقیق کتاب نیز تایپ شده بود. اما برای جلوگیری از سرقت آن، که حالا با کمک کمپیوتر فقط با فشردن یک دگمه انجام می گیرد، از نشر آن صرف نظر شد و در عوض فقط نام کتاب بعنوان نمایه درج شده است.
نشر چاپی و یا الکترنیکی این مطلب بدون درج لینک کامل این صفحه اجازه نیست و مبادرت به آن سرقت است.
جعفررضائی
آیا تشیع و تصوف واکنشی ایرانی بر ضد اسلام است؟
نویسنده: آرامش دوستدار
درحدی که ایرانیان بر اثر اوضاع آشفتۀ وقت و به علل محرومیتهای اجتماعی و مصلحتهای سیاسی و فشارهای فردی و جمعی و تنگناهای دیگر به جنبشهای متشیّع عرب میپیوندند و در تحکیم و تثبیت آن میکوشند، و نیز ملجأ روحی و روانی خود را در تصوف مییابند، مدیون اسلامند که برای بروز قابلیتشان در این دو زمینه به آنها فرصت کافی داده است! اما به معنای دیگر، ایرانیان وام خود را با همین موفقیت دوگانه برای همیشه به اسلام بازمیپردازند، چون اسلام را در تشیع و در تصوف برای خود ابدی می سازند! اینکه تصوف اسلامی بدون تأثیر بوداییت، مسیحیت، پندارهای نوافلاطونی و... میتوانسته است ممکن شود یا نه در ملاحظات ما وارد نیست....
ادعایی دیگر که خیلی هم خودش را جدی میگیرد آن است که در پس چهرۀ تشیع و عرفان واکنشی ایرانی بر ضد اسلام میبیند! این تز به شگرد کسی میمانَد که به قصد تخریب جرگهای در آن رخنه کند و یکی از کوشاترین اعضای آن شود! هرقدر بیشتر فکر کنیم چگونه میتوان تشیع و تصوف را حربۀ فکری ایرانی در برابر اسلام شمرد، کمتر سر در خواهیم آورد! منشأ اولی در واقع "حقانیت پایمال شده" جانشینی یک فرد است، با تمام نتایج و عواقب اجتماعی وخیمی که بر آن مترتب بوده، و انگیزه و غایت وجودی دومی تبری از هرچه هست و نیست برای وصول به "حق و حقیقت اسلام". اینکه هر دو عمدتاً در موجودیت جسمی و روحی ایران اسلامی تحقق یافتهاند، هرگز دال بر درستی تز یاد شده نیست. کجای تشیع که فرقهای اسلامی است و کجای تصوف که در ماهیت خود رویگردانی از جهان و آدم است و جز این سایندۀ زمختیهای اسلام، می تواند حربۀ ایرانی بر ضد اسلام باشد؟ و اساساً ایرانیِ اسلامی چگونه و از کجا میخواهد و میتواند محملی برای مقابله با اسلام داشته باشد؟ حقیقت درست عکس این است: در واقع تشیع و تصوف حربۀ مضاعفیست که از اختلافها و کشمکشها، از تگناها و نابسامانیهای اجتماعی و فردی وقت، و مصالح جوراجور پندارهای دینی برای اسلامیشدن هرچه بیشتر ما به دست خود ما تمویه و تمهید گشته اند. هیچ چیز نمیتوانسته از این طبیعیتر بوده باشد که نو مسلمان بی حق و حقوق ایرانی در حاکمیت امویان به شیعۀ علوی بپیوندند که خود رقیب مقهور بنیامیه بوده و از این نظر با ایرانیان نومسلمان به گونهای هم سرنوشت. بنابراین بههیچرو "حقانیت خدشه ناپذیر و بدیهی بنی هاشم"، که ربطی به ایرانیان غافلگیرشده نداشته، نیست که اینان را به شیعه نزدیک و جذب آن میکند. بلکه چندین دهه ستمدیدن، خواریکشیدن از امویان است که ایرانیان را به دام تشیع میاندازد و "حقانیت" آن را به آنها میباوراند. بدینسان اسلام در شاخۀ شیعی یا هاشمیاش، نخست از طریق شیعۀ علوی و سپس شیعۀ بنی عباس، در ما بومی میشود، تا جایی که سرانجام در قهر صفویان شیعی شده، از بنیانگذران و گردانندگان اصلی اسلام، یعنی ابوبکر، عمر و عثمان، رسماً روی برمیتابیم و آنان را سب ولعن میکنیم...
این شق فرضی را در نظر بگیریم که نو مسلمانان ایرانی را امویان در عین خصومتشان با بنیهاشم به جای آنکه خوارکنند و سرکوبند، می پذیرفتند و به خود راه می دادند. در اینصورت آیا شیعی شدن و سنگ حقانیت اسلام شیعی را به سینه زدن موجب و محملی برای ایرانیان میداشت؟...
مطالب مرتبط:
مطالب مرتبط
-
نقش زرتشت و اهورا مزدا در سقوط ایران در دامن محمد و الله
-
فردوسی نماد ماهیت مجعول ما
-
با فزیک می توان طبیعت را شناخت نه با فلسفه
-
حسن صباح، عیدِ قیامت و روایت معتبر "ماجرای الموت"
-
ناصر خسرو افکار طالبانی داشته است!
-
جنبش باطنی و نقش برجستۀ ناصر خسرو در مقلوب نمودن اندیشۀ ارسطو برای توجیه اسلام
-
با فلسفۀ رازی می توان کمر اسلام را شکست!
-
زکریای رازی و اثبات قدمای خمسه؛ و آن چهار چیز که همچون خدا همیشه بوده اند و خواهند بود!
-
زکریای رازی: تنها فیلسوف فرهنگ پرهیاهو و بیاندیشۀ ما؛ اندیشۀ رازی در سخنان دشمنانش
-
عبدالکریم سروش و نوسازیِ نادانی
-
عبدالکریم سروش و نوسازیِ نادانی (قسمت دوم)
-
عبدالکریم سروش و نوسازیِ نادانی
-
عرفان ریشه در اسلام ندارد
-
دوآلیسم عرفانی منشأ اسلامی ندارد
-
عارفان و انحطاط فرهنگی ما
-
عرفان ارگاسم مشترک روحی جامعه ایست که اسلام حرمان و محرومیت جنسی را بر آن تحمیل نموده است
-
شعر حافظ قصه برای بزرگها است؛ حافظ: لسان الغیب، لسان الکید، لسان الکذب و یا هیچکدام
-
خیام پرسندۀ قاطع با جرأت محدود
-
شعر خیام ما را لاابالی می سازد نه هوشیار(سه ایراد بر نگرش خیام)
-
روشنفکر یعنی ضد مطلق آدم قالبریزی شده و مرجع پرست
-
با شکستن سلطۀ دینخویی و روزمره گی می توان روشنفکر شد
-
مغایرت دینخویی و روشنفکری
-
چه کسی می تواند روشنفکر باشد؟
-
"آرامش دوستدار" فیلسوفی که حتماً باید او را شناخت
پيامها
8 دسامبر 2011, 10:47, توسط محمدباقر
همه بزرگی اسلام در این بوده و هست و خواهد بود که هر کس و از هر نژاد و رنگ و پوستی میتواند به اعلا درجات برسد خواه عرب و خواه ایرانی و افغان و غیر وذالک.
همه تلاش رسول صلی در این بود که فرقی نه میان سلمان باشد و نه بلال و نه جعفر بلکه بزرگی هر کس در تلاش و زهد و ایمانش است.
بحث بر سر شیعه و سنی است یا بحث بر سر ایرانی؟ نه افتخار است و نه ننگ که از 4 عالم برجسته اهل سنت نیز سه تن اصالتا از ایران بزرگ بوده اند. مسلما وقتی قومی دینی میپذیرد از همه داشته ها و تجربه خود برای اعتلای اندیشه اش استفاده کند چه ایرانی زرتشتی باشد و چه مسلمان چ سنی باشد و شیعه.
بازی با کلمات و درشتی کردن در سخن نچندان ساده است پراکاندن موضوع و مجهول گذاشتن آن نیز هم.
8 دسامبر 2011, 11:21, توسط Kabuli
again ’’bullshit’’ from Jafar Rezaayee and the owner of picture... thank to Kabul Press? for the opportunity they give to everyone to express their views and opinions