|
روايتی از افغانستان لب بسته (دو)
کابل شهر سيم خاردار و ورود ممنوع
کامران ميرهزار
کابل شهر همهمه ی خاموش، سيم خاردار و حکومت نظامی ست. بيش از
يک سوم شهر کاملا سيم خاردار کشيده و تمام رفت و آمد ها زير
نظر گرفته می شود. از ميدان هوايی کابل که وارد شهر می شويم،
انبوه اتومبيل ها را می بينيم که نام سازمان های عريض و طويل
را يدک می کشند و افراد آن سازمان ها را جابجا می کنند. همراه
اين اتومبيل ها، اتومبيل های نظامی در شهر موج می زند و هريک
نام کشوری را بر خود دارد. نظاميان جوان کاملا مسلح، سوار
اتومبيل های نظامی همه چيز را با دقت زير نظر دارند. وقتی به
ميدان يا چوک به اصطلاح اسوه ی مقاومت در مسير ميدان هوايی
نزديک می شويم، به سيم خاردار ها نزديک تر می شويم. ساختمان
هايی با مسافت زياد که از چند طرف توسط جوانان افغان محافظت می
شوند و يک گام پشت سر آن ها يا بالای سر آن ها نظاميان جوان
خارجی زن يا مرد گوش به زنگ و مراقبند. برای لحظه ای احساس می
کنيم که جوانان افغان در حقيقت حفاظت جان نظاميان و افراد
خارجی تحت نام های گوناگون را بر عهده دارند و بيست و چهار
ساعت لبه ی حملات تروريستی قرار گرفته اند. از ميدان که رد می
شويم، به ساختمان وزارت صحت عامه می رسيم که گرچه ساختمان
کوچکی محسوب نمی شود اما نسبت به سفارت آمريکا در کنار آن که
مسافت بسيار بزرگی را در بر دارد، ناچيز است. در اطراف آن
نظاميان زيادی پرسه می زنند. در عين حال ماشين آلات عظيم
ساختمان سازی و کارگران افغانی، ترک، فليپينی و... خبر از اين
می دهد که اين چيزی بيش از يک سفارت معمول است و آمريکايی ها
برنامه های بسيار بلند مدتی را در افغانستان دارند. بعد از
سفارت آمريکايی ها راديو و تلويزيون،وزارت هوانوردی و توريسم و
وزارت ترانسپورت قرار دارد که باز جمع اين ها به اندازه ی دم و
دسنگاه آمريکايی ها نمی شود. ادامه ی آن باز هم ادامه ی شهر در
دست آمريکايی هاست که با تابلوهای ورود ممنوع و سيم خاردار و
باز هم جوانان افغانی در لبه ی تيغ محافظت می شود. در کنار اين
به منطقه ی ممالک ديگر می رسيم مانند سفارت ايتاليا. از ميدان
اسوه ی مقاومت به اندازه ی چندين کيلومتر از جهات گوناگون به
سمت شهر نو، به سمت د افغانان، به سمت ميدان نادر پشتون يا
ميدان آب همين وضعيت مشاهده می شود. سيم خاردار، تابلوهای ورود
ممنوع و افراد کاملا مسلح. تقريبا تردد افراد عادی بسيار محدود
تر از نقاط ديگر شهر است و افراد با اتومبيل های شخصی که در
اين مسير ها قرار دارند، سعی می کنند که سريع تر آن را پشت سر
بگذارند. بيشترين تعداد افراد در اين منطقه نظاميان مسلح می
باشند. آن طرفتر در شهر نو يا د افغانان يا ميدان نادر از
تعداد اين افراد کاسته می شود و افراد عادی، زنان و مردان
مشاهده می شوند. در شهر نو سعی شده که فروشگاه ها به شيوی غربی
اداره شوند. تابلوهايی که می تواند به فارسی روان نوشته شود با
کلمات فرنگی و با استفاده از الفبای فارسی مزين شده اند. زنان
با پوشش آزاد در شهر نو گشت می زنند و خاموشی و رضايتی خاص و
در عين حال پرسش برانگيز در چهره ی آنان ديده می شود. انگار
حرف های نگفته ی بسيار دارند که در حفظ آزادی پوشش محدود نگاه
داشته اند. مردان آرام به نظر می رسند و سعی می کنند به کار و
تجارتشان برسند. پياده رو ها را خاک گرفته و هنوز و ساختمان
سازی ها به شيوه ی مدرن ادامه دارد. کمی اين طرفتر در د
افغانان مردم را می توان با طبقات مختلف مشاهده کرد. مقابل
وزارت خانه ها نيز نيروی نظامی فراوان ديده می شود. گاهی
سربازان خارجی که با اتومبيل های نظامی از اين قسمت رد می شوند
از دور با بوق و فرياد و اشاره می گويند که کنار برويد. گويی
در اين قسمت شهر نيز ترسی پنهانی در تعقيب آن هاست. گاهی وقتی
سربازان جوان افغان را که می بينيم، يک گام پيشتر در لبه ی تيغ
قرار دارند، اين پرسش ايجاد می شود که آيا نيروهای ناتو و
پاسداران صلح آمده اند تا خود محافظت شوند يا محافظت کنند. در
حالی که در نقاط گوناگون افغانستان عدم امنيت موج می زند، آن
ها در پايتخت برای خود و مردم حصاری از سيم خاردارها کشيده اند
و در پشت سربازان افغان پنهان شده اند. در شهر کابل در عين
آرامی احساس می شود، فضای روانی خاصی ايجاد کرده اند تا حضور
نظاميان موجه به نظر برسد. در حالی که نظاميان می توانند بيرون
از شهر و نقاط ديگر افغانستان مستقر شوند، مشخص است که عملا
اهداف ديگری غير از آنچه گفته می شود، تعقيب می شود. از سويی
با استعدادی که پليس افغان در برقراری امنيت شهر از خود نشان
داده، به نظر می رسد که نظاميان خارجی بايد به ماموريت هايی که
رهبران سياسی کشور هايشان مقابل دوربين ها ادعا می کنند،
فرستاده شوند. پليس افغان گرچه اشتباهاتی دارد اما عملا حفاظت
از شهر بر عهده ی پليس و سربازان افغان است. جوانان سرباز
زيادی را در سطح شهر ديدم و با آن ها صحبت کردم. بيشتر آن ها
اصرار دارند که جهادی نيستند و مسلکی و تعليم ديده اند. آن ها
می گويند که می توانند امنيت شهر را تامين کنند و همه جای
افغانستان وطن آن هاست و هر کس در اين خاک وطن داران ما.
کابل شهر خاموش شده است. غرب کابل هنوز بيشتر از نقاط ديگر شهر
چهره ی زخمی خود را نشان می دهد و هنوز زخم های اسوه ی مقاومت
فعلی را به تن دارد. زمان خاموشی زودتر از مناطق ديگر کابل
نصيب اين بخش است.
کامران ميرهزار
افغانستان
|
خواندن
و
نوشتن
مهندسی ادبيات
افغانستان
کامران
ميرهزار
مقاله ها و
گفتگو
گفتگو از مينا
کابلی
جلد: سين
کرنان
RAHA S/N: RWIWH7
|