افغانستان، صدای لرزان زن
نجلا باختر
خبرگزاری
کابل:
روز شنبه به همت گلالی حبيب،
فعال در زمينه ی حقوق زنان، مراسمی در قدردانی
از ملالی جويا برگزار شده بود. خانم ملالی در
آن جلسه جايزه ی خود را که از ايتاليا گرفته
بود به وزارت اطلاعات و فرهنگ اهدا کرد. وزير
صاحب پس از گرفتن جايزه بلافاصله مکان را ترک
نمود. خانم ملالی در اين جلسه باز هم از خطر
تفنگ سالاران ياد کرد که در کابينه ی دولت
حضور دارند. ايشان تاکيد کردند که ما مبارزه
برای بدست آوردن حق را از ولايات خود شروع می
کنيم. ملالی در حالی که صدايش می لرزيد اين
جملات را می گفت که ما خواهان آزادی هستيم.
اکنون جنبش آزادی از همه ی نقاط افغانستان
براه افتاده است و ملالی جويا اين مشعل را از
فراه بدست گرفته است. شايد تصور زيستن در فراه
برای بيشتر ما دست يافتنی نباشد. فراهی که
هنوز برای رفتن به آنجا بايد مسير خاک را طی
کنی و حداقل هفت ساعت با نيمروز يا نزديکترين
آبادی ديگر راه هست. دل بيابان را بايد بشکاهی
تا به فراه برسی. در فراه همان رفتار سنتی با
زن را می بينی که مانع از رفتن به مدارس و
مراکز آموزشی می شوند. هنوز مردان در فراه از
همان روزن بسته به جهان می نگرند و گاهی
صراحتا به زن توهين می کنند. در گفتگو هايم با
سربير کامران ميرهزار او از سفرش به فراه
برايم می گفت که مردان در پاسخ سوال او درباره
ی زنان بسيار حساس بودند. انگار در جامعه
نبايد حضور داشته باشند و آن ها در حصار
مردانشان گرفتارند تا در تماس با آنچه نامحرم
تلقی می شوند نباشند. او اضافه کرد که در فراه
کودکان را ديدم . ملالی جويا های زيادی که خاک
بازی می کردند. توانسته بودند با سن کم خود که
هنوز احساسی ناموسی مردان درباره ی شان کمرنگ
است، در خاک ها بلولند و آزاد از حصار بزرگان
باشند. در فراه زن نبايد شغلی داشته باشد. در
فراه مردان به مدرسه رفتن دخترانشان به ديده ی
بد می نگرند. زن بدکاره می شود. هنوز جهان در
فراه گسترده نشده و آن فراه باستانی که اکنون
جامه ی خشکسالی به تن دارد، نتوانسته است شاهد
بلوغ و رشد منظم انسانی باشد. فراه نمونه ای
از بدترين شرايط زيستن در افغانستان می باشد
که از ابتدايی ترين چيزهايش محروم است. در اثر
سال ها جاه طلبی مردان در افغانستان، اين
پيکره پاره پاره است و زخم بسيار دارد. نمونه
ی خانم ملالی نشان می دهد که استعداد ها بايد
شکل انفجاری داشته باشند و برای اينکه زن
بتواند رشد کند بايد از قلمرو مردانش ترد شود.
ترد شدن در جامعه ای مانند فراه مساوی با مرگ
می باشد. برای مبارزه ی بنيادی با جهل چه می
توان انجام داد؟ بی گمان بنيادی ترين مبارزه
آغاز نهضت فراگير خواندن و نوشتن می باشد.
پيشرفت در همه ی زمينه ها نياز به آگاهی دارد
و اين جامعه ناچار است که جريان فراگيری از
خواندن و نوشتن داشته باشد. در افغانستان می
بينيم که هزينه های هنگفتی صرف کارهای غير
زيربنايی می شود و به خورجين صاحبان قدرت می
رود. اکنون بايد پلان زيربنايی را برای ريشه
کن کردن بی سوادی چيد تا مردم خود در ساختن
سهم داشته باشند. روشنفکران و گروه هايی که
برای ارتقای سطح زندگی و کرامت انسانی کار می
کنند بايد توجه بيشتری به آموزش خواندن و
نوشتن داشته باشند. اکنون تقريبا توجه به اين
پلان اساسی در دولت هيچ می باشد. يعنی حتا
برای آن پلانی هم ترسيم نکرده اند. عدم ايجاد
پلان برای گسترش سواد آموزی خطرات جدی را به
همراه داشته و دارد که افراد آزاد انديش بايد
قاطعانه از دولت بازخواست کنند. دولت را به
چاش اثر گذار و بهبود بخش بکشانند تا همراه با
تغيير بنيادين آموزشی، پروژه ی بزرگ خواندن و
نوشتن در افغانستان آغاز شود.
پنج نفر از هموطنانمان در تهران
کشته شدند
فضای وحشت بين آوارگان
افغان در ايران
کوتاه در همدردی با کودکان، زنان و مردانمان در ايران
دو روز پياپی خشونت عليه افغان
ها
دولت افغانستان و مجامع حقوق بشر همچنان سکوت کرده اند
دوشنبه ششم ميزان 1383 ساعت
20:6 به وقت کابل
حکيمه 8 ساله دانش آموز سابق يکی از مدارس
مشهد:
پارسال همه ی
نمره هايم بيست شده بود
پای صحبت با کودکان افغان و دانش آموزان سابق مدارس مشهد
دوشنبه ششم ميزان 1383 ساعت
16:45 به وقت کابل
گزارش كامل تجمع مهاجرين
افغاني مقيم مشهد
سفير ايران در افغانستان را اخراج کنيد
دوشنبه ششم ميزان 1383 ساعت
11:30 به وقت کابل
The Iranian government did not allow
our children to attend school
The
Iranian police harassed Afghan women and arrested or
otherwise detained Afghan men
در برابر اقدام وحشيانه ی
رژيم ايران سکوت نکنيم
در
ايران کودکان افغانستان از تحصيل محروم می
شوند |